غزل شماره یک


غزل شماره یک

نشد که پای دلت را به آزمون بکشم نیامدی که توراهم به این جنون بکشم نخواستی که به شوق کنار هم بودن شبانه نقش تورا روی بیستون بکشم من از اهالی صلحم اگر چه مجبورم برای فتح دلت عاقبت قشون بکشمشاعر:مهدیه نظامی

نشد که پای دلت را به آزمون بکشم
نیامدی که توراهم به این جنون بکشم
نخواستی که به شوق کنار هم بودن
شبانه نقش تورا روی بیستون بکشم
من از اهالی صلحم اگر چه مجبورم
برای فتح دلت عاقبت قشون بکشم
برای اینکه بمانی همیشه عاشق من
بگو کجای جهان را به خاک و خون بکشم؟
گذشتم از گذر آتشین چشمانت
که کار مردم آن را به سووشون بکشم



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هفته سرد بورس