تربیت درست کودک، تردیدهای فرزند خواندگی را بشناسید!
منبع خبر /
سلامت مادر و نوزاد /
17-03-1397
بسیاری از افراد بر این باورندکه هیچ کودکی خارج از رگ وخون خویش نمی توانند آن حس عمیق اولاد واقعی را در مادر و یا پدر خلق کند.
کمی نگاه شان با دیگران متفاوت است. به این فکر می کنند چرا باید بچه دار شد وقتی بچه های بی سرپرست زیادی وجود دارند که چشم شان به دست های گرم پدر و مادرانی ، برای آنکه کمی محبت به آنها ببخشند، خیره مانده است.
در تعجب هستم چرا برخی از زوجینی بعد از اینکه تلاش های زیادی برای ناباروری خود انجام می دهند و مطمئم می شوند که قادر نیستند که بچه دار شوند به دنبال راه حل های مناسب نمی روند تا به جایی اینکه دیوار آروزهایشان به یکباره جلو چشمشان نابود شود و زندگیشان همراه با آه باشد طعم پدر ومادر شدن را بچشند.
بسیاری از افراد بر این باورندکه هیچ کودکی خارج از رگ وخون خویش نمی توانند آن حس عمیق اولاد واقعی را در مادر و یا پدر خلق کند برای همین با این باور اشتباه از بروز عشق و علاقه به فرزند غیر ممانعت می کنند وآنها استدلالشان بر این است که اگر بچه ی دیگری را بزرگ کنم حتما او بزرگ می شود و به دنبال پدرو مادر خود می گردد اما اگر این طوری تصور کنید و از واقعیت محبت خود که نسبت به یک کودک بی گناه داشتید بی توجه شوید بدانید هنوز آمادگی لازم را برای این انتخاب را ندارید. متاسفانه تصور نامناسبی که ما نسبت به فرزند خواندگی داریم به صورتی شده که الان بسیاری از زوجین زندگی خود را با حسرت بچه دار شدن سپری می کند و هنوز هم طعم خوش بچه دار شدن را با این تصورات نمی چشند.
دکتر فاطمه منفرد پویا روانشناس در خصوص فرزند خواندگی اظهار کرد: تمام والدینی که زحمت و تلاش برای پرورش یک کودک متحمل می شوند احساسی بینشان( والدین و فرزند) به وجود می آید که این احساس صرفا طی مراحل بارداری و زایمان کودک نیست.
مبارزه ی بین محبت و هم خون بودن
وی ادامه داد: والدینی که جنین خود را در ماههای آخر بارداری سقط میکنند و در واقع فرزندشان را از دست میدهند پس از مدتی کوتاه این موضوع را فراموش میکنند و احساسشان مانند والدینی که فرزندشان از دست دادهاند، نیست. این افراد هیچگاه آن بچه را ندیدهاند و با او رابطه برقرار نکردهاند و چون احساس و رابطه والدین و فرزندی هنوز شکل نگرفته بوده، تحمل آن آسانتر می باشد. این موضوع حتی در حیوانات هم صدق می کند. حتما بچهگربههایی که توسط سگ غذا داده شدهاند را دیدهاید که چطور به دشمن خود علاقهمندند و مهربانیهای مادرانه را در او جست وجو می کنند، بنابراین با اطمینان خاطر باید بپذیریم که تنها بارداری و زایمان یک نوزاد دلیل بر شکلگیری احساس والدین و فرزندی نیست و نباید لفظ پدر و مادر واقعی تنها برای والدینی که کودک خود را به دنیا آوردن باشد، چه بچههایی که والدینشان آنها را که به دنیا نیاورده اند و تنها مورد محبت، دلسوز و پرورش این والدین قرار گرفته اند را، جزء والدین اصلی و واقعی خود خطاب میکنند.
دکتر منفرد پویا در خصوص زوجینی که به هر دلیلی قادر به بچه دار شدن نیستند، توصیه کرد: این زوجین به جای فکر کردن به راه حل هایی همچون ازدواج مجدد، طلاق و یا ادامه زندگی با آه و افسوس صرفا برای اینکه بچه دار نمی شوند، می توانند بچه ای را به فرزندخواندگی بپذیرند و به بچه ای که هیچ پناه و حامی ندارد، پناه بدهند .
شروطی که باید بین زوجین رد وبدل شود
دکتر منفرد پویا در خصوص آمادگی کامل زوجین برای پذیرش یک بچه، بیان کرد:در مرحله اول بایدزوجین آمادگی کامل به پذیرش کودکی را با تمام مسئولیت های او تا آخرین مراحل رشد را بر عهده بگیرند، زوجین همچون زمانی که تصمیم به بچه دار شدن دارند باید آمادگی پذیرش بچه ای را از پرورشگاه داشته باشند و تنها با تصور یک سرگرمی یا برای ثواب به صورت گذرا و موقتی به این موضوع نگاه نکنند.
وی افزود: فرزندخواندگی یک مفهوم مهم، واقعی ، ارزشمند و یک صحبت بسیار حساس می باشند. تا جایی که بهزیستی هم با دقت زیادی نسبت به این موضوع و بعد از بررسی های زیاد از نظر سن، احساسات، آمادگی های روحی وروانی و غیره به زوجین بچه ای به فرزندخواندگی می دهند.
واقعیت تلخی که باید گفته شود
قبل از پذیرش فرزندخوانده باید زوجین قرار بگذارندکه واقعیت را به فرزندخوانده خود باز گو کنند که مناسب ترین زمان برای آماده کردن ذهن کودک از این واقعیت موقعی است که کودک حدود 7 تا 11 سال سن دارند به صورت تدریجی و در قالب داستان هایی همچون جوجه اردک زشت به کودک گفته شود.
برخی از محققان معتقدند بهتر است در کودکی اولیه (2 تا 5 سالگی) به بچهها گفت اما اغلب محققان با این نظر مخالفاند چرا که بچه در این سن خیلی کوچک و آسیبپذیر است. دلیل عجله والدین و برخی محققان آن است که نمیخواهند بچههای فامیل که ضمن گفتوگوی والدین خود این موضوع را متوجه شدهاند، واقعیت را به کودک آنها بگویند. اگر کودک، از زبان شما با همان کلام مهربان و در کمال آرامش مطلع شود، میتواند به خوبی از خودش دفاع کند و دچار شوک نشود و طبیعتا ضربه عاطفی هم نخورد. دکتر منفرد پویا در خصوص نظریه های غربی و شرقی برای بیان واقعیت به فرزند خوانده ی خود، گفت: کشور های غربی بر این تصور هستند که باید از همان اول به کودک گفته شود ولی درمقابل شرقی ها می گویند زمانی که بچه آمادگی لازم را داشت بیان شود تا آسیبی به کودک نرسد.
وی تصریح کرد: سن دو تا هفت سالگی کودک قادر به درک درست این موضوع نیست اما سن هشت تا ده سالگی بهترین زمان است چون اگر فرزند خواندهای بعد از سن نوجوانی از هویت خود مطلع شود چون در دوران بلوغ خود است شاید نتواند با موضوع به درستی برخورد کند وآسیب می بیند.
هر سنی و رمز و راز هایی درونش نهفته است
دکتر منفرد پویا در خصوص تربیت فرزند در سنین متفاوت، بیان کرد: طبق اصول تربیتی، هر چه سن کودک کمتر باشد به عنوان مثال 8 تا 18 ماهگی اگر کودک به درستی تربیت شود و تحت تاثیر مراقب های مناسبی قرار بگیرد فرزند دچار اضطراب نمی شود، سن 3 تا 4 سالگی باید حتما والدین با کمک مشاور تربیت مناسبی را داشته باشند چون در هر مرحله از رشد کودک مسائل خاص خود را در پی دارد، سن 4 تا 6 سالگی سن باید ها و نباید ها می باشد آن زمان موقع مناسبی است که خوب بد را به درستی به کودک خود نشان دهیم و در آخر سن نوجوانی است که دوران سر کشی و لجبازی است که در این سن رفتار والدین بسیار حساس است.
جدال و کشمکش بین ژن و تربیت
وی در خصوص تاثیر ژن بر روی رفتار افراد اظهار کرد: در سال های بسیار قبل وراثت برای تمام افراد بسیار حائز اهمیت بود اما بعد ها روانشناسان به این باور رسیدند که فقط محیط تاثیر گذار است و بعد ها مشخص شد که وراثت و تربیت هر یک دارای سهم 50 درصدی هستند و هر دو به یک نسبت در رفتار افراد موثر می باشند.
به طور کلی شما از رابطهی خودتان با فرزند خوانده تان، همه چیز به خاطر دارید جز رابطهی زیستی، شاید چند تصویر از بارداری نداشته باشید اما سیلی از خاطرات، شادی، غم، دوست داشتنها، بغل کردنها و هزاران اتفاق ریز و درشت دیگری دارید که همه را در تمام لحظه لحظه ی زندگیتان چشیدید پس با خودتان رو راست باشید، کدام یک برای شما لذت بخش تر است؟ ارتباط ژنتیکی یا لذت های پی در پی که در کنار فرزند خوانده خود گذرانده اید؟پس یادمان باشد همه فرزندها طفلان معصومی هستند که ناخواسته پا به این عرصه ی دنیا آمدند آنها نخواستند که از ازل در خلوت، سکوت وانزوا به سر برند. بیایید میدان دیدمان را گسترش دهیم.
دست نوشتی از سر گذشت یک خانواده ی پر محبت
در گزارش با یکی از زوجینی که 18 سال پیش زمانی که مطمئم می شوند ، قادر نیستند بچه دار شوند صحبت کردیم، اسم مادر کودک فریبا بود او می گوید: من 25 سالم بود که پس از مراجعه هایی پی در پی که با همسرم انجام دادیم متوجه این موضوع شدیم اولش همسرم و من ناامید شده بودیم و همیشه با دیدن بچه ای در پارک یا خیابان افسوس می خوردیم تا اینکه یکی از فامیل هایمان با دیدن این همه غم و اندوه به ما پیشنهاد داد تا کودکی را از پرورشگاه بیاوردیم اولش تردید داشتیم که آن کودک از رگ وخون ما نیست و شاید بعد ها ما را رها کند و برود اما وقتی وارد بهزیستی شدیم و کودکانی را دیدم که پر از هیاهو به این ور اون ور می روند روزنه ای از امید به یکباره در درون ما شعله ور شد نمی توانم احساسی که برای من وهمسرم بوجود آمد را بگویم غیر قابل توصیف بود حتی وقتی که من وهمسرم مریم دخترم را می گویم را دیدیم آن زمان مریم تنها 3 سال داشت که ما بعد از دوندگی ها و بررسی های صورت گرفته از طرف بهزیستی توانستیم او را به فرزند خواندگی بگیریم الان مریم 21 سالش است و ما با خوشی در کنار هم زندگی داریم می کنیم.
در تعجب هستم چرا برخی از زوجینی بعد از اینکه تلاش های زیادی برای ناباروری خود انجام می دهند و مطمئم می شوند که قادر نیستند که بچه دار شوند به دنبال راه حل های مناسب نمی روند تا به جایی اینکه دیوار آروزهایشان به یکباره جلو چشمشان نابود شود و زندگیشان همراه با آه باشد طعم پدر ومادر شدن را بچشند.
بسیاری از افراد بر این باورندکه هیچ کودکی خارج از رگ وخون خویش نمی توانند آن حس عمیق اولاد واقعی را در مادر و یا پدر خلق کند برای همین با این باور اشتباه از بروز عشق و علاقه به فرزند غیر ممانعت می کنند وآنها استدلالشان بر این است که اگر بچه ی دیگری را بزرگ کنم حتما او بزرگ می شود و به دنبال پدرو مادر خود می گردد اما اگر این طوری تصور کنید و از واقعیت محبت خود که نسبت به یک کودک بی گناه داشتید بی توجه شوید بدانید هنوز آمادگی لازم را برای این انتخاب را ندارید. متاسفانه تصور نامناسبی که ما نسبت به فرزند خواندگی داریم به صورتی شده که الان بسیاری از زوجین زندگی خود را با حسرت بچه دار شدن سپری می کند و هنوز هم طعم خوش بچه دار شدن را با این تصورات نمی چشند.
دکتر فاطمه منفرد پویا روانشناس در خصوص فرزند خواندگی اظهار کرد: تمام والدینی که زحمت و تلاش برای پرورش یک کودک متحمل می شوند احساسی بینشان( والدین و فرزند) به وجود می آید که این احساس صرفا طی مراحل بارداری و زایمان کودک نیست.
مبارزه ی بین محبت و هم خون بودن
وی ادامه داد: والدینی که جنین خود را در ماههای آخر بارداری سقط میکنند و در واقع فرزندشان را از دست میدهند پس از مدتی کوتاه این موضوع را فراموش میکنند و احساسشان مانند والدینی که فرزندشان از دست دادهاند، نیست. این افراد هیچگاه آن بچه را ندیدهاند و با او رابطه برقرار نکردهاند و چون احساس و رابطه والدین و فرزندی هنوز شکل نگرفته بوده، تحمل آن آسانتر می باشد. این موضوع حتی در حیوانات هم صدق می کند. حتما بچهگربههایی که توسط سگ غذا داده شدهاند را دیدهاید که چطور به دشمن خود علاقهمندند و مهربانیهای مادرانه را در او جست وجو می کنند، بنابراین با اطمینان خاطر باید بپذیریم که تنها بارداری و زایمان یک نوزاد دلیل بر شکلگیری احساس والدین و فرزندی نیست و نباید لفظ پدر و مادر واقعی تنها برای والدینی که کودک خود را به دنیا آوردن باشد، چه بچههایی که والدینشان آنها را که به دنیا نیاورده اند و تنها مورد محبت، دلسوز و پرورش این والدین قرار گرفته اند را، جزء والدین اصلی و واقعی خود خطاب میکنند.
دکتر منفرد پویا در خصوص زوجینی که به هر دلیلی قادر به بچه دار شدن نیستند، توصیه کرد: این زوجین به جای فکر کردن به راه حل هایی همچون ازدواج مجدد، طلاق و یا ادامه زندگی با آه و افسوس صرفا برای اینکه بچه دار نمی شوند، می توانند بچه ای را به فرزندخواندگی بپذیرند و به بچه ای که هیچ پناه و حامی ندارد، پناه بدهند .
شروطی که باید بین زوجین رد وبدل شود
دکتر منفرد پویا در خصوص آمادگی کامل زوجین برای پذیرش یک بچه، بیان کرد:در مرحله اول بایدزوجین آمادگی کامل به پذیرش کودکی را با تمام مسئولیت های او تا آخرین مراحل رشد را بر عهده بگیرند، زوجین همچون زمانی که تصمیم به بچه دار شدن دارند باید آمادگی پذیرش بچه ای را از پرورشگاه داشته باشند و تنها با تصور یک سرگرمی یا برای ثواب به صورت گذرا و موقتی به این موضوع نگاه نکنند.
وی افزود: فرزندخواندگی یک مفهوم مهم، واقعی ، ارزشمند و یک صحبت بسیار حساس می باشند. تا جایی که بهزیستی هم با دقت زیادی نسبت به این موضوع و بعد از بررسی های زیاد از نظر سن، احساسات، آمادگی های روحی وروانی و غیره به زوجین بچه ای به فرزندخواندگی می دهند.
واقعیت تلخی که باید گفته شود
قبل از پذیرش فرزندخوانده باید زوجین قرار بگذارندکه واقعیت را به فرزندخوانده خود باز گو کنند که مناسب ترین زمان برای آماده کردن ذهن کودک از این واقعیت موقعی است که کودک حدود 7 تا 11 سال سن دارند به صورت تدریجی و در قالب داستان هایی همچون جوجه اردک زشت به کودک گفته شود.
برخی از محققان معتقدند بهتر است در کودکی اولیه (2 تا 5 سالگی) به بچهها گفت اما اغلب محققان با این نظر مخالفاند چرا که بچه در این سن خیلی کوچک و آسیبپذیر است. دلیل عجله والدین و برخی محققان آن است که نمیخواهند بچههای فامیل که ضمن گفتوگوی والدین خود این موضوع را متوجه شدهاند، واقعیت را به کودک آنها بگویند. اگر کودک، از زبان شما با همان کلام مهربان و در کمال آرامش مطلع شود، میتواند به خوبی از خودش دفاع کند و دچار شوک نشود و طبیعتا ضربه عاطفی هم نخورد. دکتر منفرد پویا در خصوص نظریه های غربی و شرقی برای بیان واقعیت به فرزند خوانده ی خود، گفت: کشور های غربی بر این تصور هستند که باید از همان اول به کودک گفته شود ولی درمقابل شرقی ها می گویند زمانی که بچه آمادگی لازم را داشت بیان شود تا آسیبی به کودک نرسد.
وی تصریح کرد: سن دو تا هفت سالگی کودک قادر به درک درست این موضوع نیست اما سن هشت تا ده سالگی بهترین زمان است چون اگر فرزند خواندهای بعد از سن نوجوانی از هویت خود مطلع شود چون در دوران بلوغ خود است شاید نتواند با موضوع به درستی برخورد کند وآسیب می بیند.
هر سنی و رمز و راز هایی درونش نهفته است
دکتر منفرد پویا در خصوص تربیت فرزند در سنین متفاوت، بیان کرد: طبق اصول تربیتی، هر چه سن کودک کمتر باشد به عنوان مثال 8 تا 18 ماهگی اگر کودک به درستی تربیت شود و تحت تاثیر مراقب های مناسبی قرار بگیرد فرزند دچار اضطراب نمی شود، سن 3 تا 4 سالگی باید حتما والدین با کمک مشاور تربیت مناسبی را داشته باشند چون در هر مرحله از رشد کودک مسائل خاص خود را در پی دارد، سن 4 تا 6 سالگی سن باید ها و نباید ها می باشد آن زمان موقع مناسبی است که خوب بد را به درستی به کودک خود نشان دهیم و در آخر سن نوجوانی است که دوران سر کشی و لجبازی است که در این سن رفتار والدین بسیار حساس است.
جدال و کشمکش بین ژن و تربیت
وی در خصوص تاثیر ژن بر روی رفتار افراد اظهار کرد: در سال های بسیار قبل وراثت برای تمام افراد بسیار حائز اهمیت بود اما بعد ها روانشناسان به این باور رسیدند که فقط محیط تاثیر گذار است و بعد ها مشخص شد که وراثت و تربیت هر یک دارای سهم 50 درصدی هستند و هر دو به یک نسبت در رفتار افراد موثر می باشند.
به طور کلی شما از رابطهی خودتان با فرزند خوانده تان، همه چیز به خاطر دارید جز رابطهی زیستی، شاید چند تصویر از بارداری نداشته باشید اما سیلی از خاطرات، شادی، غم، دوست داشتنها، بغل کردنها و هزاران اتفاق ریز و درشت دیگری دارید که همه را در تمام لحظه لحظه ی زندگیتان چشیدید پس با خودتان رو راست باشید، کدام یک برای شما لذت بخش تر است؟ ارتباط ژنتیکی یا لذت های پی در پی که در کنار فرزند خوانده خود گذرانده اید؟پس یادمان باشد همه فرزندها طفلان معصومی هستند که ناخواسته پا به این عرصه ی دنیا آمدند آنها نخواستند که از ازل در خلوت، سکوت وانزوا به سر برند. بیایید میدان دیدمان را گسترش دهیم.
دست نوشتی از سر گذشت یک خانواده ی پر محبت
در گزارش با یکی از زوجینی که 18 سال پیش زمانی که مطمئم می شوند ، قادر نیستند بچه دار شوند صحبت کردیم، اسم مادر کودک فریبا بود او می گوید: من 25 سالم بود که پس از مراجعه هایی پی در پی که با همسرم انجام دادیم متوجه این موضوع شدیم اولش همسرم و من ناامید شده بودیم و همیشه با دیدن بچه ای در پارک یا خیابان افسوس می خوردیم تا اینکه یکی از فامیل هایمان با دیدن این همه غم و اندوه به ما پیشنهاد داد تا کودکی را از پرورشگاه بیاوردیم اولش تردید داشتیم که آن کودک از رگ وخون ما نیست و شاید بعد ها ما را رها کند و برود اما وقتی وارد بهزیستی شدیم و کودکانی را دیدم که پر از هیاهو به این ور اون ور می روند روزنه ای از امید به یکباره در درون ما شعله ور شد نمی توانم احساسی که برای من وهمسرم بوجود آمد را بگویم غیر قابل توصیف بود حتی وقتی که من وهمسرم مریم دخترم را می گویم را دیدیم آن زمان مریم تنها 3 سال داشت که ما بعد از دوندگی ها و بررسی های صورت گرفته از طرف بهزیستی توانستیم او را به فرزند خواندگی بگیریم الان مریم 21 سالش است و ما با خوشی در کنار هم زندگی داریم می کنیم.