بیثباتی حاصل از جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) در اروپا صحنه را برای شروع یک نزاع بینالمللی دیگر – جنگ جهانی دوم – آماده کرد؛ این جنگ دو دهه بعد از جنگ جهانی اول رخ داد، و حقیقتا، در مقایسه با آن بسیار مخربتر بود. آدولف هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیستاش (حزب نازی) قدرت را در آلمان به دست گرفت – کشوری که هنوز از لحاظ اقتصادی و سیاسی به ثبات نرسید بود. هیتلر آلمان را دوباره از لحاظ نظامی و تسلیحاتی قدرت بخشید، و با امضای معاهدههای استراتژیکی با ایتالیا و ژاپن، جاهطلبیهایاش را برای تسلط بر جهان افزایش داد. حملهی هیتلر به لهستان در ۱۹۳۹، بریتانیا و فرانسه را نیز به جنگ علیه آلمان تحریک کرد، و این گونه، جنگ جهانی دوم آغاز شد.
در طول شش سال بعد، این جنگ و درگیری بیشتر از هر جنگ دیگری در تاریخ، جان آدمها را گرفت، و سرزمینها و کشورها را در سراسر جهان نابود کرد. در میان ۴۵ الی ۶۰ میلیون نفری که تخمین زده میشود در طول جنگ جهانی دوم از بین رفتند، حدود شش میلیون یهودی در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی به عنوان بخشی از پروژهی شیطانی هیتلر، موسوم به “راهحل نهایی“ کشته شدند؛ این کشتار با نام هولوکاست مشهور شده است.
۱. سالهای منتهی به جنگ جهانی اول
خرابیهای ناشی از جنگ بزرگ (نامی که در آن زمان بر روی جنگ جهانی اول گذاشته بودند) اروپا را تا حدود زیادی بیثبات کرده بودند؛ از بسیاری جهات، جنگ جهانی دوم به دلیل مشکلات حل نشدهی مربوط به جنگ نخست ایجاد شد. به خصوص، بیثباتی سیاسی و اقتصادی در آلمان، و خشم و کینهی ماندگار ناشی از شرایط سختی که معاهدهی ورسای بر این کشور تحمیل کرده بود، موقعیت را برای به قدرت رسیدن آدولف هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیستاش (حزب نازی) آماده کرد.
در اوایل سال ۱۹۲۳، آدولف هیتلر در رسالهی تبلیغی و شرح حال خود به نام “نبرد من“، پیشبینی کرده بود، کل اروپا وارد جنگی خواهد شد که به “نابودی نژاد یهود در آلمان” منجر میشود.
هیتلر بعد از آنکه به صدارت عظمای رایش منصوب شد، به سرعت قدرت را یکپارچه و متحد کرد، و در ۱۹۳۴ خود را به عنوان پیشوا (رهبر بزرگ) معرفی کرد. وی که به شدت به ایدهی برتری نژاد پاک آلمانی، که آن را “آریایی” مینامید، باور داشت، معتقد بود جنگ تنها راهی است که میتوان لبنسراوم مورد نیاز یا “فضای حیاتی” را برای زندگی این نژاد در اروپا به دست آورد.
وی در اواسط دههی ۱۹۳۰ به طور مخفیانه و مغایر با مفاد معاهدهی ورسای، شروع به تجدید تسلیحاتی آلمان کرد. هیتلر بعد از همپیمان شدن با ایتالیا و ژاپن علیه اتحاد شوروی، در ۱۹۳۸ ارتش آلمان را برای اشغال اتریش به حرکت درآورد و در ادامهی همان سال، چکسلواکی را ضمیمهی آلمان کرد. در ابتدا، از تهاجم آشکار هیتلر جلوگیری نشد، زیرا در آن زمان، ایالات متحده و اتحاد شوروی بر سیاستهای داخلیشان تمرکز داشتند، و نه فرانسه و نه بریتانیا (دو کشور دیگری که در جنگ بزرگ دچار خرابیهای زیادی شده بودند) نیز اشتیاقی برای درگیری نداشتند.
۲. آغاز جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹)
در اواخر آگوست ۱۹۳۹، هیتلر و رهبر اتحاد شوروی، ژوزف استالین، پیمان عدم تجاوز آلمان و شوروی را امضا کردند. این پیمان باعث ایجاد نگرانی زیادی در لندن و پاریس شد. هیتلر از مدتها پیش طرح حمله به لهستان را ریخته بود؛ پیشتر، بریتانیا و فرانسه تضمین کرده بودند در صورت حملهی آلمان به لهستان از این کشور پشتیبانی کنند. پیمان هیتلر با استالین به این معنی بود که وی هنگام حمله به لهستان، در دو جبهه دچار جنگ نخواهد شد؛ و شوروی نیز در تسخیر و تقسیم لهستان با وی همکاری خواهد کرد. در اول سپتامبر ۱۹۳۹، هیتلر از سمت غرب به لهستان حمله کرد؛ دو روز بعد، فرانسه و بریتانیا نیز به آلمان اعلان جنگ کردند و جنگ جهانی دوم آغاز شد.
در ۱۷ سپتامبر، ارتش شوروی از سمت شرق به لهستان حمله کرد. لهستان که از دو سمت مورد حمله قرار گرفته بود، به سرعت سقوط کرد، و در ابتدای ۱۹۴۰، آلمان و اتحاد شوروی، طبق یک پروتکل سری که ضمیمهی پیمان عدم تجاوز شده بود، کنترل بر این کشور را میان خود تقسیم کردند. سپس، نیروهای استالین به قصد اشغال کشورهای بالتیک (استونی، لیتوانی، و لتونی) به حرکت در آمدند و در جنگی موسوم به جنگ زمستان مقاومت فنلاند را نیز در هم شکستند.
دورهی شش ماههی بعد از حمله به لهستان، به دلیل عدم وجود هرگونه تحرک نظامی از جانب آلمان و متفقین در جبههی غربی، در رسانههای خبری تحت عنوان جنگ تصنعی یا ادای جنگ مشهور شد. با وجود این، ناوهای بریتانیا و آلمان در دریا به شدت یا یکدیگر درگیر شدند، و زیردریاییهای مرگبار آلمانی موسوم به یوبوت در مرزهای بریتانیا به کشتیهای تجاری این کشور حمله کردند و ظرف چهار ماه نخست بعد از شروع جنگ جهانی دوم، بیش از ۱۰۰ کشتی را غرق کردند.
۳. جنگ جهانی دوم در غرب (۱۹۴۱-۱۹۴۰)
در ۹ آوریل ۱۹۴۰، آلمان همزمان به نروژ حمله کرد و دانمارک را نیز به اشغال خود درآورد، و جنگ به طور جدی آغاز شد. در ۱۰ می، نیروهای آلمانی در عملیاتی موسوم به بلیتسکریگ یا “جنگ برقآسا” بلژیک و هلند را به سرعت اشغال کردند. سه روز بعد، نیروهای هیتلر از عرض رود میوز گذشتند و در منطقهی سدان، واقع در منتهی الیه شمالی خط دفاعی ماژینو – زنجیرهای پیچیده از استحکاماتی که بعد از جنگ جهانی اول ساخته شد و به عنوان یک سد دفاعی غیر قابل نفوذ شناخته میشد – به نیروهای فرانسوی حمله کردند.
در واقع، نیروهای آلمانی این خط را با استفاده از تانکها و هواپیماهایشان در هم شکستند و به پشت آن خط دست یافتند و آن را عملا بیفایده نشان دادند. در اواخر ماه می، نیروهای اعزامی بریتانیا (BEF) از طریق دریا از بندر دانکرک خارج شدند، در حالیکه در جنوب، نیروهای فرانسوی ناامیدانه برای مقاومت تلاش میکردند. هنگامی که فرانسه در آستانهی سقوط قرار گرفت، بنیتو موسولینی، رهبر ایتالیا، اتحاد فولاد، پیمان دوستی و اتحاد بین آلمان و ایتالیا، را به اجرا درآورد، و در ۱۰ ژوئن علیه فرانسه و بریتانیا اعلان جنگ کرد.
در ۱۴ ژوئن، نیروهای آلمانی وارد پاریس شدند؛ دو روز بعد، مارشال فیلیپ پتن (قهرمان فرانسه در جنگ جهانی اول) به آلمان درخواست صلح داد و حکومت جدیدی را در فرانسه تشکیل داد. در نهایت، فرانسه به دو منطقه تقسیم شد؛ یکی تحت اشغال نظامی آلمان، و دیگری تحت حکومت مارشال پتن که در شهر ویشی قرار داشت. اکنون، هیتلر تمرکزش را به بریتانیا معطوف کرد؛ بریتانیا از طریق کانال مانش از قارهی اروپا جدا شده و همین مسئله به این کشور یک مزیت دفاعی بخشیده است.
هواپیماهای آلمانیها به منظور هموار کردن راه برای یک تهاجم آبی خاکی (موسوم به عملیات شیر دریایی) به بریتانیا، این کشور را در تابستان ۱۹۴۰ به شدت بمباران کردند؛ این بمبارانها شامل حملات شبانه به لندن و دیگر مراکز صنعتی بریتانیا بود که تلفات و صدمات سنگینی بر غیر نظامیان وارد کرد. سرانجام، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا طی جنگی موسوم به نبرد بریتانیا نیروی هوایی آلمان را شکست داد، و هیتلر عملی کردن نقشههایاش را برای تهاجم به خاک بریتانیا به تاخیر انداخت. همزمان با محدود شدن منابع دفاعی بریتانیا، نخست وزیر این کشور، وینستون چرچیل، طبق قانون وام و اجاره که در آغاز ۱۹۴۱ به تصویب کنگرهی ایالات متحده رسید، از کشور آمریکا کمکهای حیاتی دریافت کرد.
۴. عملیات بارباروسا (۱۹۴۲-۱۹۴۱)
در اوایل ۱۹۴۱، کشورهای مجارستان، رومانی، و بلغارستان نیز به نیروهای محور یا متحدین پیوستند، نیروهای آلمانی در آوریل همان سال یوگسلاوی و یونان را به اشغال خود درآوردند. پیروزی هیتلر در بالکان هدف اصلی وی را آشکار کرد: حمله به اتحادیه جماهیر شوروی؛ حکومتی که قلمروی گستردهاش میتوانست “فضای حیاتی” مورد نیاز نژاد برتر ژرمن را در اختیارشان قرار دهد. نیم دیگری از استراتژی هیتلر در جنگ جهانی دوم به نابودی یهودیان از سراسر اروپای تحت اشغال آلمان مربوط میشد. طرح “راهحل نهایی” تقریبا در زمان حمله به شوروی پردهبرداری شد، و در طول سه سال آینده، بیش از ۴ میلیون یهودی در اردوگاههای مرگ واقع در لهستان اشغالی از بین رفتند.
در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، هیتلر فرمان حمله به اتحاد شوروی را با رمز عملیات بارباروسا صادر کرد. با اینکه شمار تانکها و هواپیماهای روسی به اندازهی قابل توجهی از آلمانیها بیشتر بود، فناوری هوایی آنها بسیار قدیمی بود؛ از این رو، تاثیر حملهی غافلگیر کنندهی آلمان به آنها اجازه داد در اواسط جولای تا ۳۲۰ کیلومتری مسکو پیش بروند. اختلاف نظر میان هیتلر و فرماندهاناش باعث شدن حملهی بعدی آلمان تا اکتبر به تاخیر بیفتد؛ ولی حمله ی آلمانیها توسط ضد حملهی روسها و آغاز زمستانی سرد و سخت متوقف شد.
۵. جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام (۱۹۴۳-۱۹۴۱)
با رویارویی بریتانیا با آلمان در اروپا، ایالات متحده تنها کشوری بود که میتوانست با تهاجم ژاپنیها مبارزه کند؛ ژاپنیها در اواخر ۱۹۴۱، جنگ خود را تا چین گسترش دادند و به تصرف مستعمرههای کشورهای اروپایی در خاور دور پرداختند. در هفتم دسامبر ۱۹۴۱، سیصد و شصت هواپیمای ژاپنی به پایگاه اصلی نیروی دریایی ایالات متحده در پرل هاربر در هاوایی حمله کردند، و آمریکاییها را کاملا در بهت فرو بردند؛ به ادعای دولت آمریکا، در این حمله بیش از ۲۳۰۰ نفر از نظامیان این کشور از بین رفتند. حمله به پرل هاربر باعث شدن نظر عمومی آمریکاییها برای ورود به جنگ جهانی دوم مساعد شود، و در ۸ دسامبر، کنگرهی این کشور تنها با یک رای مخالف جنگ علیه ژاپن را تصویب کرد. آلمان و سایر قدرتهای محور (متحدین) نیز بیدرنگ علیه ایالات متحده اعلان جنگ کردند.
بعد از یک رشتهی طولانی از پیروزیهای ژاپن، ناوگان دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام در ژوئن ۱۹۴۲ نبرد میدوی را با پیروزی پشت سر گذاشت. همچنین، نیروهای متفقین در گوادالکانال، یکی از جزایر جنوبی مجمع الجزایر سلیمان، طی مجموعه جنگهایی علیه ژاپن، از آگوست ۱۹۴۲ تا فوریهی ۱۹۴۳، به پیروزیهایی دست یافتند؛ و همین پیروزیها در اقیانوس آرام به شکل قابل ملاحظهای ورق را به نفع متفقین برگرداندند. در اواسط ۱۹۴۳، نیروهای دریایی متفقین حملات متقابلی را علیه ژاپن آغاز کردند؛ این حملات شامل مجموعهای از تهاجمهای آبی خاکی به جزایر کلیدی تحت تصرف ژاپن در اقیانوس آرام بودند. این استراتژی که “پریدن از جزیره” نام گرفت، به موفقیت رسید، و نیروهای متفقین توانستند به هدف نهاییشان، یعنی حمله به سرزمین اصلی ژاپن، نزدیکتر شوند.
۶. پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۴۳)
نیروهای بریتانیا و ایالات متحده در شمال آفریقا نیروهای ایتالیایی و آلمانی را در ۱۹۴۳ شکست دادند. بعد از آن، نیروهای متفقین به سیسیل و ایتالیا حمله کردند و در جولای ۱۹۴۳ حکومت موسولینی را سرنگون کردند؛ با این حال، مبارزهی متفقین علیه آلمانیها در ایتالیا تا ۱۹۴۵ طول کشید.
در جبههی شرقی جنگ جهانی دوم، شوروی عملیات ضد حملهای را در نوامبر ۱۹۴۲ آغاز کرد که به نبرد خونین استالینگراد منتهی شد؛ این نبرد به عنوان یکی از سنگینترین و خشمگینترین مبارزههای جنگ جهانی دوم شناخته میشود. با نزدیک شدن به فصل زمستان، و همراه با کاهش تدریجی مواد غذایی و دارویی، شرایط برای پایان کار نیروهای آلمانی فراهم شد، و در ۳۱ ژانویهی ۱۹۴۳، آخرین بخش از آنها نیز تسلیم شدند.
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ – که به عنوان روز دی (D-Day) مشهور است، نیروهای متفقین حمله عظیمی را در اروپا ترتیب دادند، و ۱۵۶۰۰۰ سرباز بریتانیایی، کانادایی، و آمریکایی را در سواحل نورماندی در فرانسه پیاده کردند. هیتلر، در پاسخ به این حمله، تمام قوای باقیماندهی نظامیاش را به غرب اروپا گسیل کرد – و شکستاش را در شرق حتمی ساخت. ارتش شوروی نیز به سرعت لهستان، چکسلواکی، مجارستان، و رومانی را از چنگ آلمان خارج کرد؛ در همین حال، هیتلر نیروهایاش را جهت عقب نشاندن آمریکاییها و بریتانیاییها از آلمان در جنگی موسوم به نبرد آردنن (از دسامبر ۱۹۴۴ تا ژانویهی ۱۹۴۵) جمعآوری کرد؛ این جنگ آخرین حملهی گستردهی آلمانیها در جنگ جهانی دوم بود.
در فوریهی ۱۹۴۵، بمباران شدید هوایی و پس از آن، حملهی زمینی نیروهای متفقین به آلمان، و همزمان اشغال بیشتر بخشهای این کشور توسط شوروی باعث شدند آلمان در ۸ می ۱۹۴۵ به طور رسمی تسلیم شود. هیتلر پیش از آن، در ۳۰ آوریل در پناهگاهاش در برلین خودکشی کرده بود.
۷. پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵)
هری ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده (که پس از مرگ روزولت جانشین وی شده بود)، به همراه چرچیل و استالین در جولای و آگوست ۱۹۴۵ در کنفرانس پوتسدام دربارهی ادامهی جنگ با ژاپن و همچنین، توافق صلح با آلمان به بحث پرداختند. آلمان پس از جنگ به چهار بخش اشغالی تبدیل شد که هر کدام توسط یکی از چهار کشور شوروی، بریتانیا، ایالات متحده، و فرانسه کنترل میشد. در موضوع تقسیم اروپای شرقی در آینده، چرچیل و ترومن به رضایت با استالین تن در دادند، زیرا برای جنگ علیه ژاپن به همکاری شوروی نیاز داشتند.
تلفات سنگین ناشی از نبردهای ایووجیما (فوریهی ۱۹۴۵) و اوکیناوا (آوریل و ژوئن ۱۹۴۵)، و نگرانی بابت افزایش هزینههای حملهی خاکی به ژاپن، باعث شدند هری ترومن، در آغاز آگوست، اجازهی استفاده از یک سلاح جدید و مخرب – بمب اتم – را در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی صادر کند. در پانزدهم آگوست، حکومت ژاپن بیانیهای صادر کرد و در آن اعلام داشت، شرایط اعلامیهی پوتسدام را میپذیرد، و در دوم سپتامبر، ژنرال آمریکایی، داگلاس مکآرتور، تسلیم رسمی ژاپن را روی عرشهی ناو جنگی یواساس میزوری در خلیج توکیو پذیرفت.
جنگ جهانی دوم، به واقع، مخربترین نزاع بینالمللی در تاریخ است که زندگی ۳۵ الی ۶۰ میلیون نفر را نابود کرد؛ از میان آنها، ۶ میلیون یهودی مستقیما با دستهای نازیها کشته شدند. میلیونها نفر دیگر زخمی شدند، و بسیاری دیگر نیز خانهها و زمینهایشان را از دست دادند. میراث این جنگ گسترش کمونیسم از اتحاد جماهیر شوروی به اروپای شرقی، و همچنین در نهایت به چین، و انتقال قدرت از اروپا به دو حریف ابرقدرت – ایالات متحده و اتحاد شوروی – بود که پس از مدت کوتاهی به بروز جنگ سرد میان آن دو منجر شد.
ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار بازده – امیر رضا مصطفایی
منبع:history