مینای خاموش در شهر


مینای خاموش در شهر

هنرِ مینای خانه بندی با قدمت ۵٠٠٠ ساله اش این روزها در فهرست صنایع دستی منسوخ ایران قرار گرفته است


شهرآرا آنلاین - هما سعادتمند- «مینای خانه بندی» که از تلفیق ۵ هنر میناکاری، نقره یا طلا کوبی، ملیله سازی، حجم سازی و نقاشی به دست می آید، این روزها در فهرست صنایع دستی منسوخ شده ایران قرار گرفته، آن چنان که تنها دست های ٢ هنرمند در سراسر ایران توانسته است این میراث پنج هزارساله را زنده نگه دارد. یکی از این ٢، «استاد فرید فرقانی » است که از قضا خراسانی و ساکن مشهد است. روز جهانی صنایع دستی بهانه ای شد تا پای گفت وگوی با او بنشینیم و از هنری بگوییم که مثل بسیاری دیگر از هنرهای ایرانی، در وطن خود غریب مانده است اما آن طرف مرزی ها برایش سر و دست می شکنند.

هنرِ دستِ آتش و خاک

طبق آنچه پروفسور «آرتور ابراهام پوپ» در کتاب «سیری در هنر ایران» نوشته است، هنر مینای خانه بندی قدمتی پنج هزارساله دارد. او می گوید: «میناکاری هنر درخشان آتش و خاک است با رنگ های پخته و درخشان که سابقه آن به ١۵٠٠ سال پیش از میلاد می رسد و ظهور آن بر روی فلز در طول سده ششم تا چهارم پیش از میلاد مشاهده می شود.» گرچه این هنر عمری به درازای دوره هخامنشیان دارد اما اوج رواج آن در ایران به دوره صفویه و قاجار باز می گردد و از همان نخست، هنری گران بوده که پیشِ روی شاه و درباریان را آذین می کرده است؛ از همین رو، فرید فرقانی آن را «هنری گاوصندوقی» توصیف می کند که کنج صندوقخانه های رجال متمول دیده می شده است. در این ٢ دوره کارگاه هایی برای آموزش و ترویج این هنر تأسیس می شود که آن هم در اختیار دربار بوده، لذا آموختنش در تقدیر عامه قرار نمی گرفته است.

همچنین طبق اسناد مکتوب، آخرین استاد مینای خانه بندی «آقاعلی»، فرزند «آقا باقر نقاش باشی» است که طبق رسوم خاندانی این هنر را از پدر به یادگار برده بوده و آفریده دست هایش در اختیار رجال و جمع نسوان دربارِ محمد شاه قاجار قرار داشته است. البته زیورآلات مینا شده دیگری نیز از این دوره به یادگار مانده که با نام «استاد محمد» و «استاد اسماعیل» ضرب خورده و این سال ها در موزه تهران نگهداری می شود. این هنر که خاستگاه دقیقی برایش نوشته نشده است، بعدها از طریق جاده ابریشم به کشورهایی مانند، هند و چین برده می شود. هنرمندان این کشورها نیز هنر مینا را با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم خود، طرح و نقشی تازه می زنند و تغییراتی در آن اعمال می کنند.

یادگاری در دست ٢ استاد

فرید فرقانی می گوید: پس از انقراض سلسله صفویه در ایران هنر مینای خانه بندی نیز از رونق می افتد اما در دوره قاجار، با سفر ناصرالدین شاه به بلاد فرنگ، این هنر نیز مثل بسیاری دیگر از هنرهای از یاد رفته، به ایران باز می گردد و مورد استفاده دربار قرار می گیرد.» پس از آن است که راز ساختِ مینای خانه بندی به صورت مورثی از پدر به پسر می رسد اما کسی درباره اینکه آخرین نسلِ این هنرمندان در کدام شهر یا اقلیم بوده اند، اطلاعاتی ندارد. تنها می دانیم پیش از فرید فرقانی، «مرحوم محمدجواد ذاکری» تنها استادِ مینایِ خانه بندی در مشهد بوده که او نیز شاگرد پدرش بوده است: به جز من، آقای مینایی نامی هم در رشت، کار مینای خانه بندی را انجام می دهد. افزون بر این ها، سبک خاصی از مینا کاری نیز در خوزستان نفس می کشد که به «مینای سُبی» یا « مینای سیاه» شهره است. رمز و راز ساخت این سبک خاص تنها در اختیار « برادران مندابی » قرار دارد و آنان نیز طبق آیین و سنت طایفه ای خود، این هنر را که مینای سیاه تنها رنگِ مورد استفاده آن است، جز به فرزندان ذکور خود آموزش نمی دهند؛ ازاین رو، هر بار با مرگ یکی از افراد این طایفه بخشی از این هنر خاص هم می میرد و برای همیشه از بین می رود.

آن یک جفت گوشواره قاجاری

فرید فرقانی به گفته خودش، از سال ١٣٧۵، جواهرِسازِ بازار رضا بوده است اما با دیدنِ یک جفت گوشواره مینا شده، دل به این هنر می بندد و در جست وجویِ سازنده آن بر می آید: ۵ سال پس از جواهرساز شدنم، یک روز پشت ویترین یکی از مغازه ها چشمم روی یک جفت گوشواره نقاشی شده طرح قاجار قفل شد. خیلی زیبا بود. پرس و جو کردم که این چیست و چه کسی آن را ساخته است. آنجا بود که اسم استاد ذاکری را برای نخستین بار شنیدم و آدرسش را با زحمت پیدا کردم. خاطرم هست وقتی به دیدارش رفتم و گفتم که دوست دارم این هنر را بیاموزم، بنده خدا خیلی تلاش کرد مرا از این کار منصرف کند که نشد. البته دلیلش برای این کار پرزحمت و کم درآمد بودن این هنر بود که راست می گفت اما من دیگر دچار شده بودم و نمی توانستم بی خیال شوم.

ارثی که به خارجی ها می رسد

فرقانی ۴ سال تمام به حکم شاگردی پیش استاد دود چراغ می خورد تا مینا کار شود. آن هم مینایِ خانه بندی که اوج هنر مینای ایران است. آموختن هنری که مصرفی نیست و در اختیار قشر خاصی قرار دارد، چندان ساده نیست، زیرا کسب درآمد از آن را سخت و گاهی غیرممکن می کند: از آنجا که هنر مینای خانه بندی روی طلا و نقره انجام می شود، هر کسی قادر به خرید آن نیست و این سال ها هم که مردم گرفتار مشکلات اقتصادی و معیشتی اند، وضعیت بدتر شده است. من برای کسب درآمد ناچارم آثارم را به برخی از فروشندگان صنایع دستی تهران بدهم. آنان هم این آثار را تنها برای شیوخ عربی و توریست های اروپایی رونمایی می کنند؛ این مسئله سبب می شود این آثار که طولانی بودن مراحل خلقشان از تولید انبوه آن ها جلوگیری می کنند، کم کم از ایران خارج شوند و ما در کشور خودمان اثری که نمایشگرِ مینای خانه بندی باشد، نداشته باشیم. این اتفاق برای آثار استاد مرحومم هم افتاده و این روزها هیچ یادگاری از ایشان در ایران باقی نمانده است و آن طور که خبر دارم آثارش در کشورهای دیگر به وسیله مجموعه داران اشیای قیمتی و میلیونرهای اروپایی خرید و فروش می شود.

مینای خاموش در شهر

هنری بدون یک نمایشگاه تخصصی

فرقانی در میانه توضیح هنرش گریزی به بی رونقیِ بازار صنایع دستی ایران نیز می زند: صنایع دستی ایران هم مثل خاویارش است؛ افتخارش برای ما می ماند و لذتش را دیگر کشورها می برند. درست است که هنرِ مینایِ خانه بندی هنرِ گرانی است و هر کسی توانایی خرید آن را ندارد اما این تنها دلیل منسوخ شدنش نیست. تجربه و آمارها نشان می دهد، بقیه صنایع دستی ایران هم وضعیت چندان مطلوبی ندارند. یکی از دلایلش نبود حمایت از هنر است؛ به جرئت می گویم که تا به حال حتی یک نمایشگاه تخصصی ویژه یک صنعت دست برگزار نشده است. خب این هنر و صنعت دست در نمایشگاه است که مورد بازدید عموم قرار می گیرد و معرفی می شود. ببینید مسئولان نمایشگاه صنایع دستی برگزار می کنند اما در کنار آن غرفه مواد غذایی می زنند، محصولات دامی می فروشند و تلاش می کنند نمایشگاه شلوغ و رنگارنگ باشد. در این میان بازدید کننده ای که نهایتا یک ساعت حوصله گشت وگذار در نمایشگاه را دارد، وقتی با حجم زیادی از محصولات ارائه شده روبه رو می شود، برای اینکه تمام نمایشگاه را ببیند، خیلی گذرا از کنار بسیاری از صنایع دستی نمایش داده شده در آن می گذرد و می رود.

هنر مشهد معرفی نشده است

دومین موضوعی که فرقانی به آن اشاره می کند، معرفی نشدن هنر مشهد به گردشگران خارجی است: متأسفانه زیارتی معرفی کردن مشهد، ظلمی به دیگر ظرفیت های آن بوده است. منِ هنرمند نمی توانم هنرم را دستم بگیرم و مغازه به مغازه یا هتل به هتل بروم و آن را به گردشگران معرفی کنم. این زحمت را باید سازمان ها و مجموعه های مرتبط با صنایع دستی بکشند. به طور مثال نمایشگاهی دایر کنند و هر هفته چند ساعتی را به یک هنر اختصاص دهند، بعد گردشگران را در قالب تورهایی به این نمایشگاه بیاورند. به این صورت هم از هنرمند حمایت کرده اند و به او این فرصت را داده اند تا حاصلِ رنجی را که برده است، بدون حضور دلال و واسطه بفروشد و هم سبب معرفی آن هنر شده اند.

مینای خانه بندی چیست

تا از قلم نیفتاده باید بگوییم مینای خانه بندی با مینای نقاشی که در اصفهان رواج دارد، متفاوت است.

قدیمی ترین تکنیک مورد استفاده در تاریخ هنر مینا کاری، تکنیک خانه خانه است. در این روش، سیم های نازک برنجی را نورد می کنند تا کمی پهن شود. سپس مفتول ها را بر خطوط اصلی طرح قرار می دهند تا طرح به وسیله این مفتول ها خانه بندی شود. برای ثابت نگه داشتن سیم ها در محل خود به زمینه کار لحیم می زنند. در نتیجه، فضاهای جداگانه ای در طرح به وجود می آید که داخل آن ها را با رنگ های مینای خانه بندی پر می کنند. بعد اثر حجمی مورد نظر را در چند مرحله وارد کوره می کنند تا رنگ ها پخته شود. سیم ها بعد از حرارت دیدن در کوره سیاه می شوند که برای تمیز کردن آن ها سمباده نرم را روی بدنه مینا می کشند تا سیاهی ها پاک و رنگ های اضافی همسطح با سیم شوند. آخرین مرحله کار، آب طلاکاری است تا نقش اصلی رخ نماید. همین است که ساخت یک اثر کوچک مینای خانه بندی ممکن است بیش از یک ماه هم زمان ببرد. ناگفته نماند مینایی که در این هنر استفاده می شود نیز مینایِ سنگی است. برای همین مینا ابتدا به صورت پودر در می آید، سپس روی کار پیاده و در کوره پخته می شود: مینا نیز سنگی متشکل از سیلیس یا همان ماده اولیه شیشه به علاوه اکسید های فلز می باشد. بدین گونه است که هر اکسید فلز رنگی خاص به مینا می دهد. متاسفانه فرمول مینای ایران سال ها پیش با مرگ بزرگان این کار از بین رفته است. اکنون بهترین مینا، مینای روسیه است که خریدش گران تمام می شود و به صرفه نیست، برای همین در ایران برای میناکاری اغلب از مینای هند یا گاهی هم از مینای امریکا استفاده می شود.


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | نگاهی به دکوراسیون جدید خانه سرسبز ستاره معصومی همسر سابق مهدی قایدی