آموزش درمان سوگ و اندوه | روش های کنار آمدن با غم از دست دادن عزیزان
هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی با ضایعه از دست دادن عزیزی مواجه شویم و به دنبال آن سوگی را تجربه کنیم که گرچه تحمل ناپذیر می نماید، اما در واقع فرآیندی است طبیعی که هدف آن التیام/بهبودی ماست.
به گفته دکتر جینسگال، چنانچه رویارویی با سوگ به درستی صورت گیرد، حتا میتواند غذای بیشتری به زندگی ببخشد. جریان سوگ امری است شخصی/فردی و نحوه رو به رو شدن با مرگ شخصی که به او تعلق خاطر داریم بستگی به عوامل متعددی دارد. نظیر چگونگی وقوع مرگ، رابطه شخص با متوفی، تجارب فردی، شخصیت فرد، و میزان حمایتی که او می تواند از اطرافیان بگیرد.
سوگ هم درمان دارد
در جریان از دست دادن فردی که به او علاقمندیم، عواطف و احساسات بسیاری برانگیخته می شوند. آگاهی از اینکه ما نیز ممکن است در چنین شرایطی، دچار برخی از این عواطف بشویم و اذعان به اینکه کنترل کامل این تجربه خارج از توان ماست، شاید بتواند تا حدودی گذر از این دوران دشوار را تسهیل کند.
درمان سوگ و اندوه
سوگ و داغداری به طور ویژه به فرایند تجربهی مرگ یا برای همیشه از دست دادن یکی از عزیزان بر میگردد. اندوه واکنشی است که ما در قبال هر گونه خسران و از دست دادنی از خود نشان میدهیم. هر دوی اینها طیفی از احساسات را در بر میگیرند از ماتم عمیق گرفته تا خشم، و فرایند کنار آمدن با یک فقدان مهم، بسته به پیشزمینه، اعتقادات، رابطهی فرد با چیزی که از دست رفته است و سایر عوامل میتواند از شخصی به شخص دیگر تفاوتهای چشمگیری داشته باشد. در این نوشتار چند روش درمان سوگ و اندوه و کنار آمدن با غم از دست دادن عزیزان را به شما می گوییم.
افکار و رفتار اندوهگینانه
علاوه بر سایر چیزها، اندوه با احساس ماتم، حسرت، گناه، پشیمانی، و خشم در ارتباط است. بعضی از آدمها ممکن است حس پوچی را تجربه کنند، و سایر آدمها میتوانند احساس راحتی و آسایش داشته باشند. عواطف بسته به شدت و حدتشان اغلب تعجبآور هستند و همچنین میتوانند گیج کننده باشند، مثل وقتی که شخصی دلتنگ رابطهای دردآور میشود.
افکار در زمان اندوه میتوانند متفاوت باشند از «در این رابطه کاری از دستم بر نمیآید» گرفته تا «تقصیر من است، میتوانستم کار بیشتری انجام بدهم» یا از «خوب زندگی کرد» تا «هنوز وقت رفتنش نبود». این احساسات میتوانند دردسرساز یا تسکین دهنده بشوند و آدمهای اندوهگین وقتی به فقدان پیش آمده پی میبرند ممکن است با افکار مختلفی درگیر شوند. رفتارهای اندوهگینانه از گریه تا خنده، و از تشریک احساسات تا بی سر و صدا درگیر شدن در فعالیتهایی مانند تمیزکاری، نوشتن، یا ورزش را در بر میگیرند. بعضی از آدمها در معیت دیگران احساس راحتی میکنند، به خصوص با کسانی که ممکن است در حال تجربهی فقدان مشابهی باشند، و عدهای هم ترجیح میدهند با احساسات خود تنها باشند.
احساسات، افکار، و رفتارهایی را که آدمها در دورهی اندوه از خود ابراز میکنند میتوان به دو سبک اصلی تقسیم بندی کرد: ابزاری و شهودی.
اکثر آدمها ترکیبی از این دو سبک اندوه را از خود نشان میدهند:الف. اندوه ابزاری شامل تمرکز بر امور حل مسئله میشود در حالی که ابراز عواطف را کنترل میکند یا به حداقل میرساند.
ب. اندوه شهودی بر مبنای یک تجربهی عاطفی ارتقاء یافته است که به تشریک احساسات، اکتشاف رابطهی از دست رفته، تفکر دربارهی فناپذیری، و شناخت معنای زندگی منجر میشود.
هرچند بعضی از افکار و رفتارها بعد از رخداد یک فقدان میتوانند از سایر افکار و رفتارها مفیدتر یا کم خطرتر باشند، هیچ راه درست یا غلطی برای تجربهی کردن اندوه وجود ندارد.
فرایند رهایی و درمان سوگ و اندوه
هر کس به شیوهی خود و در زمان مختص به خود محزون و اندوهگین میشود. بعضی از آدمها از اندوه رهایی مییابند و ظرف شش ماه فعالیتهای عادی خود را از سر میگیرند، با این حال همچنان در لحظاتی احساس غم خواهند داشت. سایرین ممکن است بعد از حدود یک سال احساس بهتری پیدا کنند، و گاهی آدمها بدون آن که به نظر برسد وضعشان بهتر میشود یا حتی به صورت موقتی تسکین پیدا میکنند به اندوهگین بودن و غصه خوردن ادامه میدهند. بعضی از شرایط دیگر، بیشتر از همه افسردگی، ممکن است اندوه را پیچیده و بغرنجتر کند، یا ممکن است سطح وابستگی شخص به عزیز از دست داده به این اندوه دامن بزند.
هیچ یک از روشهای غصه خوردن بر دیگری برتری ندارند.
بعضی از آدمها عاطفیتر هستند و غرق در احساسات خود میشود؛ بعضی دیگر رواقیگرا هستند و ممکن است حواس خود را از تمرکز بر حقیقت تغییرناپذیر زندگی پرت کنند. در حالی که عواطف دشوار و پیچیدهی بسیاری با فرایند غصه خوردن در ارتباط هستند، در طول این دوران سخت تجربههایی مانند احساس لذت، قناعت، و شوخطبعی همچنان حضور دارند. خود-دلسوزی، تمرینهای جسمی، و حمایت اجتماعی قوی همه میتوانند به تسکین بعضی از چالشبرانگیزترین جنبههای اندوه کمک کنند.
یکی از چالشهای فراوان مرتبط با اندوه فقدان یک عزیز است، چه از طریق مرگ چه قطع رابطه، که در آن شخص خود را با واقعیت تازهی زندگی بدون حضور آن عزیز وفق میدهد. این امر اغلب مستلزم ایجاد یک برنامهی روتین جدید، طرحریزی آیندهای نو، و حتی اتخاذ حس هویتی جدید برای درمان سوگ است.
اندوه بغرنج
تجربهی اندوه چیزی نیست که شخص برای همیشه از آن رهایی یابد، اما گذر زمان عموما از شدت آن کم میکند. اصطلاح اندوه بغرنج به شکل پایداری از داغداری و غصه خوردن اشاره دارد که بر زندگی فرد سیطره مییابد، و در یک دورهی زمانی طولانی بر عملکرد روزانهی او تاثیر میگذارد.
علائم اندوه بغرنج (complicated grief) تقریبا با اندوه حاد (acute grief) یکسان است، و باز هم، مدت زمانی که اندوهناک بودن و غصه خوردن شخص طول میکشد به شدت متغیر است و به شرایط بستگی دارد. اما وقتی علائم بدون هیچ پیشرفت و بهبودی پایان ناپذیر به نظر میرسند، به مدت حداقل یک یا چند سال طول میکشند و در توانایی فرد جهت بازگشتن به فعالیتهای روزمره اختلال ایجاد میکند، این بر اندوه بغرنج دلالت دارد.
این علائم طولانی مدت ممکن است شامل موارد زیر باشند:
۱. غم و ماتم شدید
۲. مشغلهی فکری زیاد در رابطه با شخص درگذشته یا اوضاع و شرایط مربوط به مرگ
۳. حسرت یا آرزوی چیزی را داشتن
۴. احساس خلاء یا پوچی
۵. دشواری در پرداختن به خاطرات شاد
۶. اجتناب از چیزهایی که شخص متوفی را به یاد متبادر میکنند
۷. کمبود اشتیاق در پیگیری علایق و برنامههای شخصی
۸. اوقات تلخی یا خشم
دیاسام ۵ شامل معیارهای تشخیص پزشکی برای «اختلال اندوه پیچیدهی پیوسته» در بخش شرایطی که مستلزم مطالعات بیشتر است میشود.
روش های درمان سوگ و اندوه
۱. یادگیری روش های کنار آمدن با موقعیت استرس زا و غم انگیز
وقتی افکار، رفتارها، یا احساسات اندوهگینانهی شخص فوقالعاده ناراحت کننده، بیامان، یا موجب نگرانی هستند یک کارشناس سلامت ذهنی حاذق ممکن است بتواند کمک کننده باشد. درمان راهی کارآمد برای یادگیری نحوهی کنار آمدن با عوامل استرسزای مرتبط با فقدان چیزی یا کسی و مدیریت علائم آن با تکنیکهایی مانند تمدد اعصاب یا مراقبه است.
۲. یافتن راه های حفظ ارتباط سالم با عزیز از دست رفته
هر تجربهی اندوهی منحصر به فرد، پیچیده، و شخصی است و درمانگر برای برآورده کردن نیازهای هر شخص روش درمان را تغییر خواهد داد. به عنوان مثال، یک درمانگر ممکن است در یافتن راههای مختلف برای حفظ ارتباطات سالم با شخص مرحوم از طریق خاطرات، تعمق، مناسک، یا گفتگو دربارهی متوفی و با متوفی به شخص داغدار کمک کند.
درمان سوگ ۳: کمک گرفتن از درمان های گروهی و جمعی
علاوه بر درمان سوگ به طور فردی، درمان گروهی هم میتواند برای کسانی که تشریک متقابل افکار و احساسات تسکینشان میدهد مفید باشد، و در این موقعیتها نتایج بهبودی اغلب به سرعت حاصل میشوند.
۴. کمک گرفتن از درمان های خانوادگی
به نحو مشابه، درمان خانوادگی نیز ممکن است برای خانوادهای که اعضایش در تلاش برای کنار آمدن با فقدان یکی از اعضای خانواده هستند مناسب و مفید باشد.
۵. درمان سوگ با استفاده از مدل پنج مرحلهی خطی اندوه
روانشناسان و پژوهشگران مدلها یا مراحل مختلفی برای اندوه مشخص کردهاند. در ۱۹۶۹ الیزابت کوبلر راس پنج مرحلهی خطی اندوه را مشخص کرد که اکنون بسیاری از آدمها با آنها آشنا هستند:
۱. انکار
۲. خشم
۳. تقلا
۴. افسردگی
۵. پذیرش
کوبلر راس در اصل این مدل را برای تشریح فرایند اندوه مرتبط با مرگ ایجاد کرد، اما نهایتا این مدل را برای پرداختن به هر نوع اندوهی به کار گرفت. کوبلر راس متذکر شد که هر کسی حداقل دو مورد از پنج مرحلهی اندوه را تجربه میکند، و او اذعان کرد که بعضی از آدمها ممکن است در طول سالهای بسیار یا در طول عمر مراحل خاصی را دوباره تجربه کنند.
۶. درمان سوگ با استفاده از مدل چهار تکلیف عزاداری
جی. دابلیو. وردن روانشناس نیز یک مدل مرحلهای برای کنار آمدن با مرگ عزیزان ایجاد کرد. او این مدل را «چهار تکلیف عزاداری» نامید:
۱. پذیرش واقعیت آن فقدان
۲. سعی در شناخت و کنار آمدن با درد این اندوه
۳. سازگاری با زندگی بدون شخص از دست رفته
۴. در عین ادامهی زندگی حفظ ارتباط با شخص از دست رفته
مارگارت استروبه و هانک شوت، به عنوان جایگزینی برای این مدل مرحلهای خطی، یک مدل فرایند دوگانهی عزاداری ایجاد کردند.
آنها دو تکلیف را در ارتباط با عزاداری مشخص کردند:۱. فعالیتها و عوامل استرسزای مبتنی بر فقدان آنهایی هستند که مستقیما به مرگ مربوط میشوند. اینها شامل گریستن، حسرت، تجربهی غم، انکار، یا خشم، تمرکز بر چند و چون مرگ، و اجتناب از انجام فعالیتهای احیا کننده میشوند.
۲. فعالیتهای مبتنی بر احیا و عوامل استرسزا با فقدانهای ثانویهی مرتبط با سبک زندگی، برنامههای روزانه، و روابط در ارتباط هستند. اینها شامل کنار آمدن با نقشی جدید، مدیریت تغییرات، ایجاد روشهای جدید برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان، و اتخاذ روش زندگی جدید میشوند.
استروبه و شوت اظهار میکنند که افراد به صورت اجتناب ناپذیر بین این دو فرایند در نوسان خواهند بود.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM) و اندوه
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM) داغداری را به عنوان یک اختلال تعریف نمیکند، اما از قبل وجود داشتن شرایطی مانند افسردگی حاد، یا پیامدهای مرتبط با آسیب ناشی از یک مرگ، مانند استرس حاد یا استرس پس از سانحه، میتوانند ماتم زدگی و داغداری را تشدید و پیچیدهتر کنند. علائم عادی داغداری میتوانند مشابه علائم افسردگی باشند، اما این علائم عموما ظرف دو ماه پس از فقدان از بین میروند.
برای کسانی که ممکن است نسبت به افسردگی آسیب پذیر باشند، اندوه این پتانسیل را دارد که حادثهای افسردگیزا را تشدید کند، و برای کسانی که از قبل افسردگی دارند، فرایند داغداری میتواند طولانی باشد و با افسردگی بدتر شود. آنچه اندوه را از افسردگی متمایز میکند این است که احساسات اندوه به طور ویژه به فقدان یا مرگ مربوط میشوند، و از مشخصههای افسردگی داشتن یک حس کلی بیارزشی، یاس، و عدم لذت است.
مثال موردی
سوگوار فقدانهای متعدد:روندای ۵۷ ساله، یک سقوط و ناکامی ناگهانی را تجربه کرد، دست از کار کشید، مظطرب و افسرده شد، و بعد از درگذشت خواهرش به فکر درمان افتاد. آن طور که از سرگذشت زندگیاش مشخص است تنها کسی که به خواهرش اهمیت میداد فقط او بود، خواهری که دو سال تمام بیمار بود و نیازمند کمک و مراقبت تمام وقت و از نزدیک بود. در طول مدت بیماری، والدین روندا هر دو به دلایل طبیعی فوت کردند.
روندا متوجه شد که ابدا زمان یا انرژی عاطفی لازم جهت عزاداری برای مرگ والدینش را ندارد، و در واقع، از خواهرش آزرده خاطر بود، و بر مرگ او که ظرف یک سال گذشته اتفاق افتاده بود ناله و شیون نکرد ؛ چیزی که روندا به خاطر آن غذاب وجدان داشت و احساس گناه میکرد.
او همچنین آن قدر گرفتار وظایف خانوادگیاش بود که وقت بسیار اندکی برای پرداختن به امور دیگر داشت. وقتی به خودش اجازه داد که با احساسات شدید اندوه و فقدان کنار بیاید کم کم اضطرابش از بین رفت، و بعد از مدتی استراحت و زمان برای سوگواری کامل، روندا توانست به کار باز گردد. با کمک یک درمانگر و یکی از دوستان نزدیک، او قدرت آن را پیدا کرد که ساخت یک زندگی تمام عیار جدید را آغاز کند.
اختلال سوگ: علائم، مراحل، پیشگیری و درمان
اختلال سوگ
در هنگام بروز بلایای طبیعی چون زمینلرزه خسارتهای فیریکی ملموسترین پیامد این نوع از حوادث است و بسیاری از مسئولان و شهروندان هم تنها به امدادرسانی برای خارج کردن مصدومین از زیر آوار یا ساخت و ساز توجه میکنند و تا چند ماه پس از وقوع حادثه مشارکت گروههای دولتی و غیردولتی برای بازسازی و اسکان زلزلهزدگان به اتمام میرسد ولی آنچه که ممکن است کمتر به آن توجه شود، ضرورت مداخلات تخصصی در بدو حادثه و بازسازی روانی آسیبدیدگان در طی زمان است. مداخله در بحران به صورت کوتاه مدت و بلند مدت میتواند از بروز مشکلات بعدی جلوگیری کند و به بازگشتن به شرایط عادی زندگی کمک کند. یکی از شایعترین اختلالاتی که بازماندگان بعد از بروز بلایای طبیعی مانند زلزله شدید با آن مواجه میشوند، اختلال سوگ است.
علائم اختلال سوگ
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی قرار میگیرد. فردی که به تازگی سوگوار شده است حالات و افکاری شامل بیقراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بیخوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بیحسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز ازدسترفته میاندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته، بیاعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بیعلاقگی به آینده را تجربه میکند. علاوه بر نشانههای یاد شده، احتمال بروز توهمهای دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد.
برخی از نشانگان اختلال سوگ با افسردگی اساسی مشترک است از جمله نشانههای غم عمیق، گریههای پیدرپی و افکار خودکشی اما از لحاظ زمان شکلگیری، عوامل آشکارکننده و محتوای افکار متمایزند. در اختلال سوگ عزتنفس دست نخورده میماند اما در افسردگی اساسی خودپنداره منفی متداول است. محتوای افکار در اختلال سوگ بیشتر بر شخص ازدسترفته و پیوستن به او متمرکز است اما فرد بیشتر درگیر افکار منفی نسبت به خود است، خود را موجودی بی ارزش میداند که سزاوار زندگی نیست و از آنجا که انگیزه و توانایی تغییر شرایط روانی ناشی از افسردگی را ندارد، ممکن است افکار خودکشی داشته باشد. افسردهها بهطور مداوم در سرتاسر روز احساس غمگینی و دلتنگی دارند ولی در سوگ زمانی که به یاد متوفی میافتند علایم افزایش پیدا میکند و ممکن است در ساعاتی از روز خوب باشند. 10 تا 25 درصد افراد سوگوار ممکن است دچار افسردگیهای شدید شوند که درمان این افراد الزامی است.
اختلال دیگری که ممکن است با سوگ پیچیده اشتباه گرفته شود، اختلال استرس پس از سانحه است. در اختلال استرس پس از سانحه، برانگیختگی بیش از حد ناشی از یادآوری حادثه آسیبزا و تمرکز بر روی خود حادثه و صحنه مرگ به جای تمرکز بر فرد از دسترفته است. فرد مبتلا به اختلال پس از سانحه، درگیر خاطرات مثبتی که با فرد از دست رفته داشته، نیست، در حالیکه معمولاً مبتلایان به اختلال سوگ، همه خاطرات عزیز ازدسترفته شان را، اعم از مثبت و منفی، بارها در ذهن خود مرور میکنند.
البته ممکن است فرد در هنگام از دست دادن یکی از عزیزان به طور همزمان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و افسردگی اساسی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شود.
اختلال سوگ در کودکان
کودکان آسیب پذیرترین قشر در بحرانها هستند، برخلاف تصور رایج، احتمال بروز اختلال سلوک کودکان پس از یک سالگی، بویژه در صورت از دست دادن مراقب اصلی وجود دارد. نشانگان متفاوتی در اختلال سلوک کودکان نسبت به بزرگسالان مشاهده می شود، از جمله می توان به توقف و پسروی رشدی، اضطراب، رفتارهای تخریبی و پرخاشگرانه و اضطراب جدایی اشاره کرد. این کودکان اغلب فاقد دلبستگی ایمن بوده و این الگو بر نحوه تعاملات اجتماعی در بزرگسالی نیز تاثیر میگذارد.
مراحل
شوک و انکار:به طور طبیعی نخستین واکنش هر فرد نسبت به از دست دادن فرد مورد علاقه، انکار است. مدتی طول می کشد تا فقدان را بپذیرد.
خشم:بعد از پذیرش واقعیت بروز هیجانات شدید و خشم همراه با شکایت از خود و دیگران و حتی نظام هستی است.
افسردگی:با فروکش کردن هیجانات فرد وارد فاز افسردگی می شود. در این مرحله احساس پوچی و از دست رفتن معنای زندگی، بی حوصلگی و کندی روانی و مشغولیت ذهنی با خاطرات مثبت و منفی که با فرد از دست رفته را تجربه میکند.
پذیرش:در صورتی که فرد دست به اقدامات سازنده بزند و درمان صورت گیرد، بتدریج بعد از گذشت چند ماه تا نهایتا” یک سال علائم دوره افسردگی از بین می رود و فرد به زندگی عادی بازمیگردد.
ولی اگر مدت زمان این علائم بیشتر از یکسال پایدار باشد و فرد نتواند این مراحل را به درستی پشت سر بگذارد، ممکن است سالها با این احساسات درگیر باشد و علائم سوگواری طبیعی به اختلال سوگ پایدار و پیچیده یا افسردگی اساسی تبدیل شود. اگر سوگ به صورت حل نشده باقی بماند و تسکین و درمانی برای فرد داغدیده صورت نگیرد، ممکن است هرگز درمان نشود.
شیوع
این اختلال در همه فرهنگها، طبقههای اجتماعی، جنسیت و سن، قابل مشاهده است. شیوع آن در زنان بیشتر از مردان است. عواملی مانند سن کم فرد از دست رفته و وابستگی زیاد فرد داغ دیده به او، ممکن است احتمال بروز اختلال را افزایش دهد. شیوع این اختلال در جامعه بین 4% تا 5% برآورد شده است.
پیشگیری از بروز اختلال سوگ
برای هر کسی تجربه سوگ با غم و اندوه همراه است. ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیند بهنجار و طبیعی است که اگر از حد طبیعی خارج شود، سبب اختلال میشود. با رعایت نکات زیر میتوان از میزان اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
عزاداری کردن:شرکت در مراسم خاکسپاری و عزاداری ضمن تخلیه هیجانی، از تنها ماندن فرد داغدیده جلوگیری میکند و باعث آرامش درونی او میشود.
صحبت کردن با نزدیکان:سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهمترین ریشههای مشکلات روانی پس از سوگ است. افرادی که در بیان احساساتشان ناتوان هستند، بیشتر در معرض بیماری روانی پس از سوگ قرار میگیرند.
فاصله گرفتن از موقعیتهای تنشزا:بیتوجهی یا دلسوزی نامتناسب و درک نکردن شرایط فرد سوگوار توسط اطرافیان باعث ایجاد تنش برای فرد سوگوار میشود.
کنترل افکار منفی:برای خودداری از تداوم حس گناه و سرزنش خود و کنترل افکار منفی میتوان از کمک متخصص مشاور بهره برد.
تجربه موقعیتهایی با لذتهای کوچک:یادآوری و پذیرش اینکه زندگی ادامه دارد و با آزار خود و دریغ کردن شادیهای زندگی هیچ چیز تغییر نمیکند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانیهای خانوادگی، سفر، تغذیه و خواب خوب و رابطه جنسی، همگی میتواند به گذار از مرحله افسردگی به پذیرش، یاریرسان باشند.
بازگشتن به زندگی روزمره:از سرگرفتن شغل و تحصیل و فعالیتهای سازنده، پس از دوره سوگواری. مانع غرق شدن در افکار ویرانگر میشوند. فعالیتهای مکمل دیگری مانند شرکت در برنامههای خیریه، میتواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاریرسان باشد.
کمک گرفتن از مشاور:لازم نیست پیش از آنکه سوگ تبدیل به بیماری شود، صحبت کردن با متخصص سلامت روان و استفاده از راهنماییهای او میتواند در تسریع روند درمان موثر باشد. بکارگیری اصول و فنون مشاوره به افراد مصیبت دیده، میتواند به رفع ناراحتی و غم در یک چارچوب زمانی معقول و سازگاری فرد با محیط و برگشت به زندگی طبیعی و عادی شود.
شرکت در جلسات گروهی:تشکیل NGO برای حمایت از بازماندگان در حوادث طبیعی مثل زلزله و تشکیل جلسات گروهدرمانی برای به اشتراکگذاری تجربیات و ایجاد حس همدردی بین افراد میتواند در بهبود وضعیت روانی افراد موثر باشد.
منابع:بازده/نمناک
مطالب مرتبط: