داستان کوتاه کودک، مسابقه در جنگل


داستان کوتاه کودک، مسابقه در جنگل

آن روز حیوان های جنگل یک مسابقه گذاشته بودند. همه دور هم جمع شده بودند. قراربود تو این مسابقه قویترین حیوان جنگل برنده اعلام بشود و جایزه بگیرد.

شهرزاد: آن روز حیوانهای جنگل یک مسابقه گذاشته بودند. همه دور هم جمع شده بودند. قراربود تو این مسابقه قویترین حیوان جنگل برنده اعلام بشود و جایزه بگیرد. شیر زودتر از همه گفت: من از همه قوی ترم و به همه حق میدهم که از من بترسند. پلنگ پوزخندی زدو گفت: هیچ حیوانی نیست که با دیدن من دست و پایش نلرزد پس من از همه قوی ترم.

ببر گفت: هیچکس دندانهایی به بلندی و تیزی دندانهای من ندارد.

روباه جستی زد وسط حیوانها و گفت:هرکس با من چند دقیقه تو جنگل قدم بزند متوجه میشود که من چقدر قدرت دارم.

عقاب که روی شاخه درخت بلوط نشسته بود بالهایش را برهم زد و گفت: هیچکس نمیتواند از چشمهای تیز بین و چنگالهای من فرار کنه.

فیل خندید و گفت:آخی! دلم برای همتون میسوزه. شماچقدر کوچک و ضعیفید. من اگر بخواهم میتوانم همه شما را با خرطومم بگیرم و له کنم.

داستان کوتاه کودک، مسابقه در جنگل

پشه کوچک و ریزی که داشت از آنجا رد میشد وقتی حرفهای فیل را شنید وزوزی کرد و گفت: من دوست دارم برای چند لحظه تو گوش قویترین حیوان دنیا استراحت کنم.آقا فیله اجازه میدهی؟

فیل نمیدانست چه جوابی بدهد.همه حیوانها منتظر بودند تا فیل جواب پشه را بدهد.

فیل گفت:باشه !می توانی بیایی تو گوشم.

پشه به گوش فیل نزدیک شد. صدایی در گوش فیل پیچید.وز....وز....وز.....

صدای پشه خیلی آزار دهنده بود و از طرفی فیل نمیتوانست پشه را در گوش خودش تحمل کند. وقتی پشه جلوی سوراخ گوش فیل رسید. فیل از گفته اش پشیمان شد.

پشه گفت: فیل عزیز اجازه میدهی وقتی تو گوشت میرم یک نیش کوچولو هم بزنم؟

فیل وقتی این حرف را شنید.دوتا پا داشت دوتا دیگه هم قرض کرد و پا به فرار گذاشت.

آن روز پشه قو یترین حیوان جنگل را شکست داد. برای همین هم تو مسابقه برنده شد. حالا این پشه بود که قوی ترین بود.




بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی