برای شکل گرفتن هویت یک طنزپرداز، ۴ دهه زمان کمی نیست و بازه زمانیای در این حد و حدود نام سهراب گلهاشم را به عنوان «کاریکلماتوریست» بهخوبی جا انداخته است! طنزپرداز شصتویکساله مشهدی خود را عاشق طنز و بزرگترین آرزویش را فقرزدایی از شادی بیان میکند. ابزار اظهار این عشق و تحقق آرزویش را هم «کاریکلماتور» انتخاب کرده است. او برای نوشتن جملات طنزی که به این تعبیر مشهور است، واژهها را به بازی میگیرد و با آنها شوخی میکند. نیش قلمش به زهر انتقادهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مسلح است و معتقد است جملاتش باید تبسم و تفکر را در مخاطب برانگیزد. گلهاشم از سال ١٣۵۵ تا کنون با مطبوعات گوناگون محلی و کشوری همکاری داشته و مطالبی عموما طنز را به چاپ رسانده است؛ اگرچه گاهی در حوزههای دیگر هم قلم زده است. شماری از کاریکلماتورهای او در ٣ کتاب «گاهگاهی زندگی شوخی نیست» (١٣٨۶)، «چندقدم به حرف حساب» (١٣٨٩) و «قلم کمحرف» (١٣٩۵) به چاپ رسیده است.
از چه زمانی به نوشتن کاریکلماتور رو آوردید؟
از کودکی به مطالعه علاقه داشتم و یادم میآید در دوره دبستان مجله کیهانبچهها و کتابهای گوناگون داستانی و غیر داستانی را مطالعه میکردم تا اینکه اوایل دوره دبیرستان با نوشتههای پرویز شاپور، پدر کاریکلماتور ایران، آشنا شدم و از آن خوشم آمد. پس از خواندن جملات طنز او به سراغ ضربالمثلهای طنز ایرانی رفتم که شباهتهایی به کاریکلماتور داشت: موش توی سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست! از سال ۵۵ شروع به نوشتن چنین جملههایی کردم. ١٠ کار نوشتم و بردم دفتر روزنامه خراسان و به آقای شجیعی، سردبیر روزنامه، نشان دادم. جوانی هجدهنوزدهساله بودم و فکر میکردم فقط من هستم که کارهای شاپور را خواندهام، این بود که نمونههایی از نوشتههای او را هم به سردبیر نشان دادم تا مقایسه کند و کیفیت کارم را بسنجد.
نخستین کارهایتان چاپ شد؟
بله، روز بعدش چاپ کردند. یادم هست در آنها با خانمها شوخی کرده بودم و ظاهرا به همین دلیل زنگ زده بودند به روزنامه و پرخاش کرده و بد و بیراه گفته بودند. سنم کم بود و وقتی از ماجرا مطلع شدم ناراحت شدم اما بعد آقای تهرانی، مدیر روزنامه، به من گفت: «نوشتههایت خیلی عالی است و واکنش خانمها نشان میدهد مخاطب ما بیشتر شده است، بیشتر بنویس و از همینها هم بنویس!» این خیلی مرا خوشحال و دلگرم کرد.
تا کنون با چه نشریاتی همکاری داشتهاید؟
سالهای ۵۵ و ۵۶ و ۵٧، پیش از رفتنم به خارج با خراسان و آفتاب شرق کار میکردم. شروعش هم چنانکه گفتم با کاریکلماتور بود. سال ۵٧ در آخرین اعزام به خارج در رژیم گذشته، به فرانسه رفتم تا در رشته زبان و ادبیات فرانسوی تحصیل کنم. آنجا هم دریکیدو روزنامه مانند «لیبراسیون»طنزهای من چاپ شد. بعد از بازگشت به ایران همکاریام را با روزنامه پرتیراژ «میزان» که سال ۶٠ در حدود ٢٠٠ هزار نسخه چاپ میشد آغاز کردم. آن زمان شمارگان روزنامههایی مانند «کیهان» و «اطلاعات» حدود ١٠ تا ١۵ هزار نسخه بود. پس از میزان هم برای نشریاتی دیگر مطلب مینوشتم که این مطالب از گزارشها و مقالات اجتماعی و اقتصادی تا سیاسی را شامل میشد. در دهه ٨٠ به بورس علاقهمند شدم و درباره آن مطالعه میکردم و به عنوان کارشناس بورس مصاحبههایی هم با روزنامه سرمایه کردم. پس از یک وقفه دهساله به دلیل فعالیت در یک شرکت صنعتی، دوباره همکاریام را با مطبوعات و با نوشتن کاریکلماتور ادامه دادم. من با خیلی از نشریات محلی کار کردهام که «خراسان» و «قدس» و «شهرآرا» سرآمدشان بودهاند. در سطح کشور هم برای روزنامهها و مجلات گوناگون نوشتهام و گمان میکنم رویهمرفته تاکنون در بیش از ٣٠ نشریه اعم از محلی و کشوری و یا نشریات داخلی مؤسسات مطلب چاپ کردهام؛ از «اقتصاد و زندگی» بگیرید تا «سرمایه» و «صنعت و کارآفرینی» و… .
آیا باید کاریکلماتور را شاخهای از طنز بدانیم یا میتواند خود جریانی مستقل باشد؟
کاریکلماتور یک گونه ادبی است که به خانواده طنز وارد شده است؛ به همین سادگی. درواقع یک نوع نثر کوتاه طنز است.
نظرتان درباره نوشتههای شادروان پرویز شاپور چیست؟
کارهای شاپور مخاطب را همراه با تعجب وادار به تبسم میکرد، درواقع شوکی وارد میکرد و در قسمت دوم جمله مخاطب متوجه میشد که او چه میگوید. با این همه کاریکلماتورهای او پیام نداشت، برای نمونه «نور چراغقوه را کج کردم» قشنگ است اما من خودم دلم میخواهد جملات طنزم پیام داشته باشد.
منظورتان از پیام چیست؟ سخنی با محتوای اجتماعی یا اخلاقی یا چه؟
همه چیز. ما کاریکلماتور را تقسیم میکنیم به اجتماعی و اقتصادی و سیاسی چون افراد در زندگی با همه این حوزهها در ارتباطاند. این دغدغهها ذهنم را به تکاپو وامیدارد تا جملاتی طنز خلق کنم که زیبا و قابل چاپ باشد. دراینباره باید بگویم که ٩٩درصد جملات من چاپ شده و به ندرت سانسور شده است. چون احساس میکنم خط قرمزها را بهتر از بسیاری از روزنامهنگاران میشناسم.
از توجهتان در هنگام نوشتن به قابل چاپ بودن متن گفتید، این به خودسانسوری نمیانجامد؟
نه. من در نوشتههایم گاه از دستگاههایی انتقاد کردهام که اگر این انتقاد به تنهایی مطرح میشد دردسرساز بود. وقتی نگاه منتقدانه شما در مجموعهای از جملات مثلا در کتاب و در قالب طنز میآید میشود آن را مطرح کرد. به هر حال باید به ناهنجاریها شلیک کرد، مثلا یکی از کاریکلماتورهای من این است: «بعضیها قانون را پیاده میکنند که خود سوار شوند.»
از دید شما کاریکلماتور خوب بهجز داشتن پیام چه ویژگیهایی دارد؟
پیام و زیبانویسی و چینش و ترتیب مناسب واژگان و کوتاهنویسی مهم است و من به اینها بها میدهم. همچنین در کاریکلماتور صنایع ادبی مانند ایهام و ایجاز باید به کار برده شود.
تأکیدتان به کوتاهی به تنبلی مخاطب امروز برمیگردد؟
نه، هر چه جمله کوتاهتر باشد اثر بهتری دارد. ببینید، شاپور جملات دوخطی هم داشت اما اثری که باید روی مخاطب نمیگذاشت و ماندگار هم نشد. در غرب هم آنچه از این دست دیدم کوتاه است.
سابقه آن در ادبیات کلاسیک خودمان چگونه است؟
در آثار شاعران بزرگ ما مثل سعدی، عبید زاکانی یا قصاب کاشانی که رویکرد طنز دارند گاه میبینید هر بیتشان یک کاریکلماتور زیباست. قصاب کاشانی میگوید: دندان که در دهان نبود خنده بدنماست/ دکان بیمتاع چرا واکند کسی؟ یا خیلی از شاعران با بیتهای مشهور بزرگان ادبیات فارسی شوخی میکنند: مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید/ همسر خوب مگر گیر کسی میآید.
مرز کاریکلماتور با این جملات طنزی که در فضای مجازی توییتر و تلگرام رایج شده چیست؟
به هر حال جملات مدنظر شما که در فضای مجازی منتشر میشود به هزل و هجو و فکاهه نزدیکتر است؛ از ایننظر نمیتواند به خانواده طنز وارد شود و چندان ارزش هنری ندارد. اینها را -هرچند ممکن است یک لحظه لبخندی به روی لب بیاورند- نمیتوان جدی گرفت.
آیا وضعیت کنونی کاریکلماتور را از نظر خوانده شدن مطلوب میدانید؟
الان حدود نیم سده از پیدایش کاریکلماتور گذشته و خوشبختانه روزبهروز طرفداران بیشتری پیدا میکند. در مصاحبهای آرزو کردم در آینده نزدیک در رشتههای ادبیات ٢ واحدی به آن اختصاص پیدا کند و تدریس شود. سال ٩۶ چهار دانشجوی ارشد زبان و ادبیات فارسی و زبانشناسی از شیراز و کرمان و تهران پایاننامههایشان را به کاریکلماتورهای من اختصاص دادند. آنها آنقدر عمیق دراینباره تحقیق کرده بودند که هم استاد راهنمایشان به وجد آمده بود و هم من از آنها آموختم؛ این نشان میدهد که اهالی دانشگاه و قشر روشنفکر و فرهیختهمان بیشتر به کاریکلماتور علاقهمندند تا عموم مردم. هرچند در این عصر اینترنت و فضاهای مجازی ازآنجاکه جوانهای ما خیلی کمحوصلهاند و همه چیز را «امپیتری» و فشرده و خلاصه میخواهند کاریکلماتور را دوست دارند.
منبع : روزنامه شهرآرا