ترانه هجران


ترانه هجران

رفتی غم دوری دیوانه ترم کرد با خویش غریب و بیگانه ترم کرد ای داد صد ای داد از دست جدایی شمع رخ هجران پروانه ترم کرد چون عاشق خسته با آه نشستم دیوار سکوت و هرگز نشکستم بعد از تو گلشاعر:ناصر پورصالحی


رفتی غم دوری دیوانه ترم کرد
با خویش غریب و بیگانه ترم کرد
ای داد صد ای داد از دست جدایی
شمع رخ هجران پروانه ترم کرد

چون عاشق خسته با آه نشستم
دیوار سکوت و هرگز نشکستم
بعد از تو گل عشق از باغ نچیدم
از یاد نبردم آن عهد که بستم

این قصه ما بود آخر شده برگرد
دل شعر فراق و ازبر شده برگرد
تنهایی و غصه شد مونس قلبم
گلهای امیدم پر پر شده بر گرد

با این همه خواهش رفتی نماندی
دل را به چه جرمی بر آه نشاندی
هرروز به کویت با خون دل خویش
صد ‌نامه ‌نوشتم‌ افسوس‌ نخواندی

پرمیکشداین دل‌هرلحظه به سویت
دیوانه ترینم دیوانه رویت
آخر تو کجایی ای ماه قشنگم
کی نام من آیا آید ز گلویت

محتاج صفایت مشتاق وفایت
فرمانده باد است گیسوی رهایت
کارم‌شده‌هجران‌ شعرم شده افغان
برگرد عزیزم ناصر به فدایت




راز زحمت