حصار


حصار

در دوردست ِ دودو ِ پنهان ِ چشم های تو اریکه ای ست... ارّابه ی کرانه ها هر دم ، به سر هوای رزم ، به آن، جاده می کشند در مرز های گرم دست های تو شهری... که جاده ها به درب های آن غبطه یشاعر:شکیبا سروری




در دوردست ِ دودو ِ پنهان ِ چشم های تو
اریکه ای ست ...

ارّابه ی کرانه ها
هر دم ، به سر هوای رزم ، به آن، جاده می کشند

در مرز های گرم دست های تو
شهری ...
که جاده ها
به درب های آن
غبطه ی بیهوده می برند

دروازه ی زمین
وقتی به زیر پای تو
شوکت بهار را فدیه می دهد

و آسمان
فدای نکهت یک نفخه ی تو است

وقتی جهان
نفس نفس به روی تو سجده می برد

و سجده گاه من
همواره در کشاکش ِ آرام ِ ناخدای
به بیراهه می رود ...

بیراهه است اگر
ساحت دلم
شکوه ِ جشن های جلوه ی ترا
به انحصار ...
به کلبه ای حقیرانه می برد



ㄎんムズノ乃ム

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بک گراند بنفش | 100 عکس پس زمینه بنفش برای گوشی شیک و فانتزی