می گشایم دفترِ دل را صدایت می کنم
با غزل های جدیدم آشنایت می کنم
"شانه هایت را برای گریه" می خواهم شبی
گریه هایم را نثارِ شانه هایت می کنم
قصّه ای می خوانم از دنیای در چشمانِ تو
چشمِ خود را خانه ی شور و صفایت می کنم
می نویسم از دوباره یک غزل با مطلعِ:
"نازنین زیبای من جان را فدایت می کنم"
آخر از سرشاخه ی فردا تو را می چینم و
با تمامِ خاطراتم جابه جایت می کنم
با غزل های جدیدم آشنایت می کنم
"شانه هایت را برای گریه" می خواهم شبی
گریه هایم را نثارِ شانه هایت می کنم
قصّه ای می خوانم از دنیای در چشمانِ تو
چشمِ خود را خانه ی شور و صفایت می کنم
می نویسم از دوباره یک غزل با مطلعِ:
"نازنین زیبای من جان را فدایت می کنم"
آخر از سرشاخه ی فردا تو را می چینم و
با تمامِ خاطراتم جابه جایت می کنم