جنگ بر سر تو جهانی میشود


جنگ بر سر تو جهانی میشود

دوباره به روی دهکده خاکستر نشسته است زمستان و گاو بیچاره ام آبستن نشسته است کاش قابله نرسد این گاو سر زا برود ای بر پدر بخت ِ بدم ناسزا برود من و این همه گوساله و گاو چرا؟؟!! باید آخر برومشاعر:ایمان قاسمی


دوباره به روی دهکده خاکستر نشسته است
زمستان و گاو بیچاره ام آبستن نشسته است

کاش قابله نرسد این گاو سر زا برود
ای بر پدر بخت ِ بدم ناسزا برود

من و این همه گوساله و گاو چرا؟؟!!
باید آخر بروم با گوساله و گاوم ب چِرااء

می روم اخر ، به دل سختی ها..
دل دربدر یک نفسِ گرمی ، ها اا


زمستان و دوباره سقف خانه نم کرده است
با من آنکردی که زلزله با بم کرده است

با یک خاطره ی تلخ تو از هوش می روم
پر کنید در پیاله زهر، نباشد او، نوش می روم

فرهاد نبودم که رخ کوه بتراشم به چنگ
ایمان دارم مگر حکم جهادم دهی بجنگ

می دانم جنگ برسر تو جهانی میشود
میبازمت وقتی با یک قطعنامه ،تبانی میشود

گوییند که میگذرد از تو دلم با خیال تخت!
تخت است اما درآن موریانه رخنه کرده سخت


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رفح کجاست؟