سرمایهگذاری دشمن روی ظرفیت پناهجویان در ایران هدف از بزرگنمایی حادثه اخیر خمینیشهر
ابطحی در نامهای به مردم و نمایندگان مجلس مطرح کرد:سرمایهگذاری دشمن روی ظرفیت پناهجویان در ایران هدف از بزرگنمایی حادثه اخیر خمینیشهر دارد.
به گزارش فانوس؛ نماینده مردم خمینیشهر در مجلس در مورد حادثه اخیر خمینیشهر طی نامهای به مردم و نمایندگان مجلس نوشت: هدفی خبیثانه و کوتاهمدت پشت پرده این حرکات است و آن سرمایهگذاری دشمن روی ظرفیت پناهجویان در ایران است.
که متن آن بدین شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است. (سوره نور آیه 19)
همکاران محترم، ملت بزرگ و شریف ایران
سلام علیکم
شفافیت در هر جامعهای یکی از نشانههای کاهش فساد است. نیازی به تذکر نیست که ایجاد شفافیت امکان نظارت عمومی را فراهم میکند و مفسدان اگر بدانند اعمالشان زیر ذرهبین جامعه است قطعاً در ارتکاب به فساد درنگ خواهند کرد. این مسأله خصوصاً در امور دولتی و حاکمیتی اهمیت ویژه دارد. بدیهی است که اگر شفافیت از بین برود، چه بسا یک مدیر دولتی به راحتی اقدام به سوء استفاده از مقام خود کرده و با ایجاد شرکتهای خصوصی و داشتن رانت اطلاعاتی بتواند به ثروتهای نامشروع دست یابد.
اگر حقوق و محل درآمد مدیران شفاف نباشد چه بسا که ببینیم یک کارمند دولت بعد از سی سال کار تمام وقت صدها میلیارد تومان ثروت جمعآوری کرده که به هیچ عنوان با حقوق دریافتی آن فرد تطابق ندارد.
مسأله شفافیت مخصوصاً در امور قراردادهای خارجی اهمیت دو چنان مییابد چرا که نبود شفافیت میتواند به آسانی افراد نفوذی و یا خود فروخته کمک کند که با دریافت رشوه و فروش منابع کشور به ثمن بخس به منافع اساسی کشور لطمه وارد کنند و حتی چه بسا استقلال کشور را در قمار عشق به اجبار ببازند.
لهذا قانون اساسی با هوشیاری این مسأله را پیشبینی کرده است و مطابق اصول 77 و 139 قانون اساسی قراردادهای خارجی بدون ایجاد شفافیت برای مردم و نمایندگانشان و تصویب در صحن علنی مجلس هیچ قابلیت اجرایی ندارد. هرچند متأسفانه مکرراً شاهد بوده و هستیم که چه بسا قراردادهایی حتی بدون ترجمه به زبان فارسی و بدون تصویب مجلس تبدیل به مهمترین تعهدات خارجی کشور میشود که شاید برجام نمونه آشکار و بدیهی از این رفتار غیرقانونی و ضد شفافیت باشد که خود مثنوی دیگری است و خود یکی داستانست پر آب چشم.
اما آیا با این توضیحات میتوان ادعا نمود که شفافیت همه جا برای جامعه مفید است و لزوماً در مورد همه چیز باید شفاف سازی نمود؟ برای مثال آیا میتوان تغییرات ذخیره گندم و یا سوخت کشور را شفافسازی نمود و به طور فرضی اعلام نمود که مثلاً ذخیره گندم سیلوهای کشور رو به اتمام است؟
بدیهی است که هیچ عقل سلیمی چنین قسم شفافیتی را نمیپذیرد. چرا که نتیجه بدیهی و قهری چنین ایجاد شفافیتی ایجاد بحران غذایی و اجتماعی در کشور خواهد بود و زمامداران خردمند همیشه این قبیل اطلاعات را جزو اطلاعات محرمانه کشور طبقهبندی میکنند. چه رسد به شرایط خاص اجتماعی کشوری مثل ایران که حتی در بعضی سالها شاهد بودیم با یک شایعه بیاساس در مورد کاهش ذخیره یک کالای غیر اساسی مانند چای چه تبعات سنگین اقتصادی میتواند رخ دهد.
مورد دیگری که از نمونههای نامناسب بودن شفافیت برای جامعه مواردی است که پای اطلاعات امنیتی در میان است و یا اخباری که از نظر اخلاقی و اجتماعی آسیبزا باشند. نسل انقلاب اسلامی به خوبی خاطر دارد که چگونه انتشار خبر سرقتها و جنابتها در روزنامهای مانند "حوادث" به ایجاد یک نسخه آموزشی بزهکاری برای افراد مجرم تبدیل شد تا جایی که تکرار و تقلید این حوادث سبب شد که این روزنامه رسماً منحل شود. و یا مواردی که تبعات خاص اخلاقی و ناموسی داشته باشد تا جایی که بر اساس قانون اساسی در این موارد حتی دادگاه هم میتواند به طور غیرعلنی تشکیل شود.
البته باید با تأسف اذعان کرد که اگر دیروز امکان داشت با نظارت بر رسانههای مکتوب از چنین سوء استفادههای ضدامنیتی انتشار اطلاعات ممانعت به عمل آورد اما امروزه با گسترش بدون قید و مرز فضای مجازی نه تنها شاهد انتشار حوادث که حتی شاهد انتشار شایعات بیاساس و تحریک آمیز و حتی آموزش علنی جرم و جنایت و خشونت در شبکههای اجتماعی هستیم که خود چاره اندیشی و مدیریت صحیح مسئولان ذیربط را طلب میکند.
اما فارغ از خطرات امنیتی انتشار افسار گسیخته اطلاعات، آنچه خطر امنیتی انتشار شایعات در فضای مجازی را مضاعف کرده است، سواد رسانهای نزدیک به صفر مسئولان بخشهای مختلف در برخورد با حوادث و شایعات است وقتی یک خبر تایید نشده یا کلی که بار امنیتی و روانی دارد در فضای وب منتشر میشود و یک مقام مسئول هم بدون تحقیق و با در نظر گرفتن جوانب امنیتی و اخلاقی موضوع، آن را تائید مینماید، خطرات ناشی از انتشار این اطلاعات صد چندان میشود.
ماجرایی که تحت عنوان تجاوز به یک دختر بچه افغان در خمینی شهر رخ داد را باید یکی از این بی مسئولیتیهای مقامات مسئول در انتشار اطلاعات محسوب نمود. خبری منتشر شد که به دختر بچهای تجاوز شده و این دختر بچه افغان بوده است و البته هنوز هم با توجه اظهارات ضد و نقیض مادر کودک ابعاد مساله مشخص نیست و هنوز قطعی نیست که هویت مجرم یا مجرمان چه بوده است و یا اینکه ملیت آنان چیست و اینکه آیا تجاوز اتفاقی بوده یا نتیجه یک توطئه قبلی و ... هیچ یک از جزئیات مسأله مشخص نیست الا اینکه در خمینی شهر به دختری افغان تجاوز شده است! فقط یک خبر مبهم و کلی.
حال تایید انتشار این خبر در شهری که به تنهایی چند هزار نفر از اتباع افغانستان به طور رسمی در آن ساکن هستند تا جایی که حتی بعضی محلات شهر به کانون تمرکز این پناهجویان تبدیل شده است چه تاثیر روانی بر آنان خواهد داشت؟ و اگر در این شرایط یک مقام مسئول مانند رئیس اورژانس اجتماعی نیز در حرکتی غیر مسئولانه با مصاحبه با رسانههای رسمی آن را تایید کند، نتیجه این رویکرد البته مشخص است.
البته پس از جنجالهای گسترده رسانهای و مشخص شدن ابعاد سوء این انتشار این خبر، مدیرکل بهزیستی استان اصفهان اعلام نمود (روزنامه ایران، تاریخ 97.3.19) که اظهارات رئیس اورژانس اجتماعی کشور به درستی منتقل نشده و رسانهها منظور او را به غلط منتشر کردهاند و نامبرده اشارهای به جزئیات ماجرا نداشته است.
در صورت تصدیق سخنان این مقام محترم استانی، باید در این خصوص تذکر داد که اولاً مقامات مسئول باید در برخورد با رسانهها به شدت مراقب باشند که حرفی نزنند که بستر سوء استفاده را فراهم کند و ثانیاً اصل ماجرا نیز هنوز مشکوک است و تائید آن پیس از انجام تحقیقات قضایی معنایی جز نشان دادن چراغ سبز به گمانه زنیهای ثانویه ندارد.
با توجه به آنچه گفته شد بدیهی است که مجموعه حاکمیت به ویژه مقامات قضایی و انتظامی باید با این حرکات غیر مسئولانه برخورد کنند و با انجام تحقیقات جنایی موضوع را تا زمان دستگیری مجرمان اصلی و مجازات آنان به صورتی آرام پیگیری نموده و متجاوز یا متجاوزان احتمالی را به اشد مجازات برسانند تا تبعات امنیتی خاصی ایجاد نشود. اما آنچه جالب و در عین حال مشکوک است اینکه ناگهان یک جریان مشخص و سازماندهی شده به طور بیسابقهای به فکر ایجاد شفافیت در این موضوع میافتد و از آن مسئول خاطی نیز به خاطر بنزین ریختن روی آتش حمایت میکند!
آنچه باز هم ماجرا را بیشتر قابل تأمل میکند اینکه بدانیم همان جریانی که حامی عدم شفافیت و محرمانگی در همه اطلاعات اصلی کشور بود و در مواردی مانند حذف ایران کد و شبنم، قراردادهای محرمانه با شرکتهای خارجی، درآمد و حقوق وزرا و مدیران و یا برجام از محرمانه بودن اطلاعات و عدم شفافیت گستاخانه حمایت میکرد و آن را نشانه تدبیر مدیران میدانست الان ناگهان حامی شفافیت آن هم در یک مسأله خاص اخلاقی و امنیتی میشود. اما به راستی هدف این جریان چیست؟
اولاً بدیهی است که هدف طولانی مدت این جریان عادی سازی و علنی سازی مسأله تجاوز و جرایم جنسی و در یک کلام اشاعه فحشا در جامعه است تا قبح این موارد هر روز بیش از پیش شکسته شود تا مؤلفه حیا و غیرت از شاخصهای هویتی جامعه ایرانی حذف شود و در نتیجه فرایند اندلسی سازی کشور و تحمیل امثال سند 2030 شتاب بیشتری گیرد. توجه به این نکته که همین جریان که خواستار شفافیت در این نوع مسائل است خودش از مهمترین حامیان حذف حجاب و گسترش ماهواره و فضای مجازی به اسم آزادی است، این نتیجهگیری را تقویت مینماید.
ثانیاً اما هدفی خبیثانه و کوتاه مدت پشت پرده این حرکات است و آن سرمایهگذاری دشمن روی ظرفیت پناهجویان در ایران است. تحریک این پناهجویان علیه ایرانیان و تحریک ایرانیان علیه این پناهجویان و در نتیجه ایجاد ناامنی در کوتاه مدت یکی از برنامههای دشمن است چنانچه رهبر انقلاب اسلامی نیز بارها در مورد طرحهای خبیثانه دشمن هشدار دادهاند. بدیهی است توجه به این خطر و شناسایی شبکه پشت پرده ایجاد این تحریکات وظیفه نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و سربازان گمنام امام زمان عجلاللهتعالیفرجه میباشد.
ثالثاً هدف حاشیهای اما مهم دیگری که این جریان نشان داد از دامن زدن به این تحریکات دنبال میکند عقده گشایی بیسابقه علیه اسلام و انقلاب اسلامی است. خمینی شهر شهری است که به تعصب دینی مردمانش شهره است. شهری که حسینیه ایران است و مردم آن همواره دو ماه محرم و صفر را به طور کامل به عزاداری اختصاص میدهند. شهری که در همین ماه مبارک رمضان رتبه اول استان در جشن گلریزان برای آزادی زندانیان را به دست آورده است. شهری که در دفاع مقدس بیش از 2300 شهید به اسلام و انقلاب اسلامی تقدیم کرده است. اکنون انتشار خبر تجاوز به یک کودک افغان در خمینی شهر میشود بهانهای برای حمله به مقدسات دینی مردم خمینی شهر! گویی که مردم متدین مسئول جنایت هستند و دلیل جنایت هم تدین آنها است! و این در حالی است که اساساً هنوز هیچ اطلاعاتی از هویت و حتی ملیت مجرم یا مجرمان در دست نیست و فرضاً هم که اطلاعاتی وجود داشت، بدون شک انگشت اتهام را به سوی افراد لاقید و بی بندوبار میبرد. اما شاهد هستیم که چگونه این جریان با پیشدستی در حال عقدهگشایی علیه اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی است.
بدیهی است که از هیچ یک از نکات فوق نمیتوان سرسری عبور کرد. جریان ضد انقلاب داخل و خارج با سابقه سیاهی که دارند همیشه مترصد کمترین فرصت و بهانهای برای استحاله فرهنگی و ایجاد ناامنی و اعمال فشار روانی و حمله به ارزشهای اسلامی و انسانی هستند و متأسفانه توسط برخی مدعیان اصلاح طلبی و سلبریتیها نیز همراهی میشوند. باید دید تا کجا نهادهای قضایی و امنیتی میخواهند در مقابل این افراد سکوت کنند.