بوته ی گریه


بوته ی گریه

چندیست بوته ای از گریه در انتهای حلقومم در حال روئیدنست و من صبورانه و آرام و در خفی با خنده هایم بدان هوا می رسانم و گهگاه نیز با نم اشکی، آبیاری اش می کنم. امانتیست شگفت ومیهمانیستشاعر:فرشته سنگیان

چندیست بوته ای از گریه
در انتهای حلقومم در حال روئیدنست
و من صبورانه و آرام و در خفی
با خنده هایم بدان هوا می رسانم و
گهگاه نیز با نم اشکی، آبیاری اش می کنم.
امانتیست شگفت ومیهمانیست عزیز!
گرامی اش می دارم تا هر وقت،
قصد ترک مهمانسرایش را کرد
با خودش
سوغاتی یی ببرد!

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کتاب تعلیم انشا - سال 1329