این روستا که در بخش مرکزی شهرستان سبزوار واقع شده، خود بهمثابه شاهراه ارتباطی ٨٠آبادی به مرکز شهرستان است. مردم سختکوش آن با کمک مسئولان و محققان توانستهاند با کاشت درختچههای تاغ، شنهای روان را تثبیت کنند و مأمنی در دل کویر برای خود بسازند و با پرورش دام در آن روزگار بگذرانند. علاوهبر دامداری، باغداری و بهویژه کاشت درختهای پسته، منبع درآمد جمع زیادی از ساکنان این روستاست. اما شغل خاصی که در وهله اول تازهواردان را به خود جلب میکند، کامیونداری است. این را از تعداد زیاد کامیونهایی که در کوچهپسکوچهها پارک شده است، میتوان فهمید. این روستا هزارو ۵٠٠نفر جمعیت دارد و همین منابع ارزشمند درآمدی، سبب شده است که مهاجرت از آن چیزی حدود یکدرصد شود.
اما بگذارید هزار سال به عقب برگردیم؛ سال ۳۸۵ه.ق که ابوالفضل محمدبنحسینبیهقی، در همین روستا متولد شد و پساز اینکه سالها در دیوان رسالت غزنویان کار کرد، به شرح آنچه در دوره حکومت غزنویان گذشته بود، پرداخت. متأسفانه از این تاریخ سترگ، فقط حدود ۵مجلد از دوره دهساله سلطنت مسعود غزنوی باقی مانده است، اما همین اندک هم برای قدرشناسی بیهقی کافی است. ابوالفضل بیهقی بنا به نوشته همشهریاش (ابوالحسن بیهقی) در ماه صفر ۴۷۰ق در غزنه درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد، اما از مدفن او اکنون نشانی نیست.
حرف از ابوالحسن بیهقی شد؛ در روستایِ بهتازگیشهرشده ششتمد، واقعدر ٣۵کیلومتری سبزوار، یک بیهقی دیگر خفته است که او را «فرید خراسان» مینامند. این بیهقی که ابوالحسن نام دارد، نویسنده تاریخ بیهق است؛ کتابی شامل اتفاقاتی که در این ولایت روی داده است و بزرگانی که از آن برخاستهاند. ابوالحسن در ششتمد، چشم از جهان فروبست و چهلواندی سال قبل برایش آرامگاهی درخور ساخته شد. حال معمولا کسانی که به منطقه بیهق در خراسان بزرگ که اکنون به نام سبزوار شناخته میشود، میروند و به صرافت میافتند بهسراغ آرامگاه نویسنده «تاریخ بیهقی» بروند، اشتباهی از آرامگاه ابوالحسن سردرمیآورند!
ایندرحالی استکه متأسفانه، ابوالفضل بیهقی، پدر نثر فارسی و نویسنده ارزشمندترین کتاب تاریخ ایران، هنوز یک المان ندارد. حسرت ساخت یک بنای نمادین در ورودی روستای حارثآباد برای اهالی این روستا، در آستانه بیستسالگی است. شرح این بیمهری اما از یک درایت آغاز میشود.
داستان از این قرار است که زمانیکه موج تغییر نام شهر و خیابانها به راه افتاده بود، اهالی فهیم حارثآباد توانستند این نام کهن را حفظ کنند. رضا حارثآبادی، از اهالی این روستا، میگوید: در حدود سال١٣٧۵ چند تن از اهالی روستای حارثآباد، بهدلیل تفکرات سنتی خود و اطلاعنداشتن از پیشینه تاریخی روستا به بهانه مقبولنبودن کلمه «حارث» در جامعه، اقدام به تغییر نام روستا از «حارثآباد» به «مسلمآباد» کردند، اما اهالی مطلع از پیشینه و سرمایه فرهنگی حارثآباد، درمقابل تغییر ایستادند و از سابقه تاریخی و بزرگانی که از آن برخاستهاند، برای همولایتیهای خود گفتند تا غائله خوابید و دوباره نام روستا به حارثآباد برگشت. از همان زمان تصمیم گرفتیم به یاد ابوالفضل بیهقی در ورودی شهر، یک المان بسازیم.
این ایده بالاخره در شهریورماه سال١٣٨٢ با اعتبار اولیه ٩میلیونتومان، رنگ واقعیت به خود گرفت. قرار میشود در یک میدان به شعاع حدود ۵متر، قلمی به پاس ابوالفضل بیهقی افراخته شود، اما متأسفانه بعداز گذشت ١۵سال و بهعلت نبود متولی و مجری و ردیف بودجه پروژه ازسوی ادارات ذیربط (ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی و... ) طرح به حال خود رها میشود و فقط از محل اعتبارات دهیاری در چندین مرحله فضای سبز و محوطه ساخته شده.
حال این المان سالهاست زیر باد ناملایمات روزگار، هر روز بهجای بالارفتن، آب میرود. فریادهای مردم روستا حتی به گوش مسئولان دانشگاه سبزوار هم نمیرسد. این المان در محدوده طرحهای مطالعاتی بیابانزدایی دانشگاه میتواند حتی به وجهه کار دانشگاه هم بیفزاید، اما گویا همه گوشها و چشمها روی این« گزارشگرِ حقیقت» به تعبیر دکتریوسفی بسته شده و او در زادگاهش غریب مانده است و حتی فارسیزبانان هم پدرشان را نمیشناسند.