اختلالهای روانی شامل 2 گروه بزرگ (اختلالهای سایکوتیک یا روانپریشی و اختلالهای نوروتیک یا رواننژندی) میشوند. در اختلال سایکوتیک، واقعیتسنجی فرد دچار اختلال میشود، غیرمنطقی فکر میکند و هذیانگونه حرف میزند و تصمیم میگیرد اما در اختلال نوروتیک، واقعیتسنجی فرد مختل نمیشود ولی دچار اختلالهای اضطرابی خواهد شد…
بهجز این 2 گروه بزرگ، اختلال روانی دیگری وجود دارد که با عنوان اختلال شخصیت شناخته میشود و افراد دچار این اختلال، رفتارهای ناسازگار و انعطافناپذیر در برابر افراد و محیط اطرافشان نشان میدهند. این مقدمه را گفتم تا بگویم از رفتار و برخورد برخی افراد میتوان به نوع بیماری روانیشان پی برد اما در مورد اینکه ظاهر فرد هم میتواند نشاندهنده بیماری باشد یا نه، به راحتی نمیتوان نظر داد و قضاوت کرد ولی بسیاری با دیدن عکس یک قاتل یا دزد یا خلافکار میگویند: «از قیافهاش معلومه چهکاره است!» و…
اختلالهای روانی 4 حوزه فکر، شناخت، هیجان و رفتار را میتوانند درگیر کنند. در اختلالهایی که فکر و شناخت فرد بیشتر درگیر میشود، به سختی میتوان از ظاهر فرد به وجود اختلال در او پی برد اما در اختلالهایی که هیجان و رفتار را درگیر میکنند، با توجه به ظاهر هم میتوان نشانههایی دید. مثلا در اختلال شخصیت مرزی، هیجان فرد و افکارش تحت کنترلش نیست، دوستیهایش ثبات ندارد و در بدنش علایمی چون خودزنی را ممکن است ببینید. وضعیت ظاهری این افراد خیلی خاص و به نوعی عجیب و غریب و خلافعرف است.
در اختلالهای روانی شدیدی مانند اسکیزوفرنی هم فرد میتواند ظاهری عجیب و غریب برای خودش درست کند، موهایش را به طرز عجیبی آرایش کند یا برعکس نسبت به ظاهرش بیتوجه باشد و اصلا به مسائل بهداشتی توجه نکند تا حدی که توجه دیگران به این دلیل به او جلب شود. با همه این احوال و نشانهها نمیتوان به قضاوت درباره اشخاص با مشاهده ظاهرشان پرداخت.
فقط مواردی که گفته شد، میتواند برای ما علامتی کمککننده و هشداردهنده در مورد افراد باشد. بهعلاوه اینکه در مبتلایان به اختلالهای شدیدی چون اسکیزوفرنی نهتنها در ظاهر علامتی برای هشدار دادن به اطرافیان وجود ندارد، بلکه گاهی ظاهر و رفتار این بیماران بسیار موجه است در حالی که در دنیای درونشان افکاری بسیار خطرناک وجود دارد و به کارهایی بسیار خطرناک هم فکر میکنند.
مقاله مرتبط: شخصیت شناسی از روی حالت صورتتلنگرها را ببینید
گفتن اینکه کسانی که اختلال اضطرابی دارند، ظاهر مضطربی هم دارند یا کسانی که افسردگی دارند ظاهری خسته و ابروهایی فروافتاده و صورتی خشک و بیروح میتوانند داشته باشند و کسانی که اختلال وسواسی شدید دارند همیشه در حال شستشوی خودشان و وسایل اطرافشان هستند و کسانی که اختلال شخصیت دارند، رفتارشان و تصمیمگیری و احساساتشان تغییرات 180 درجهای میکند و… فقط یک تلنگر است که به ما میگوید: «اگر کسی این علایم را داشت به رفتارهای دیگرش باید بیشتر دقت کنید.»
اما شاید این سوال پیش بیاید که در ازدواجهایی که رابطه افراد پیش از آن فقط از طریق اینترنت است، چگونه میتوان نشانهها را دید و به آنها دقت کرد و بعد هم سریع این جواب داده شود که چون چنین چیزی ممکن نیست، پس ازدواج و آشناییای که به نوعی از طریق رابطه مجازی به وجود بیاید، به هیچوجه قابل قبول نیست! من با این حرف مخالفم و به نوعی با این نوع ازدواجها مخالف نیستم، چرا که همانطور که در گذشته و بنا به شرایط ازدواجها سنتی بود، در زمان حال و عصری که ارتباطات گسترده شده و بخشی از آن هم شامل ارتباطات مجازی میشود، نمیتوان این نوع ازدواجها را به کلی رد کرد.
حتی میتوان از این دریچه هم بهعنوان راهکاری تقویتی برای آشنایی افراد و تشکیل خانواده استفاده کرد اما به این شرط که رابطه در دوران شناخت، صورت غیرمجازی به خودش بگیرد تا افراد هرچه بیشتر و بهتر بتوانند برای انتخاب همسر آیندهشان تصمیم بگیرند نه فقط از روی هیجان. در این میان نقش خانوادهها در کمک به شناخت هم بسیار مهم است.
حتما باید طرفین درباره خانوادههای همدیگر اطلاعاتی داشته باشند و خانوادهها در مسیر هیجان جوانانشان به نوعی دوراندیشی و منطق داشته باشند. به والدین توصیه میکنیم در این موقعیتها به جای مخالفت فقط به این دلیل که روش آشنا شدن آنها را با هم نمیپسندند، به جوانان در شناخت همدیگر کمک کنند.
فضایی را برای دیدار آنها و حتی مسافرت در دوران نامزدی به وجود بیاورند تا اگر در داستان رگههایی از حقهبازی یا مخفی کردن شخصیت اصلی وجود دارد، بتوان هرچه زودتر به آنها پی برد. این را هم نباید فراموش کرد که بسیاری در فضای مجازی – خودآگاه و ناخودآگاه – خود را فرد محترم و موجهی نشان میدهند و از ماسکهایی مردمپسند استفاده میکنند در حالی که واقعیت خلاف این است.
بنابراین رابطه غیرمجازی و رودررو باید بعد از شروع رابطه به صورت مجازی وجود داشته باشد. همچنین نباید فراموش کرد که پای یک عمر زندگی در میان است و با سختگیریهایی که مانع از شناخت میشود یا سهلانگاریهایی که اشتباههای بزرگ را در پی دارد، نباید آن را به بازی گرفت. رفتوآمد خانوادهها با هم و سفر فردی که در کشوری دیگر زندگی میکند هم برای احترام و هم برای شناخت لازم و ضروری است.
همچنین بخوانید: شخصیت شناسی از روی حالت چشمتا شناخت کامل، ازدواج نکنید
من به کسانی که در ابتدا یا میانه این راه هستند، توصیه میکنم تا زمانی که به شناخت کامل دست پیدا نکردهاند، تصمیم به شروع زندگی مشترک نگیرند. شناخت کامل، شناختی است که در درجه اول طرفین نه فقط از نظر منطقی و مواد نوشته شده روی کاغذ با همدیگر همخوانی داشته باشند، بلکه از لحاظ عاطفی هم به یکدیگر نزدیک شده باشند و از بودن با هم لذت ببرند و به زبان ساده احساس کنند همدیگر را دوست دارند، با همدیگر احساس راحتی کنند و زمانهایی که با هم هستند فکر نکنند حوصلهشان سررفته و دوست دارند هرچه زودتر از هم جدا شوند.
آنها باید شباهتهای فرهنگی، فردی و اجتماعی و محیطی بین خودشان پیدا کنند، توافق خانوادهها را به دست بیاورند و تفاوت سنی معقولی با یکدیگر داشته باشند؛ از نظر مالی و تحصیلات خیلی متفاوت نباشند و تا حدی علایق و تفریحهای مشترکی داشته باشند. اگر دو طرف به چنین توافقهایی برسند، میتوان تا حد زیادی به آینده زندگی مشترکشان امیدوار بود.