تازیانه بهرام: نمایشنامه در دو پرده


تازیانه بهرام: نمایشنامه در دو پرده

ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ای ب‍ه س‍خ‍ن آه‍ن‍گ‍ی‍ن ب‍ر ب‍ن‍ی‍اد داس‍ت‍ان‍ی از داس‍ت‍ان‍ه‍ای ش‍اه‍ن‍ام‍ه ف‍ردوس‍ی‌ برگرفته از متن کتاب: پرده نخست؛ [سرزمین لادن - در دامنه یک تپه] [بهرام بالا ایستاده است. گیو به درون...

ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌ای ب‍ه س‍خ‍ن آه‍ن‍گ‍ی‍ن ب‍ر ب‍ن‍ی‍اد داس‍ت‍ان‍ی از داس‍ت‍ان‍ه‍ای ش‍اه‍ن‍ام‍ه ف‍ردوس‍ی‌

برگرفته از متن کتاب:
پرده نخست؛
[سرزمین لادن - در دامنه یک تپه]
[بهرام بالا ایستاده است. گیو به درون می آید]

بهرام: امشب هر سری تنهاست.
گیو: آنهم با غمی سنگین
بهرام: شبی تاریک
گیو: آنجا کیست
بهرام: تنها مانده ای غمگین
گیو: به جز بهرام یل؟
بهرام: کس در بیابان نیست
گیو: در خاور چه می بینی
بهرام: فروغی سرخگون
گیو: تورانیان آذر می افروزند، این آذر نشان بخت پیروز است. از اینر و آتش گستاخ ایشان گیتی افروز است. اگر شاهین پیروزی بدانسو روی بنموده. دگر پیکار ما با بخت‌بد کاریست بیهوده...


خلاصه کتاب تاریخ مختصر اندیشه