مقاله ذیل با عنوان “معیارهای درستی داستانهای دیدار با امام زمان(عج)” که در اولین شماره فصلنامه “پژوهش های مهدوی” منتشر شده، این امر را مورد کند واکاوی قرار داده است.
ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت “رهبر موعود” عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.
ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.
همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!
در واکنش به اینگونه اقدامات، خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در پایان هفته سلسله مطالبی متقن و مستدل در باب مهدویت ــ با عنوان “در انتظار منجی” ــ تولید و منتشر می کند؛ تا هم عرض ارادتی باشد به محضر امام زمان حضرت حجه بن الحسن المهدی(عج) و هم گامی باشد برای روشنگری درباره مسأله مهدویت در عصر هجوم غبارها و فتنه ها.
یکی از مسایل رایج که از قرون گذشته تاکنون رواج داشته است، داستان هایی است که درباره دیدار با امام زمان(عج) نقل می شود. این در حالی است که آن حضرت به یکی از نواب خاص خود فرمودند: ” بزودی کسانى از شیعیان خواهند آمد که مدعى مشاهده هستند؛ اما آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى مشاهده مرا ادعا کند، دروغگو و و افتراء زننده به من است…”.
مقاله ذیل با عنوان “معیارهای درستی داستانهای دیدار با امام زمان(عج)” که در اولین شماره فصلنامه “پژوهش های مهدوی” منتشر شده، این امر را مورد کند واکاوی قرار داده است. این مقاله در بیست و هفتمین قسمت از سلسله مطالب در انتظار منجی، به خوانندگان ابنا تقدیم می شود:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پژوهش: حسن ملایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقدمه
شاید نخستین پرسشی که درباره بررسی مسئله دیدار با امام زمان به ذهن میرسد، این است که مردم در زمان سایر ائمه با آنان ملاقات و دیدار داشته و مسائل و مشکلات خود را به آنها مطرح مینمودند و جواب خود را دریافت میکردند، چرا دیدار با حضرت مهدی موضوعی است که همیشه با حساسیت خاصی درباره آن صحبت میشود؟ روشن شدن علت حساسیت این موضوع، نیازمند توضیحاتی است.
از آنجا که اطاعت از امامان معصوم در ردیف اطاعت خداوند متعال و رسول اکرمقرار گرفته و به عنوان مرجع معارف اسلامی معرفی شدهاند، همواره محل رجوع عام و خاص بودهاند. این مراجعهها و دیدارها با یازده امام همام، یعنی حضرت علی تا امام حسن عسکری به صورت معمولی صورت میگرفته و اگرچه در برهههایی دیدارها و ملاقات مردم با ائمه محدودتر شده، ولی در همه این دوران، رسیدن به امام امکانپذیر بوده است.
اما عصر امام مهدی(عج) عصری است که این ارتباط دوطرفه، طی دو مرحله، کاملاً قطع شد که به این دو مرحله عصر غیبت گفته میشود. احادیث بسیاری از رسول اکرم و امامان معصوم به ما رسیده که عصر غیبت برای امام دوازدهم را پیشبینی کرده و فرمودهاند حضرت قائم دو غیبت دارد که یکی کوتاه و دیگری بلندمدت است؛ حتی موضوع غیبت کبرا از جانب خود حضرت ولیعصر در توقیع شریف علی بن محمد سمری نیز بیان شده است. بنابراین، وقوع غیبت برای امام مهدی امری اجتنابناپذیر به شمار میرود.
در مرحله اول از دوران غیبت یا همان غیبت صغرا، تنها چهار نایب خاص آن حضرت میتوانستند با امام ارتباط برقرار کنند و پیامها، مسائل، مشکلات، وجوهات و مواردی از این دست را به محضر امام زمان برسانند و اینها واسطههای بین مردم و حضرت مهدی بودند. اما در مرحله دوم غیبت یا همان غیبت کبرا، دیگر هرگونه ارتباطی که دو طرفه بود، حتی به واسطه نایبان خاص قطع گردید و عصری پیش آمد که دیگر کسی نمیتوانست با میل و اختیارش به خدمت حضرت مهدی شرفیاب شود و بر اساس توقیع مبارک خود حضرت، مردم موظف شدند به فقها و علمای دین مراجعه نمایند.
با طولانی شدن غیبت امام عصر از سویی و گسترده شدن بساط ظلم و جور از سوی دیگر و نیز نبود امکان ارتباط اختیاری با حضرت، زمینه امتحان سرنوشتساز شیعه فراهم آمد و به تبع آن، آرامآرام آثار منفی آن در میان مردم پیدا شد، به گونهای که این امر باعث تردید مردم در تولد امام زمان و تضعیف ایمان آنها نسبت به وجود مبارک حضرت شد.
با توجه به این مشکلات، علمای دلسوز شیعه، تلاش نمودند اعتقاد به حضرت مهدی و ارتباط معنوی و عاطفی با ایشان را به عنوان یکی از ارکان دین، زنده نگه دارند؛ از اینرو سعی کردند با دلایل عقلی و مستندات نقلی، قلوب شیعیان را از معرفت حضرت مهدی سرشار و شبهات این عرصه را برطرف کنند، اما شیوههای ارائه شده پیشین، برای تحکیم باورهای مردم، تا حدی عقلی بود و همین امر در برخی موارد، برای عامه مردم، تأثیر مورد نظر را نداشت؛ زیرا اساساً توده مردم، روش حسی تبیین مسائل را بر روش عقلی ترجیح میدهند. از اینرو علمای شیعه بر آن شدند برای رفع این مشکل نیز از روشی بهره گیرند که ایمان مردم نیز از آفات شبهات محفوظ باشد، لذا به بیان دیدارهای واقعی افراد با امام مهدی پرداخته و در این زمینه کتابهایی را نیز تألیف نمودند و شاید بتوان ادعا کرد که برای قابل فهم بودن موضوع وجود مبارک حضرت ولیّعصر و هدایتها و الطاف و مهربانیهای مخفیانه ایشان، نقل حکایتهای واقعی در این زمینه بهترین وسیله بود.
اگرچه شیوه بیان حکایتهای دیدار با امام زمان در تقویت باور به حضرت مهدی تأثیری مثبت داشته و دارد، اما از آنجا که این روش، برخلاف روش عقلی، در قالب منطقی و ضوابط خاص و صحیح خود بیان نشد، در طول تاریخ همواره باعث بروز انحرافات و مشکلاتی شد و دغلکارانی پیدا شدند که به خاطر هوای نفسانی و رسیدن به مطامع دنیوی خویش، با ادعاهای دروغ ارتباط و ملاقات با امام زمان۴، بسیاری را تحت تأثیر قرار داده و با سوءاستفاده از شیفتگی مردم به امام عصر۴ و شوق وصال وی، ذهنها و سرمایهها را به سوی خود منحرف نمودند و تعداد چشمگیری از محبان حضرت نیز به خاطر سستی در کسب معارف اسلامی و نداشتن ضوابط و معیارهای درستی دیدارها، فریب فریبکاران را خورده و عقاید و امکانات خود را بازیچه دست این افراد قرار دادند. طرح داستانهای دیدار و ملاقات با حضرت مهدی مانند شمشیری دولبه است که با داشتن معیارهای درستی آن، میتواند برای عموم جامعه مفید باشد. اما در صورت جهل و نادانی به این ملاکها نیز خسارتهای مادی و معنوی و عقیدتی فراوان و بعضاً جبرانناپذیری را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا به فرموده امام صادق: کسی که بدون بصیرت و آگاهی در راهی قدم بگذارد، مانند کسی است که در بیراهه گام نهاده است. حرکت سریع چنین شخصی نیز تنها او را از مقصد دورتر خواهد ساخت.
و طبق فرمایش حکیمانه امیرالمؤمنین «علم است که مانع و حجاب از آفات خواهد بود.» ؛ بنابراین تنها راه رهایی از آسیبهای پرداختن به داستانهای دیدار و بهرهگیری صحیح از آنها شناخت این معیارهاست.
* مفهومشناسی دیدار و کلمات مشابه
پیش از ورود به بیان معیارهای درستی داستانهای دیدار با امام زمان، بررسی مفهوم دیدار و واژگانی که در این موضوع مورد استفاده قرار میگیرد ضروری است، این اهمیت از آنروست که علت عمده اختلاف نظرهای علما و اندیشهورزان درباره رؤیت یا عدم امکان رؤیت امام زمان در عصر غیبت کبرا، به طی نکردن مرحله اول تحقیق، یعنی مفهومشناسی موضوع برمیگردد؛ حال اگر مفهوم دیدار مورد بازکاوی قرار گیرد، هم مراد معتقدان به دیدار با امام دوازدهم در عصر غیبت واضح خواهد شد و هم منظور قائلان به ممکن نبودن دیدار مشخص خواهد گردید.
دیدار، از ماده دیدن در فارسی گرفته شده و معادل آن در عربی از ماده رأی است. دیدن (رأی) به معنای مطلق مشاهده است و اگرچه معمولاً به مشاهده با چشم (بصر) اطلاق میگردد، اما در زبان عربی افزون بر آن، مشاهده روحی و قلبی (بصیرت) را نیز دربر میگیرد. بنابراین ممکن است ظرف دیدن یک شخص، در بیداری، خواب و یا مکاشفه روحی باشد. حال باید دید منظور از وقوع یا عدم امکان رؤیت با امام زمان در عصر غیبت توسط برخی اندیشهورزان کدام نوع از دیدارهاست و آیا هرگونه دیدنی، حتی در خواب یا مکاشفه روحی را دربر میگیرد و یا منظور روایات، قسمی خاص از دیدن است؟ این مطلبی است که به زودی به آن خواهیم پرداخت.
در موارد بسیاری از داستانها، واژه ملاقات به عنوان معادل دیدار استفاده میشود که گرچه از نظر مفهوم با معنای دیدار نزدیک است، اما زمانی که عنوان ملاقات، برای به هم رسیدن دو نفر به کار میرود، نوعی شناخت در مفهوم آن لحاظ میشود؛ در حالی که دیدن یک شخص یا یک شیء، لزوماً به همراه شناخت آن همراه نیست و معنایی اعم دارد، چنانکه در مسئله رؤیت حضرت مهدی در زمان غیبت، امام صادق میفرماید: یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَه؛ مردم او را میبینند ولی نمیشناسند.
همچنین دیدار و ملاقات از لحاظ گستره، محدودتر از واژه ارتباط ـ که گاهی در ادبیات داستانهای دیدار با امام زمان بهکار میرود ـ هستند؛ زیرا شدت پیوند و استمرار و رابطه دوسویهای که در ارتباط است در آن دو، مد نظر نیست. توجه به دو وجه تمایزکننده واژه دیدار از دو عنوان ملاقات و ارتباط، نقش بسیار مهمی در تشخیص درستی یک داستان دیدار دارد؛ چنانکه این مطلب پس از بررسی روایات مربوط به رؤیت امام دوازدهم که در ذیل میآید، بهتر رخنمایی خواهد نمود.
نتیجه اینکه با توجه با اطلاق معنایی دیدار که پیشتر بیان شد، مراد از دیدار با امام زمان در این نوشتار ـ صرفنظر از اثبات یا نفی آن ـ نیز همین معنای عام، یعنی دیدار جسمانی در بیداری، ملاقات روحی در عالم خواب، یا مکاشفه و با قلب است و از در نظر گرفتن معنای محدود برای این واژه، برخلاف بعضی نویسندگان محترم که تنها دیدن با چشم و حالت بیداری را محور بحث ملاقات قرار دادهاند، چشمپوشی میشود.
* دیدار با امام زمان از منظر روایات
درباره عدم رؤیت حضرت مهدی در زمان غیبت کبرا روایات بسیاری به ما رسیده است که توجه دقیق به مدلولهای آنها میتواند گرهگشای بسیاری از ابهامات در این زمینه باشد. معروفترین این روایات، فرمایش و توقیع شریفی است که از حضرت مهدی خطاب به آخرین نایب خاص ایشان علی بن محمد سمری صادر شده است. متن این توقیع چنین است: بسم اللّه الرحمن الرحیم. یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ! أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّهِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَهُ الثَّانِیَهُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَهَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن محمد سمرى، خدا اجر برادرانت را درباره تو بزرگ گرداند! تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت؛ پس کارهاى خود را جمع کن و برای بعد از خودت به هیچ کس وصیت مکن؛ زیرا غیبت دوم (کبرا) واقع شده و ظهورى نیست، مگر پس از اجازه خداى عزوجل و این ظهور، پس از مدتی طولانی و سختى و قساوت دلها و پر شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. بزودی کسانى از شیعیان خواهند آمد که مدعى مشاهده هستند؛ اما آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى مشاهده مرا ادعا کند، دروغگو و و افتراء زننده به من است. و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم.
اگر فضایی که توقیع شریف در آن صادر شده، مورد بررسی و دقت قرار گیرد، درمییابیم که از همان زمان غیبت صغرا، ادعای ملاقات و ارتباط خاص و پیام آوردن از سوی حضرت، توسط برخی افراد فرصتطلب و شیاد مطرح شده؛ بهطوری که در زمان غیبت صغرا یکی از وظایف نواب خاص، روشنگری و مبارزه با مدعیان ارتباط و نیابت بوده است، چنانکه دفع ادعای شلمغانی (یکی از مدعیان دروغین) نمونه بارزی از این ماجراست. از اینرو، پس از اتمام غیبت صغرا و تعلق اراده خدا بر غیبت کبرا، حضرت مهدی۴ با این فرمایش، خواستند که جلوی سوءاستفاده افراد فریبکار را از منصب نیابت، سفارت و هر آنچه که بهگونهای ارتباط مستمر و اختیاری و دوسویه از آن به مشام رسد را بگیرند. لفظ «مفتر» که به معنای نسبت دروغ دادن حکم و دستوری به حضرت ولیّ عصر۴ است نیز مؤید این سخن است، چنانکه بعضی محققان نیز شدت لحن توقیع شریف را گویای حساسیت موضوع نیابت و احساس خطر امام نسبت به زمینههای بالقوه بروز چنین آفتی در میان شیعیان دانستهاند.
به این ترتیب با شروع غیبت کبرا، راه نیابت خاص و سفارت و هرچه که نشانه ارتباط اختیاری مردم با امام زمان باشد، بسته شده است و هر کس که ادعای دیدار اینچنینی را بنماید، طبق این توقیع و فرمان امام زمان دروغگو و افترازننده به ایشان است.
گفتنی است که بر اساس این توقیع شریف، هرگونه دیدار با امام عصر در عصر غیبت ناممکن است و طرح داستانهای دیدار با امام زمان طرحی نامشروع و بیانی دروغ و غیرواقعی است. حال با این پیشفرض، سؤالی در ذهن تداعی میشود که با این همه داستان چه باید کرد؟
در پاسخ به این شبهه چند نکته قابل توجه است:
اولاً ) نکته بسیار مهمی که در این توقیع مورد غفلت واقع شده، توجه به نفی دیدار با واژه «مشاهده» است که در فارسی به معنای دیدن است. این واژه در عربی به معنای «المعاینه: نگاه کردن و دیدن» است. لغتشناسان در تبیین ریشه این لغت، آن را به ماده «شهد» برگرداندهاند که بر حضور و علم و اعلام دلالت دارد. گرچه برخی گفتهاند علمی که در مشاهده حاصل میشود هم در امور محسوس و هم در امور نامحسوس است، ولی با دقت در بهکارگیری اولیه آن درمییابیم که در صورت عدم قرینه، کاربرد این واژه در رؤیت امور محسوس است و از اینروست که صاحب فروق اللغویه در تبیین تفاوت شهادت با علم گفته است: «الفرق بین العلم و الشهاده أنّ الشهاده أخصّ من العلم ذلک أنّها علم بوجود الأشیاء لا من قبل غیرها. و الشاهد نقیض الغائب فی المعنى، و لهذا سمّی ما یدرک بالحواسّ و یعلم ضروره شاهداً» چنانکه کسی میتواند درباره واقعهای به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شود که آن را با چشم دیده باشد.
مؤید دیگری که کاربرد اولیه واژه مشاهده را در امور محسوس ثابت میسازد، تقابل این کلمه با واژه «غیب» است، مانند آیۀ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ؛ چنانکه در معنای غیب آمده: «ما یغیب عن حواسّ الناس و بصائرهم و ما یشهدونه بهما».
در حقیقت منظور امام عصر از مشاهده، عبارت دیگری از غیبت و بیانگر این نکته است که گرچه مراد ایشان، دفع یاوهپردازیهای مدعیان نیابت و پیامرسانی از جانب حضرت بوده اما حساسیت این بحث باعث شد تا امام به کمترین حد از ملاقات، یعنی مشاهده حسی اشاره نماید و روشن است که وقتی اصل مشاهده حضرت، توسط ایشان نفی شده است، مراتب بالاتر آن یعنی ارتباط دوسویه و نیابت و ادعای رساندن اوامر امام زمان۴ منتفی است. این امر مانند موضوعی است که در آیه وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً آمده است. در آیه مذکور، برای مشخص نمودن حد احترام به پدر و مادر، گفتن اُف به ایشان، ممنوع شده است. روشن است که درباره حکم فحاشی یا زدن و برخوردهای خشن دیگر در این آیه مطلبی به صراحت بیان نشده است، اما وقتی کمترین حد بیاحترامی، یعنی اظهار ناراحتی با گفتن اُف ممنوع شده است، موارد شدیدتر نیز جایز نخواهد بود. در بحث ما نیز وقتی راه مشاهده امام در عصر غیبت کبرا مسدود اعلام شده نیابت مخصوص و ارتباط با حضرت در غیبت کبرا نیز ممکن نخواهد بود و هرگونه ادعای ارتباط و نیابت دروغ بوده و هرگونه سخنی که از جانب امام زمان مطرح شود افترا به ایشان به شمار میرود. همچنین روایات بسیاری موجود است که به صراحت از رؤیت امام عصر در عصر غیبت خبر دادهاند؛ برای مثال امام صادق ضمن تشریح شباهتهای حضرت مهدی با برخی انبیا میفرماید:أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ یُوسُفَ فَالسِّتْرُ یَجْعَلُ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْخَلْقِ حِجَاباً یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَه؛ اما [شباهت امام زمان و] سنت او از حضرت یوسف؛ پس خدای متعال بین او و مردم حجاب و مانعی قرار میدهد که وی را میبینند اما نمیشناسند.
ایشان در سخن دیگری فرمود: صاحب این امر، میان آنان آمد و شد مینماید، در بازارهایشان گام برمیدارد و قدم بر فرشهایشان میگذارد و آنان او را نمیشناسند، تا اینکه خداوند به او اجازه میفرماید که خودش را معرّفى کند، همانگونه که به یوسف اجازه فرمود.
البته در همین احادیث این نکته هم گوشزد شده است که عموم مردم با وجود دیدن حضرت مهدی او را نمیشناسند. بنابراین از مقایسه مجموع این روایات با توقیع شریف درمییابیم چنین نیست که حضرت ولی عصر در زمان غیبت کبرا، بهطور مطلق دیده نشوند، بلکه مراد آن است که دیدن ایشان در حالت عادی و در بیداری به همراه شناخت، طبق حکمت الهی، در عصر غیبت ممکن نیست، افزون بر آنکه دلیلی بر عدم امکان وقوع دیدار همراه با شناخت امام زمان در اقسام دیگر دیدار، یعنی خواب و مکاشفه وجود ندارد.
اگر کسی بگوید چرا نشناختن ایشان در لحظه ملاقات را تنها به دیدار در بیداری محدود و مقید کرده و دو قسم دیگر، یعنی دیدار در حالت مکاشفه یا رؤیا را با وجود اطلاق دلیل، خارج نمودهاید، خواهیم گفت: افزون بر توضیحات پیشین و بهویژه دقت در واژه «مشاهده» که رؤیت حسی را دربر میگیرد، به دو دلیل دیدار با امام زمان حتی در صورت شناخت ایشان در عصر غیبت ممکن است:
نخست آنکه امیرالمؤمنین فرمود:اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ؛ خداوندا! تو هرگز زمین را از قائم به حجّت که یا ظاهر است و مشهود و یا پنهان است و مستور خالى نمىگذارى تا دلایل واضح و آشکار خداوندى باطل نگردد.
این سخن به روشنی گویای آن است که اگر در مواردی حکمت الهی اقتضا کند، حضرت مهدی موعود به اذن الهی خود را به برخی افراد میشناساند و با توجه به اینکه روایات معصومان، دیدار با شناخت امام را در حالت بیداری و عادی در عصر غیبت خلاف مشیت الهی و ناممکن میداند، ناگزیر این اتفاق فقط در حالت مکاشفه یا رؤیا ممکن خواهد بود.
ثانیاً) نه تنها دیدار همراه با شناخت امام زمان، در حالت مکاشفه یا خواب، ممکن است، بلکه واقع نیز شده و با مروری بر داستانهای دیدار که در کتابهای مختلف از افراد مورد اطمینان نقل شده است، با تواتر اجمالی این مطلب ثابت میشود. یکی از نویسندگان در این باره میگوید: … منافاتی ندارد با امکان رؤیت از جهت اقتضای مصلحت احیاناً و اتفاقاً. به علاوه در مقابل او نیز دلیل قطعی است بر امکان رؤیت و آن تواتر اجمالی است که موجب قطعی و یقینی است از کثرت ادعای اشخاص صالح. به علاوه ادعای ایشان نیز به منزله حدیثی است و صلاح بسیاری از ایشان از حیث تقوا و ورع و وثوق و اطمینان کمتر از راویان احادیث نیست.
نکتهای که ذکر آن در اینجا مفید است آن است که تصور عموم مردم از دیدار با امام زمان که در داستانهای دیدار ایشان نقل میشود، ملاقات ایشان در حالت عادی و بیداری است، اما با توضیحات اخیر و تأمل در قراین موجود در حکایات دیدار، مانند تشرف مرحوم سید بحرالعلوم، درمییابیم که مراد از مشاهده همراه با شناخت حضرت مهدی، رؤیت ایشان در عالم مکاشفه یا خواب بوده است، نه حالت عادی و با چشم سر. بیتوجهی به این نکته موجب شده است گمان رود هرگونه دیدار همراه با شناخت امام در لحظه رؤیت حتی با چشم سر، ممکن و بلکه واقع شده است، در حالی که این ادعا خلاف روایاتی است که نمونههایی از آن ذکر شد.
* معیارهای درستی داستانهای دیدار با امام زمان
نخست لازم است بدانیم معیارها و نشانههای درستی اخبار دیدار، گاه به محتوای داستان دیدار و زمانی مربوط به شخص نقلکننده حکایت تعلق دارد. بنابراین، این ملاکها در دو دسته کلی: ۱٫ معیارهای درستی دیدار به اعتبار محتوای داستان؛ ۲٫ معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان، تقسیم میشود.
۱٫ معیارهای درستی داستانهای دیدار به اعتبار محتوای داستان
برای تشخیص درستی حکایات و داستانهایی که درباره دیدار با امام زمان نقل میشود، میتوان معیارهایی را با توجه به محتوا و مدلول خود داستان، ارائه داد. آنچه در ذیل میآید حاصل کاوشی در همین راستاست که حاصل آن، مجموعه معیارهایی است که به اعتبار محتوای داستانهای دیدار ارائه شده، به گونهای که با در دست داشتن و لحاظ آنها میتوان قضایای تشرفات نقل شده را مورد ارزیابی قرار داده و از درستی آنها اطمینان یافت. علایم راستی یک داستان دیدار از حیث محتوا عبارتند از:
الف) عدم دلالت نیابت خاص برای دیدارکننده
از آنچه تا کنون بهویژه در باب مفهومشناسی دیدار و نیز مقوله دیدار با امام زمان از منظر روایات بیان نمودیم، دریافتیم عصر غیبت کبرا به استناد دلایل روایی، دورهای است که سنت الهی و قانون کلی خداوند حکیم، بر عدم امکان فیض ملاقات و دیدار با امام دوازدهم قرار گرفته و این قانون تا زمان ظهور مبارک ایشان همچنان در جامعه بشری جاری است؛ اما به مقتضای الطاف کریمانه حضرت و مصالح و حکمت بالغه ایشان، ممکن است در مواردی خاص توفیق دیدار آن وجود نورانی ـ البته به معنای عام دیدار ـ نصیب عدهای محدود شود تا مردم گرمای مهربانی ایشان را بهتر احساس کنند و در باور خویش به ایشان مصممتر گردند. اما نباید مضمون و محتوای داستان به گونهای باشد که نیابت خاصی را برای ملاقات کننده با حضرت، تثبیت نماید؛ زیرا بر اساس مستندات روایی، اگر فردی ادعای ارتباط دوسویه و اختیاری با امام زمان و نیابت مخصوص وی را بنماید، بیشک انسانی دروغگو و دغلکار است و دلیل روایی آن نیز پیشتر بیان شد.
ب) عدم طرح دیدار همراه با شناخت امام در بیداری و حال عادی
از جمله معیارهایی که میتوان برای شناخت درستی حکایات از آن بهره برد، عدم ادعای دیدار با امام زمان آن هم به همراه شناخت ایشان به عنوان امام، در حال بیداری و عادی است؛ زیرا چنانکه در جمعبندی روایات مربوط به دیدار بیان شد، یک قسم از دیدارهایی که ممکن است در زمان غیبت کبرا اتفاق بیفتد، غیرممکن قلمداد شد و آن دیدار در بیداری با حضرت آن هم همراه با شناخت ایشان در لحظه دیدار است.
بسیاری از روایات رؤیت امام زمان در عصر غیبت کبرا، بیانگر این نکته هستند که کسی در حالت عادی و بیداری نمیتواند حضرت مهد را با این وصف که بداند او امام دوازدهم است مشاهده کند و اگر کسی چنین ادعایی کند، یا دروغ میگوید، یا اینکه اشتباه کرده است. برای مثال امام صادق فرمود: صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَتَرَدَّدُ بَیْنَهُمْ وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ حِینَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ: إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُف؛ صاحب این امر در میانشان رفت و آمد میکند و در بازارشان میرود و روی فرشها [و جای پایشان] پا میگذارد و این در حالی است که آنها او را نمیشناسند، تا اینکه خداوند به او اجازه میفرماید که خودش را معرّفى کند، همانگونه که به یوسف اجازه فرمود، در آن هنگام که برادرانش به او گفتند: «آیا تو خود، یوسف هستى؟ پاسخ داد: آرى، من یوسفم.»
همچنین حضرتش فرمود: در صاحبالأمر سنتهایی از پیغمبران است… اما سنت یوسف، در پرده بودن است. خدا میان او و خلق پردهاى مینهد که او را بینند و نشناسند.
ممکن است پرسشی در ذهن پیدا شود که اگر چنین است، پس با این همه نقل از دیدار بزرگان که در لحظه دیدار، امام را شناختهاند چه میکنید؟ در جواب باید گفت، نکته این است که بر اساس روایات موجود، شخص دیدار کننده، در حالت عادی و با شناخت عنوان امامت حضرت مهدی در لحظه دیدار، در ادعایش راست نمیگوید. از اینرو، اولاً دیدارهایی که از بزرگان نقل شده، در حالت خواب یا مکاشفه بوده است، نه در بیداری و با چشم سر. گفتنی است اندیشهورزانی به این نکته گواهی دادهاند. برای مثال یکی از آنان این مطلب را چنین تبیین مینماید: آیا حضرت، در مقام روح شما ظهور میکند یا در مقام جسم شما؟ اگر در مقام جسم شما ظهور میکند، پس چرا باید عبادت کنید تا حضرت را ببینید؟ مگر نه این است که عبادت کردن یعنی متعالیکردن وجود خود؟ پس جهت وجود شما باید غیبی شود تا با غیب هستی روبهرو گردد. چرا آنهایی که حضرت را میبینند بعد از اینکه یکمرتبه متوجّه میشوند که نکند این آقا، حضرت امام زمان باشند، در همان حال دیگر حضرت را نمیبینند؟ اگر بنا بود که حضرت ظهور مادّی کرده باشد باید وقتی از جلوی چشم شما غایب شدند، بالأخره در گوشهای در این دنیای مادّی پنهان شده باشند. در موقعی که شما مفتخر به رؤیت حضرت شدهاید، امام، مادّی شده است یا شما با عبادت و ایجاد صلاحیت، غیبی و غیببین شدهاید؟ به نظر میرسد آنهایی که حضرت را میبینند، حضرت را از بُعد غیب میبینند و ارزش موضوع هم در همین جهت است.
ثانیاً اگر در بیداری و حالت عادی بوده، شخص دیدارکننده در زمان دیدار، ایشان را نشناخته است، بلکه این شناخت بعد از مفارقت از وجود مبارک حضرت ولیّ عصر بوده است، چنانکه این مطلب با دقت در محتوای این دیدارها کاملاً مشهود است. البته در اینجا باید اذعان نمود که بیشتر افرادی که حکایات دیدارهای بزرگان را برای مردم بازگو میکنند، اشخاصی هستند که در مسئله دیدار به خاطر ندانستن معیار گفته شده به اشتباه افتاده و به تفاوت دیدار بین حالت عادی و مکاشفه، توجه ننمودهاند، نه اینکه دروغگو و فریبکار بودهاند.
ج) تضاد نداشتن مفاد داستان با احکام الهی
بدون تردید یکی از معیارهای صدق حکایات دیدار با حضرت مهدی عدم مخالفت محتوایی آن با احکام و دستورهای خداست. اهمیت این موضوع آنقدر فراوان است که در مجامع روایی ما، احادیث بسیاری از ناحیه معصومان رسیده که بیانگر آن است که حتی درستی سخنان منتسب به ایشان را باید با کتاب الله سنجید. امام صادق فرمود: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَیْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّهَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ؛ تقوای الهی پیشه کنید و سخنانی که از جانب ما گفته شده و مخالف با کلام خدا و سنت حضرت محمد است را نپذیرید.
ایشان در کلامی دیگر فرمود:یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّه؛ حکمی مخالف با قرآن و سنت را ترک و طرد نمایید.
در بعضی از داستانهای دیدار با امام زمان دستورهایی بیان میشود که به روشنی با احکام الهی در تضاد است، اما متأسفانه ناآشنایی با احکام الهی از یک طرف و سادهلوحی از طرف دیگر، باعث شده است عدهای با استناد به حکایاتی دروغین، اعمالی را مرتکب شوند که در تعارض با احکام خدا و فرمایشهای اهلبیت بوده و بدون تردید نقل این داستانها ترویج اباحیگری خواهد بود. به همین جهت سزاوار است همه شیفتگان حضرت مهدی با فراگیری احکام اسلام از رسالههای عملیه و مشورت با علمای دین از یک سو، و مطابقت داستانهای ملاقات با این احکام، پیش از تأثیرپذیری عاطفی از این حکایات، از درستی داستان مطمئن شوند.
د) داشتن مؤید از قرآن کریم و سیره معصومان
از جمله علایمی که میتوان با آن، درستی یک حکایت تشرف را شناخت، تأیید محتوای آن توسط قرآن و احادیث ائمه و به عبارت دیگر، موافقت مضمون آن با این دو منبع اسلام است. امام صادق از قول رسول اعظم میفرماید:إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَهً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوه؛ هر حقى واقعیتى و هر درستى نورى دارد. آنچه با قرآن موافق است را بگیرید و هرچه با آن مخالف است را واگذارید.
ممکن است کسی چنین تصور کند که عدم مخالفت با کتاب خدا که پیشتر به عنوان یک معیار بیان شد کافی است و نیازی به ذکر این مورد نیست، در حالی که عدم مخالفت مضمون داستان دیدار با حلال و حرامهای شناخته شده خدا، هنوز نمیتواند به معنای درستی یک داستان محسوب شود؛ زیرا چهبسا مطلبی در خلال حکایات ملاقات آمده که مخالفت صریح با احکام الهی ندارد، اما هیچگونه سخنی نیز در کتاب و سنت که دلالت بر تأیید و موافقت با آن باشد، یافت نشده است. در این صورت، باز نمیتوان به مفاد این داستان عمل نمود؛ زیرا راهکاری که امامان معصوم در اینگونه موارد سفارش فرمودهاند، توقف و احتیاط است، چنانکه امام صادق فرمود: لَا یَسَعُکُمْ فِیمَا یَنْزِلُ بِکُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَّا الْکَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ وَ الرَّدُّ إِلَى أَئِمَّهِ الْهُدَى حَتَّى یَحْمِلُوکُمْ فِیهِ عَلَى الْقَصْدِ وَ یَجْلُوا عَنْکُمْ فِیهِ الْعَمَى وَ یُعَرِّفُوکُمْ فِیهِ الْحَق؛ در اخذ آنچه به دست شما مىرسد که نمىدانید درست است یا نه، آزاد نیستید؛ بلکه وظیفه شما توقف، بررسى و رجوع به ائمه هدی است تا شما را به حقیقت رسانند و گمراهى شما را برطرف سازند و حق مطلب را به شما بفهمانند.
افزون بر آن، عمل به مضمون داستانهای دیدار با امام زمان در واقع به رسمیت شناختن این داستانها بهعنوان یکی از منابع مستقل برای برداشت احکام اسلام است، در حالی که کسی از فقهای اسلام قائل به چنین امری نیست و در کتابهایی که بیانگر روش صحیح استنباط معارف دینی هستند، تنها چهار منبع قرآن کریم، سنت معصومان، اجماع و عقل دارای حجیت هستند.
بنابراین، احتیاط و اطمینان نداشتن به داستانهایی که مؤید قرآنی و روایی ندارند، کاری شایسته و وظیفهای شرعی است و یکی از بهترین راههای جلوگیری از نشر خرافات در میان مردم، التزام جمعی به این امر است.
ه) عدم دلالت داستان برتعیین وقت ظهور
از جمله ملاکهای درستی دیدارها از جنبه محتوا آن است که مدلول داستان، تعیین کننده وقت خاصی برای ظهور حضرت مهدی موعود نباشد؛ زیرا از امور مسلم در مباحث مهدویت، نفی هرگونه تعیین زمان مشخصی برای ظهور به شمار میرود. امام صادق فرمود: «ما اهلبیت [برای ظهور قائم] وقت مشخص نمیکنیم.» همچنین امام باقر در پاسخ سؤالی که از ایشان درباره زمان ظهور پرسیده شد، سه مرتبه فرمود: کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، کَذَبَ الْوَقَّاتُون.
اصرار شدید ائمه بر دروغگویی کسانی که برای ظهور حضرت قائم آل محمد وقتی خاص را مشخص میکنند، به خوبی میتواند محکی دقیق برای صحت و درستی داستانها و حکایات ملاقات قرار گرفته و از اعتماد جاهلانه به این گونه داستانها پیشگیری کند.
گفتنی است موضوع تعیین زمان ظهور در غیبت صغرای امام عصر نیز مطرح بوده و ایشان در یکی از توقیعاتی که به جناب محمد بن عثمان نایب دوم خویش برای شیعیان نوشت، به همان معیاری که سایر امامان معصوم سفارش فرموده بودند تأکید نموده و فرمود: أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ کَذَبَ الْوَقَّاتُون؛ اما [زمان] ظهور فرج با خداست و تعیینکنندگان زمان ظهور دروغگویند.
بنابراین، با وجود روایات مکرر معصومان حجت بر همه شیعیان و دوستداران ایشان تمام شده و حتی با وجود اعتماد به گوینده حکایت، در صورتی که هرگونه، تحدید و تعیین زمان ظهور از محتوای آن استنباط شود، نباید به آن کمترین توجهی کرد و در محافل دیگر نقل نمود.
۲٫ معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان
اطمینان به راستگویی نقلکننده داستان ملاقات با امام زمان چه خود امام را دیده باشد و چه داستان دیدار شخص دیگری را به صورت شفاهی یا در کتاب و نوشته نقل کند، معیاری بسیار مهم در تشخیص درستی داستان است. اهمیت راستگویی چیزی نیست که از ذهن مردم مخفی بوده و نیاز به بحث و استدلال داشته باشد. همچنین از حیث مفهوم نیز این واژه با ذهنها آشناست، چنانکه انعکاس آن در فرهنگ لغت نیز آمده است که صدق، نقیض دروغ و برحق بودن است. به این ترتیب کسی که سخنش با رخدادی که از آن خبر میدهد مطابق باشد، راستگوست.
در این میان آنچه مهم است تشخیص صداقت در شخص است. آیا میشود به صرف ظاهر مذهبی یک شخص، به او اطمینان نموده و او را در خبرش نیز راستگو دانست؟ البته منظور از طرح این سؤال، ایجاد جو بدبینی و سوءظن به مؤمنان نیست، بلکه مراد این است که انسان، همانگونه که در توجه و تأیید و اطمینان به خبرهایی که به امور دنیای او مربوط است، دقت و اهمیت زیادی به خرج میدهد، باید در مسائل مهمی مانند دیدار با امام زمان که از مباحث مهم مهدویّت و امامت است، احتیاط نموده و طبق ضوابطی که عقل و شرع میگوید پیش برود؛ چرا که امیرالمؤمنین فرمود: «دین تو، همچون برادر توست، پس دربارهاش محتاط باش!» و نیز حضرت فرمود: «مؤمن، زیرک و خردمند است.»
آنچه پیش از بیان نشانههای راستگویی یک فرد مسلمان لازم است بیان شود، تأکید این مطلب است که به هیچ روی، عبادات و اعمال ظاهری و به اصطلاح ظاهرالصلاح بودن، نمیتواند برای ما در اثبات راستگویی وی حجت شرعی و الهی باشد؛ زیرا رسول اکرم فرمود:
لاتنظروا الی کثره صلواتهم و صومهم و کثره الحج و المعروف و طنطنتهم باللیل و لکن انظروا إلی صدق الحدیث و أداء الأمانه؛ به زیادی نماز و روزه و حج و نیکی و نماز شب آنها نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانتداریشان بنگرید.
معلوم میشود که انسان میتواند نماز و روزه و حج و امثال این عبادات ظاهری را انجام دهد، ولی راستگو و امانتدار نباشد. به راستی اگر تنها عبادات ظاهری، ملاک دینداری و صداقت است، پس فرق مؤمن با منافق در چیست و وجه تمایز انسان مخلص و شخص ریاکار کدام است؟
اگر به فهرست افرادی که اهل بدعت در دین بودند و مردمان زیادی را به دور خود جمع و گمراه کردند توجه کنیم، درمییابیم بسیاری از آنها ظاهرالصلاح بودهاند و تنها به همین دلیل، مردمی را فریب داده و جذب خویش نمودهاند و این به دلیل بیتوجهی به آموزهها و ملاکهای ائمه برای نجات از فریبخوردگی و گمراهی بوده است. بنابراین لازم است به معیارهای صداقت، معرفت داشته باشیم.
گفتنی است این ملاکها، گاه ایجابی و گاه سلبی است؛ به این معنا که برای تشخیص صداقت، بعضی از ویژگیها باید در شخص صادق باشد (صفت ایجابی) مانند شجاعت؛ اما برخی ویژگیها مانند حرص به دنیا نیز نباید در وی وجود داشته باشد (صفت سلبی). از اینرو برای شناخت این معیارها میتوان از قاعده معروف «الأشیاء إنما تعرف بأضدادها» نیز کمک جست و البته بهترین راه، محک زدن شخص حکایتکننده و آزمون وی است. در این نوشتار تلاش شده است تا به مهمترین این صفات اشاره گردد.
الف) مروّت و مردانگی
یکی از نشانههای صداقت، وجود صفت مروت در شخص است، چنانکه حضرت علی به این نکته تصریح میکند که «راستگویى مرد، بسته به مروت و مردانگى اوست» و امام صادق فرمود:لَیْسَ لِکَذَّابٍ مُرُوَّهٌ؛ شخص دروغگو، مروت ندارد.
به عبارت دیگر، انسان با مروت دروغگو نبوده و در حرفهایش راستگوست.
مروت در لغت به معنای مردانگی، فتوت و جوانمردی است. یکی از کتب لغت در تعریف این واژه میگوید:المروه آداب نفسانیه، تحمل مراعاتها الإنسان علی الوقوف عند محاسن الأخلاق و جمیل العادات؛
مروت و جوانمردی ادب و خصلتی روحی است که انسان را به انجام اخلاق نیک و عادات پسندیده وادار میکند.
راز اینکه داشتن مروت از علایم راستگویی است، این است که صفت ضد آن یعنی دروغگویی، از امور پستی است که تنها افراد با مروت از انجام آن شرم دارند، چنانکه امیرالمؤمنین فرمود: الْمُرُوءَهُ تَمْنَعُ مِنْ کُلِّ دَنِیَّهٍ.
حاصل اینکه با یافتن صفت مردانگی و مروت در ناقل داستان ملاقات است که میتوان به سخن او اطمینان نمود. البته در روایات معصومان برای شناخت مروت و مردانگی افراد، نشانههایی چون اصرار بر حفظ دین، انصاف و جود، عمل به وعده، نیکی بدون منت، قناعت، حیا و دوری از مردمآزاری را برشمردهاند که برای دوری از طولانی شدن نوشته از آنها چشمپوشی میکنیم. ویژگیهای ذکر شده از جمله علایمی هستند که میتوانند مردانگی شخص را ثابت نمایند و تنها در این صورت است که میتوان با اطمینان بیشتری گفتار او را تصدیق نمود. به راستی چگونه میتوان به کسی که هر امر پستی از او سر میزند، اطمینان نمود و شاید همین ادعای دیدار با امام زمان نیز دروغی باشد که او برای رسیدن به آرزوهای دنیوی خویش ترتیب داده است.
ب) شجاعت و عدم ترس
شجاعت، نشانه دیگری برای تشخیص راستگویی انسان است. آدم ترسویی که در برابر تهدید افراد طمعکار و زورگو، حاضر است هر سخنی را به زبان آورد، هرگز قابل اعتماد نیست. در ترسیم این نکته، امیرالمؤمنین علی چه زیبا میفرماید:لَوْ تَمَیَّزَتِ الْأَشْیَاءُ لَکَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَهِ وَ کَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْکَذِب؛ اگر اشیای مختلف از هم تمییز و جدایی یابند، راستگویى با شجاعت، و ترس با دروغگویى خواهد بود.
در طول تاریخ کم نبودند کسانی که به سبب ضعف درونی و ترس از تهدید، ننگ دروغگویی را به جان خریدهاند و چهبسا با طرح سخنانی دروغین، به اسلام و مسلمانان ضربات جبرانناپذیری را وارد نمودهاند.
آری، کسی که در فراز و نشیبهای زندگی، با حق و در کنار حق مانده و از آن دفاع میکند، این شجاعت و دلیری او، نشانه دیگری از صدق گفتار اوست و الاّ ممکن است با تهدید جانی و مالی و آبرویی، تن به هر کاری از جمله ادعای ارتباط با امام عصر بدهد تا حرفها و یاوهگوییهای عدهای فریبکار و فرصتطلب را به عنوان کلام امام زمان به اذهان وارد نماید و بر سر باورها و عقاید مردم بیاورد، آنچه را ترسویان و بزدلان آوردند.
ج) وارستگی از حرص به دنیا
گفتیم که صدق و راستی از اشخاص با مروت سر میزند و اگر مروت و مردانگی انسان آسیب ببیند، دیگر نمیتوان به سخنانش اعتماد نمود. با این توضیح میگوییم از جمله آفات مروت، حرص است. از امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود: الْحِرْصُ یُزْرِی بِالْمُرُوَّهِ.
حرص و طمع انسان به مظاهر دنیوی، آنقدر او را بنده دنیا میکند که برای رسیدن به آن میکوشد از هر راهی حتی به دروغ و سوءاستفاده از موضوعات دینی و بهویژه با طرح دیدار و ارتباط با امام زمان به خواسته خویش برسد. تنها کافی است اندکی به پرونده دغلکارانی که با طرح ادعای دروغین ارتباط با امام زمان سوءاستفادههای کلانی از مردم نمودهاند، بیندازید تا دریابید حرص به مال و دنیا، انگیزه بسیاری از اینان بوده است.
با توجه به فرمایش رسول اکرم که فرمود: «طمع، کلید همه گناهان و آغاز هر خطایی است»، باید برای تشخیص صدق سخنان حکایتکنندگان دیدار، نسبت به نبودن این صفت در شخص، اطمینان پیدا نمود؛ زیرا ریشه ارتکاب دروغ، طمع است و صدور گناه ادعای دیدار دروغین از انسان طمعکار دور نیست. البته معلوم است که کشف چنین رذیلهای بسیار دشوار است و چهبسا با آزمودنهای دقیق فهمیده شود. اما طولانی شدن زمان آزمایش شخص، نباید باعث سستی در این امر گردد؛ زیرا موضوعی که مطرح شده، با دین و عقاید انسان گره خورده و همه باید به آنچه که عاقبت و سرنوشت ما به آن وابسته است، کوشا باشیم و از سادهلوحی بپرهیزیم.
د) وارستگی از شهرتطلبی
انگیزه روی آوردن برخی افراد به ظواهر دینی و مذهبی و از جمله نقل حکایات دیدار، کسب شهرت و محبوبیت در میان مردم است و چه وسیلهای بهتر از ادعای دیدار و تقرب به امام زمان؟
گاه این افراد چنان برای امام زمان سینه چاک کرده و از عشق او دم میزنند که مردم گمان میکنند کسی عاشقتر از آنها نسبت به حضرت مهدی وجود ندارد و بعضی در این کار واقعاً استاد هستند. در طول تاریخ اسلام، بسیاری از حکمرانان ستمگر ملت اسلام، برای تثبیت موقعیت خود از حربه انتساب دروغین به شخصیتهای بزرگ اسلام استفاده کردهاند. لذا از آنجا که این امر، برای جامعه اسلامی خطرناک بوده و آن را دچار سطحیگرایی و قشریگرایی میکند، در سیره و سخن معصومان از توجه به افرادی که تنها به ظواهر دین بسنده نموده و نزد مردم تظاهر به نمادهای دینی میکنند، به شدت نهی شده است.
امام رضا فرمود: مَنْ شَهَرَ نَفْسَهُ بِالْعِبَادَهِ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَکْرَهُ شُهْرَهَ الْعِبَادَه؛ کسى را که با اعمال عبادی، خود را نزد مردم مشهور میکند، در دینداری [صادقانه] متهم کنید [و او را در دینش پاک و بىغل و غش ندانید]؛ زیرا خداوند عزوجل، شهرت به عبادت را مبغوض میدارد.
از همینرو در متون فقه اسلامی، بخشی به نام استحباب العباده فی السرّ (مستحب بودن عبادت در پنهان) آمده است و حتی خود ائمه به رعایت این امر مقیّد بودند. امامان معصوم همواره میکوشیدند اعمالی که از شعایر و ظواهر اسلامی هست را بهگونهای بهجا آورند که باعث شهرت و خودنمایی در بین مردم نشود. برای مثال یکی از اصحاب امام صادق به نام حلبی درباره تعداد زیارت حضرت سید الشهدا از ایشان پرسید و ایشان فرمود: «یکبار در سال؛ زیرا من از شهرت اکراه دارم.» بنگرید امام صادق چگونه حتی درباره زیارت قبر امام حسین فرمایشی حکیمانه میفرماید که برای همه ما جای تأمل و تبعیت است.
صرفنظر از اینکه ریا و خودنمایی به وسیله ادعای دیدار با امام زمان باعث شرک به خدا و نابودی اعمال شخص مدعی میشود، فضای فکری جامعه اسلامی را نیز مشوش و زمینه تضعیف بنیادهای اعتقادی و ضررهای مادی و معنوی آنها را فراهم میکند. از اینرو اطمینان به عدم شهرتطلبی ناقل دیدار، بسیار مهم است و اگرچه تشخیص این ویژگی مذموم، کار دشواری است، اما اهمیت حفظ باورهای دینی، لزوم تحقیق در این باره را اجتنابناپذیر مینماید.
ه) یقینمحوری، نه ظنگرایی
از دیگر نشانههای درستی خبر گوینده حکایت، یقینمحوری او و پرهیز از گمانهزنی و تبعیت از ظن در زندگی است. ناقل خبر نباید کسی باشد که در زندگی خویش دائماً بر پایه ظن و گمان عمل میکند؛ زیرا صریح قرآن کریم است که:وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛ چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن!
و دلیل این دستور نیز آن است که:وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً؛ گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودى نمىرساند.
بزرگترین مشکل انسانها در رسیده به سعادت آن است که در امور مهم زندگی خود به گمان خویش اعتماد نموده و برای رسیدن به علم درباره چیزی تلاش نمیکنند و از همین ناحیه نیز آسیبهای بسیاری میبینند. بدون تردید اگر ریشه بسیاری از گرفتاریها مورد بررسی قرار گیرد، معلوم خواهد شد علت اصلی آنها پیروی بیجهت از ظن و گمان بوده است. در بسیاری از باورهای غلط انسانها که پایه اعمال و جهتگیریهای رفتاری آنهاست، ظن و حدس، عامل بسیار مؤثری است و زمینه بسیاری از خرافات را نیز باید در همین آفت جستوجو نمود. قرآن کریم نیز همین عامل را یکی از علل اصلی کفر و نپذیرفتن عقاید دینی و سخنان الهی توسط کفار میداند و تنها پشتوانه و دلیل کفرشان را چنین معرفی میکند: ذلِکَ ظَنُّ الَّذِین کَفَرُوا.
با مطالعه برخی از داستانهای دیدار، با کمی دقت میتوان ردپای توهم و خیالپردازی ناقل حکایت را به برخی مشاهده نمود. البته علت اصلی این مشکل در دست نداشتن معیارهایی است که بتوان با استناد به آنها حقیقی بودن یک دیدار را محک زد. از همینروست که حکایتکننده قضایای ملاقات باید به مسائل و معارف دین آگاهی داشته باشد تا بتواند رخدادهای واقعی را از خیالی تشخیص بدهد؛ وگرنه اگر کسی به معیارهای دینی ناآگاه باشد، نهتنها به تقویت باور به امام مهدی کمکی نخواهد کرد، بلکه جاهلی خواهد بود که به فرمایش پیامبر اسلام، از آفات دین و ضربهزنندگان به آن خواهد بود.
بهراستی کسی که ملاکهای تشخیص را ندارد، چطور میتواند بفهمد که شخص رؤیت شده، امام زمان است یا ـ نعوذ بالله ـ شیطانی که خود را به نام او معرفی میکند. ممکن است کسی بگوید شیطان که ـ نعوذ بالله ـ نمیتواند به چهره امام زمان درآید! پاسخ این است که آیا مگر شخص دیدارکننده قبلاً امام زمان را دیده است تا بتواند ایشان را شناسایی کند؟
نکته دیگر آن است که در بعضی تشرفات، ممکن است شخص دیدارکننده، یکی ازموالیان حضرت و پیک ایشان که از شأن و منزلت والا و چهره با معنویتی برخوردار بوده را دیده باشد و گمان کند که ایشان امام زمان است. از اینرو، در بین افرادی که مطمئن هستیم مشرف به دیدار با حضرت شدهاند، کسانی را میبینیم که یا خود از علمای متقی بودهاند یا اینکه اگر عالم دینی نبودهاند، لااقل دستشان در دست عالم دینی بوده است. بنابراین ادعای کسی که نه خود عالم دینی است و نه مقلد و مرتبط با ایشان، پذیرفتنی نیست و اگر نگوییم او دروغگو است، باید بگوییم حتماً در حکایت خویش اشتباه نموده است.
و) رازداری و مدیریت زبان
یکی از آسیبهایی که در میان برخی شیعیان مشاهده میشود، آن است که برخی از روی سادگی و غفلت، هر قضیهای را میشنوند، برای دیگران بازگو میکنند، در حالیکه مجاز به این امر نیستند. این سفارش پیامبر اسلام است که فرمود: کَفَی بِالْمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعه؛ برای دروغگویى مرد، همین بس که هرچه بشنود بگوید.
اگر کسی توفیق تشرف به خدمت امام زمان را یافت، نباید همچون وقایع روزمره دیگری که برایش رخ میدهد به راحتی آن را برای دیگران بازگو کند. انسان مؤمن و مسلمان، اهل اندیشه است؛ او دروغ نمیگوید، اما هر کلام راستی را بر زبان نمیآورد، مگر اینکه در بیانش حکمت و مصلحتی نهفته باشد. بعضی امور هستند که گرچه حقیقت دارند، اما مخفی نمودن آنها در برخی شرایط لازم است. درنگ و تأمل در حکایات شنیده شده و کتمان آنچه گفتنش شایسته نیست، از علایم صادقان است، به گونهای که امیرالمؤمنین در اهمیت آن فرمود: لا تک صادقاً حتی تکتم بعض ما تعلم؛ راستگو نخواهى بود، مگر اینکه برخی از دانستههایت را پنهان نمایی.
مسئله غیبت امام زمان یکی از همان حقایق و اسراری است که امام صادق درباره آن فرمود:إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِن سرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّه.
و رؤیت ایشان حتی در زمان غیبت صغرا نیز به صورت رازی بوده که افراد موظف بودند همانند امانتی گرانبها از آن مراقبت کنند و این امانتداری، خود نشانه دیگری بر صداقت فرد است. امیرالمؤمنین فرمود: زمانی که امانتداری قوی گردد، صداقت افزون شود.
از اینرو تقریباً همه قضایایی که از ناحیه بزرگوارانی در تشرف به خدمت آقا امام زمان نقل شده است، در زمان زنده بودن آنها مطرح نشده است و این بدان جهت بوده که شخص دیدار کننده، به سبب در نظر گرفتن این نکته مهم، واقعه تشرف خویش را به صورت راز، مستور نگه داشته و تنها در موارد بسیار اندک، جریان تشرف برخی افراد، در زمان حیاتشان فاش شده است. بنابراین، نقل بیحد و مرز داستانهای دیدار با امام زمان بدون اندک تأمل و درنگ در درستی آنها و بدون تطبیق آنها با معیارها، بهترین دلیل برای شک در صداقت گوینده آن است.
ز) ارائه برهان و کرامت
ارائه دلیل و برهان یکی دیگر از راههایی است که ناقل دیدار میتواند به وسیله آن صداقت خویش را ثابت کند. این روش، روشی قرآنی است و در این کتاب آسمانی از کسانی که ادعایی دارند بارها خواسته شده که:قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ بگو: اگر صادق هستید برهان بیاورید. حتی انبیای معظم نیز برای اثبات نبوت خود از معجزه به عنوان دلیل حقانیت خویش استفاده نمودهاند.
در مسئله تشرف به امام زمان وقوع کرامت، یکی از بارزترین مصادیق ارائه برهان است و جستوجو از آن میتواند در فهم صدق ملاقات به ما کمک کند. کرامت به امر خارقالعاده و تعجبآوری گفته میشود که مقرون به ادعای نبوت نبوده و خداوند متعال آن برای اولیای الهی آشکار میسازد. بندگان مخلص خدا در اثر عبودیت و اطاعت او به درجهای از ایمان و عشق الهی میرسند که گاهی اعمال و سخنانی غیبی از ایشان صادر میشود. به قول استاد شهید مطهری:عشق، نفس را تکمیل و استعدادات حیرتانگیز باطنی را ظاهر میسازد. از نظر قوای ادراکی الهامبخش و از نظر قوای احساسی، اراده و عصمت را تقویت میکند و آنگاه که در جهت علوی متضاد میشود، کرامت و خرق عادت به وجود میآید.
نکته بسیار مهم در اینجا آن است که هر کار عجیب و غریبی که از افراد مختلف صادر میشود کرامت به حساب نمیآید؛ زیرا چهبسا انجامدهنده آن مرتاضی باشد که یا اصلاً ایمان به خدا و رسول او و روز واپسین ندارد، یا اینکه از راههای حرام و غیرشرعی همچون سِحر، به این قدرت رسیده باشد. بنابراین به صرف خارقالعاده بودن یک عمل نمیتوان به پاکی و صداقت شخص، رأی داد.
در بحث مدعیان دیدار با حضرت مهدی نیز همین مطلب مطرح است و چهبسا فردی شیّاد با استفاده از امور نامشروع، دست به کارهای خارقالعاده بزند تا بدینوسیله اعتمادها را به خود جلب نماید. در اینصورت باید برای تمییز کرامت از غیر آن، خصوصیات فعل کرامتگونه و معیارهای تمییز آن از سحر و جادو را به درستی شناخت که این موضوع در کتابهای مربوطه به تفصیل بیان شده است.
دانستن این مطلب ضروری است که بسیاری از فرقهایی که برای تشخیص کرامت از سحر و جادو در این کتب ذکر شده، برای عامه مردم به سادگی قابل تشخیص نیست و اگر انجامدهنده عملی خارقالعاده، خود را به دروغ و دغل، متشرع و اهل تقوا نشان دهد، ممکن است اعتماد بسیاری از مردم را به خود جلب نماید؛ بهخصوص اینکه محبت به امام زمان برای تأثیرپذیری سریعتر مردم زمینه مناسبی فراهم میکند. بنابراین به نظر میرسد در این موارد بهترین راه، مراجعه و مشاوره با علمای دین و پرهیز از خودسری و زودباوری است، چنانکه یکی از علما در اینباره میفرماید: یشکل علی العوام الإهتداء الیه فعلیهم بمتابعه العلماء کی یشرق نور الحقیقه فی قلوبهم؛ [شناخت معجزه و کرامت] برای توده مردم مشکل است. از اینرو لازم است از عالمان دین تبعیت کنند تا نور معرفت در دلهایشان بتابد.
تقدم معیارهای درستی از حیث محتوا، بر ملاکهای درستی از حیث گوینده داستان
آنچه باید در پایان بیان معیارهای درستی داستانهای دیدار با امام زمان بدان اشاره نمود، این است که چهبسا در موردی ممکن است صداقت گوینده داستان با معیارهای داده شده محرز شود، اما محتوای حکایتی که بیان کرده است با معیارهای عرضه شده از حیث محتوا، سازگاری نداشته باشد و برای مثال توقیت و تعیین زمان ظهور از آن استنباط شود. حال تکلیف چیست و چه باید کرد؟
اطلاق دلایلی که برای اثبات معیارهای درستی از جهت محتوا بیان شد، این قدرت را دارد که حاکم بر دلایل و معیارهای صداقت افراد باشد و در صورت تعارض، معیارهای صدق محتوا بر صدق ناقل مقدم شود؛ زیرا مقصود اصلی، پی بردن به درستی حکایت دیدار بوده و تلاش برای دستیابی به صداقت گوینده حکایت، تنها راهی برای اطمینان به درستی محتوای حکایت بوده وگرنه خود آن غرض اصلی نبوده است. خلاصه کلام اینکه در اینگونه موارد، معیارهای درستی محتوا اصالت داشته و هر حکایتی که این ملاکها را نداشته باشد، مطرود است، حتی اگر ناقل آن در میان مردم به صدق و راستی شهره باشد. البته این امر بدان معنا نیست که لزوماً ناقل این داستان انسان دروغگو و فریبکار قلمداد شود؛ بلکه در صورت اثبات صداقت او در زندگی، باید گفت این گوینده، در فهم داستان و آنچه که برایش رخ داده، دچار اشتباه شده است و کم نیستند راستگویانی که در مواردی اشتباه کنند.
* نتیجه
از مجموع آنچه بیان شد، درمییابیم با توجه به سوءاستفادههایی که در قالب داستانهای دیدار با امام زمان صورت گرفته است، لازم است این داستانها با معیارهایی صداقت گوینده و محتوای داستان محک زده شده و معیارهای دوازدهگانهای چون عدم اثبات نیابت خاص، تضاد نداشتن با احکام الهی، داشتن مؤید از قرآن و سنت، عدم تعیین وقت دقیق ظهور و نیز ویژگیهای شخصی ناقل داستان چون شجاعت، وارستگی از دنیا و شهرتطلبی، یقینمحوری، رازداری و موارد ذکر شده دیگر مورد توجه قرار گرفته و در موارد تعارض معیارها نیز معیارهای درستی محتوا مقدم گردند تا آثار تربیتی که از طرح دیدارها با امام زمان مد نظر قرار گرفته، تحت تأثیر آفات و آسیبهای آن قرار نگیرد.