غروب بود که آمدم
باران بی امان می بارید
چه غریب بود حس خیس نم باران
یخ کرده بر گلبرگ گل سرخ
به سایه ای دل بستم
خورشید که غروب کرد
سایه در انحنای غریب شب گم شد
من و ماندم یک شب بارانی
زیر باران راه می رفتم مثل عاشقان و
دستهایم را می سپردم
به نم پر غم باران
و تن خیس باران خورده ام را
می فشردم به تن شب مغموم هراسان
باران بی امان می بارید
چه غریب بود حس خیس نم باران
یخ کرده بر گلبرگ گل سرخ
به سایه ای دل بستم
خورشید که غروب کرد
سایه در انحنای غریب شب گم شد
من و ماندم یک شب بارانی
زیر باران راه می رفتم مثل عاشقان و
دستهایم را می سپردم
به نم پر غم باران
و تن خیس باران خورده ام را
می فشردم به تن شب مغموم هراسان