درگذشت دکتر نیکچهره محسنی استاد روانشناسی
به گزارش میگنا با کمال تاسف، مطلع شدیم سرکار خانم دکتر نیکچهره محسنی دعوت حق را لبیک گفتند ایشان استاد بازنشسته دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و بسیاری از اساتید نامآور روانشناسی کشور...
به گزارش میگنا با کمال تاسف، مطلع شدیم سرکار خانم دکتر نیکچهره محسنی دعوت حق را لبیک گفتند
ایشان استاد بازنشسته دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و بسیاری از اساتید نامآور روانشناسی کشور از دهۀ ۴۰ تاکنون افتخار دانشجویی ایشان را داشتهاند.
پیام تسلیت رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
دکتر علی فتحی آشتیانی در پیامی درگذشت استاد پیشکسوت روانشناسی را تسلیت گفت.در متن پیام تسلیت او آمده است:
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت روانشناس برجسته روانشناسی سرکار خانم دکتر نیکچهره محسنی را به خانواده محترم ایشان و جامعه علمی تسلیت عرض میکنم.
زندگینامه
نیکچهره محسنی بیست و نهم آبان ماه ۱۳۱۰ در شهر اراک به دنیا آمد. نام کاملش نیز بر همین اساس، «نیکچهره محسنی اراکی» است. او تا سال چهارم ابتدایی را در زادگاه خویش به تحصیل گذراند. پس از گرفتن لیسانس زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران، در سال ۱۳۳۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس روانشناسی خواند و آن را تا سطح دکتری ادامه داد.
وی زمانی به ایران بازگشت که دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران درحال شکلگیری بود. بنابراین در کنکور استادیاری شرکت کرد و پس از قبولی در مقام استادیار در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. محسنی سلسله مراتب استادیاری تا دانشیاری دانشگاه تهران را در ۵ سال طی کرد. سپس به فرانسه رفت و ۳ سال آنجا ماند. در این مدت، یک ترم در دانشگاه نروژ و مدتی هم در پرتغال به تدریس پرداخت.
وی از شاگردان ژان پیاژه بود و رساله دکترایش را نیز با او گذراند. پدرش وکیل دادگستری و از خانواده های سرشناس اراکی بودند. مادرش زنی خانهدار، اما بسیار باسواد و تحصیلکرده بود و تقریبا تمام دیوان حافظ را از برداشت. نیکچهره و خواهرش تنها فرزندان والدینشان بودند. لحاظ طرز نگاه و تفکر نسبت به زندگی شاید بتوان گفت دکتر محسنی خصایصی را از مادربزرگ خویش به ارث برده است. وابستگی شدید او در دوران کودکی به مادربزرگش، شخصیتی بشردوست را در او پدید آورده است. آن چنان که ابراز میدارد، مادر بزرگش انسانی متواضع و فروتن بود که بسیار دیگران را دوست می داشت.
او بی اندازه سخاوتمند بود و به افراد رده پایین توجه خاصی داشت. این رفتار برای نیکچهره کوچک قابل تقدیر و الگو بود. پدر نیکچهره محسنی اراکی علاقهمند بود دخترش به تحصیل در رشته پزشکی بپردازد، ولی عذاب وجدان و ترسی همیشگی از این که او باعث مرگ کسی شود، فکر پزشکی را از سرش میراند: «می گفتم اگر من نسخهای برای بیماری بنویسم، در خانه اش را رها نمیکنم تا خوب شود. چون اگر این مریض بمیرد، زندگی من تمام است. می گفتم نمیروم پزشکی بخوانم تا مبادا آدم بکشم، بدون این که خود بخواهم. خیلی فکر بچگانه ای بود!
البته ادبیات فرانسه هم عشقم نبود. وقتی به فرانسه رفتم، چون آدم ها را دوست داشتم، روانشناسی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. هنوز هم آدمها را دوست دارم. با وجود این که خیلی عوض شدهاند. ولی آنچه من به دنبالش میگشتم، در روانشناسی پیدا نکردم.» ترجیح میداد، همانجا ماندگار شد. پیش از این، او دو ترم در مدرسه عالی دختران تدریس کرده بود.
محسنی سلسله مراتب استادیاری تا دانشیاری دانشگاه تهران را در ۵ سال طی کرد. سپس به فرانسه رفت و ۳ سال آنجا ماند. در این مدت، یک ترم در دانشگاه نروژ و مدتی هم در پرتغال به تدریس پرداخت. همچنین وی سابقه همکاری با بسیاری از دانشگاههای داخلی از جمله دانشگاه گیلان، شیراز (تدریس مقطع دکترا) دانشگاه الزهرا(س)، علامه، آزاد را در کارنامه خود دارد.
نیکچهره محسنی مؤسس «آزمایشگاه روانشناسی کودک» در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران است.
او تاکنون هیچگاه به کار مشاوره و درمان نپرداخته است. تنها یک بار در سال های پیش از انقلاب، در قالب یک برنامه رادیویی که برحسب اتفاق بسیار پرطرفدار بود و با استقبال کم نظیری مواجه شد از دیدگاه روانشناسی به ارائه مشاوره در خصوص مشکلات و مسائل خانوادگی، شخصی و از این قبیل پرداخت. با این همه، پیشامدهایی سبب ناراحتی در روحیه لطیف و حساس دکتر محسنی میشد: «عده ای با یک امیدی پیش من میآمدند و اصرار داشتند با من حرف بزنند و من در حقیقت غیر از صحبت، کاری از دستم بر نمی آمد که برایشان بکنم. این موضوع ناراحت کننده بود. همین شد که مشاوره را کنار گذاشتم. هدفم در آن برنامه، دادن آگاهی به دیگران بود. در حالی که فردی که به من مراجعه میکرد، مسألهای داشت و این برایم ناخوشایند بود. ازکسی فقط برای آن استفاده کنم که بخواهم به دیگران یک مفهومی یا آموزشی را برسانم! من حتی برای رفع این معضل، پیشنهادهایی به رادیو دادم که گویا جزو برنامه هایشان نبود و قبول نکردند. به نظر من، نمیتوان به آدمها حقه زد. باید به آنها احترام گذاشت. انسانها محترماند و اگر کسی نمیتواند کاری برایشان بکند، نباید به آنها بگوید و این وعده را بدهد.»
ایشان استاد بازنشسته دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و بسیاری از اساتید نامآور روانشناسی کشور از دهۀ ۴۰ تاکنون افتخار دانشجویی ایشان را داشتهاند.
پیام تسلیت رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
دکتر علی فتحی آشتیانی در پیامی درگذشت استاد پیشکسوت روانشناسی را تسلیت گفت.در متن پیام تسلیت او آمده است:
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت روانشناس برجسته روانشناسی سرکار خانم دکتر نیکچهره محسنی را به خانواده محترم ایشان و جامعه علمی تسلیت عرض میکنم.
زندگینامه
نیکچهره محسنی بیست و نهم آبان ماه ۱۳۱۰ در شهر اراک به دنیا آمد. نام کاملش نیز بر همین اساس، «نیکچهره محسنی اراکی» است. او تا سال چهارم ابتدایی را در زادگاه خویش به تحصیل گذراند. پس از گرفتن لیسانس زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران، در سال ۱۳۳۳ به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن پاریس روانشناسی خواند و آن را تا سطح دکتری ادامه داد.
وی زمانی به ایران بازگشت که دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران درحال شکلگیری بود. بنابراین در کنکور استادیاری شرکت کرد و پس از قبولی در مقام استادیار در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. محسنی سلسله مراتب استادیاری تا دانشیاری دانشگاه تهران را در ۵ سال طی کرد. سپس به فرانسه رفت و ۳ سال آنجا ماند. در این مدت، یک ترم در دانشگاه نروژ و مدتی هم در پرتغال به تدریس پرداخت.
وی از شاگردان ژان پیاژه بود و رساله دکترایش را نیز با او گذراند. پدرش وکیل دادگستری و از خانواده های سرشناس اراکی بودند. مادرش زنی خانهدار، اما بسیار باسواد و تحصیلکرده بود و تقریبا تمام دیوان حافظ را از برداشت. نیکچهره و خواهرش تنها فرزندان والدینشان بودند. لحاظ طرز نگاه و تفکر نسبت به زندگی شاید بتوان گفت دکتر محسنی خصایصی را از مادربزرگ خویش به ارث برده است. وابستگی شدید او در دوران کودکی به مادربزرگش، شخصیتی بشردوست را در او پدید آورده است. آن چنان که ابراز میدارد، مادر بزرگش انسانی متواضع و فروتن بود که بسیار دیگران را دوست می داشت.
او بی اندازه سخاوتمند بود و به افراد رده پایین توجه خاصی داشت. این رفتار برای نیکچهره کوچک قابل تقدیر و الگو بود. پدر نیکچهره محسنی اراکی علاقهمند بود دخترش به تحصیل در رشته پزشکی بپردازد، ولی عذاب وجدان و ترسی همیشگی از این که او باعث مرگ کسی شود، فکر پزشکی را از سرش میراند: «می گفتم اگر من نسخهای برای بیماری بنویسم، در خانه اش را رها نمیکنم تا خوب شود. چون اگر این مریض بمیرد، زندگی من تمام است. می گفتم نمیروم پزشکی بخوانم تا مبادا آدم بکشم، بدون این که خود بخواهم. خیلی فکر بچگانه ای بود!
البته ادبیات فرانسه هم عشقم نبود. وقتی به فرانسه رفتم، چون آدم ها را دوست داشتم، روانشناسی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. هنوز هم آدمها را دوست دارم. با وجود این که خیلی عوض شدهاند. ولی آنچه من به دنبالش میگشتم، در روانشناسی پیدا نکردم.» ترجیح میداد، همانجا ماندگار شد. پیش از این، او دو ترم در مدرسه عالی دختران تدریس کرده بود.
محسنی سلسله مراتب استادیاری تا دانشیاری دانشگاه تهران را در ۵ سال طی کرد. سپس به فرانسه رفت و ۳ سال آنجا ماند. در این مدت، یک ترم در دانشگاه نروژ و مدتی هم در پرتغال به تدریس پرداخت. همچنین وی سابقه همکاری با بسیاری از دانشگاههای داخلی از جمله دانشگاه گیلان، شیراز (تدریس مقطع دکترا) دانشگاه الزهرا(س)، علامه، آزاد را در کارنامه خود دارد.
نیکچهره محسنی مؤسس «آزمایشگاه روانشناسی کودک» در دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران است.
او تاکنون هیچگاه به کار مشاوره و درمان نپرداخته است. تنها یک بار در سال های پیش از انقلاب، در قالب یک برنامه رادیویی که برحسب اتفاق بسیار پرطرفدار بود و با استقبال کم نظیری مواجه شد از دیدگاه روانشناسی به ارائه مشاوره در خصوص مشکلات و مسائل خانوادگی، شخصی و از این قبیل پرداخت. با این همه، پیشامدهایی سبب ناراحتی در روحیه لطیف و حساس دکتر محسنی میشد: «عده ای با یک امیدی پیش من میآمدند و اصرار داشتند با من حرف بزنند و من در حقیقت غیر از صحبت، کاری از دستم بر نمی آمد که برایشان بکنم. این موضوع ناراحت کننده بود. همین شد که مشاوره را کنار گذاشتم. هدفم در آن برنامه، دادن آگاهی به دیگران بود. در حالی که فردی که به من مراجعه میکرد، مسألهای داشت و این برایم ناخوشایند بود. ازکسی فقط برای آن استفاده کنم که بخواهم به دیگران یک مفهومی یا آموزشی را برسانم! من حتی برای رفع این معضل، پیشنهادهایی به رادیو دادم که گویا جزو برنامه هایشان نبود و قبول نکردند. به نظر من، نمیتوان به آدمها حقه زد. باید به آنها احترام گذاشت. انسانها محترماند و اگر کسی نمیتواند کاری برایشان بکند، نباید به آنها بگوید و این وعده را بدهد.»