خلاصه کتاب من چگونه اروین یالوم شدم

منبع خبر / کتاب / 3 روز پیش

خلاصه کتاب من چگونه اروین یالوم شدم

خاطرات یک روانپزشک معرفی کتاب من چگونه اروین یالوم شدم: خلاصه کتاب من «چگونه اروین یالوم شدم» (Becoming Myself) نگاهیست کوتاه به اثر اروین یالوم (Irvin Yalom)، روانپزشک و نویسنده آمریکایی که در سال ۲۰۱۷...

خاطرات یک روانپزشک

معرفی کتاب من چگونه اروین یالوم شدم:
خلاصه کتاب من «چگونه اروین یالوم شدم» (Becoming Myself) نگاهیست کوتاه به اثر اروین یالوم (Irvin Yalom)، روانپزشک و نویسنده آمریکایی که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. این کتاب که آخرین اثر یالوم در ۸۵ سالگی است، زندگی‌نامه‌ای صادقانه و عمیق از یکی از تاثیرگذارترین روان‌درمانگران معاصر است. یالوم که از پیشگامان روان‌درمانی گروهی و درمان وجودی است، در این کتاب نه تنها داستان زندگی خود را روایت می‌کند، بلکه عمیق‌ترین اندیشه‌ها و تجربیاتش را نیز با خواننده به اشتراک می‌گذارد.
این کتاب که ترکیبی از خاطرات شخصی، تجربیات بالینی و تاملات فلسفی است، خواننده را به سفری در زندگی حرفه‌ای و شخصی نویسنده می‌برد. یالوم با صداقتی خاص از دوران کودکی خود در خانواده‌ای مهاجر تا تبدیل شدن به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های روان‌درمانی را روایت می‌کند و در این مسیر، درس‌های ارزشمندی درباره زندگی، عشق، مرگ و معنای وجود به ما می‌آموزد.

بخشی از کتاب من چگونه اروین یالوم شدم:
«وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که همه چیز از همان روزهای اول شکل گرفته بود. من در محله‌ای فقیرنشین در واشنگتن دی.سی بزرگ شدم، جایی که والدینم یک مغازه خواربارفروشی داشتند. هر روز صبح، پدر و مادرم ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار می‌شدند تا مغازه را باز کنند و تا دیروقت شب کار می‌کردند. من ساعت‌های طولانی را در آن مغازه می‌گذراندم و هر روز شاهد رنج و تقلای آن‌ها برای بقا بودم. شاید همین تجربه‌های اولیه بود که مرا به سمت درک عمیق‌تر رنج انسان و جستجوی معنا در زندگی سوق داد.
به عنوان تنها فرزند خانواده، من همیشه احساس می‌کردم که باید «نجات‌دهنده» خانواده باشم، کسی که قرار است همه چیز را درست کند. این احساس مسئولیت زودرس، هم نعمت بود و هم نقمت. از یک طرف، انگیزه قدرتمندی برای پیشرفت به من می‌داد - من باید موفق می‌شدم، باید به دانشگاه می‌رفتم، باید پزشک می‌شدم. از طرف دیگر، باری سنگین بر دوش کودکی بود که گاهی فقط می‌خواست بازی کند. امروز، وقتی با بیمارانم کار می‌کنم، اغلب این الگوهای مشابه را می‌بینم - این میل به نجات دیگران، این احساس مسئولیت بیش از حد، این تقلا برای معنا بخشیدن به زندگی. و شاید همین درک عمیق از این تجربه‌های مشترک انسانی است که به من کمک می‌کند تا ارتباطی واقعی با بیمارانم برقرار کنم.»


قتل خونین همسر با دستور زن خیانتکار+گفتگو با متهم