من و یار و جام و باده


من و یار و جام و باده

1.ز سر تا پای خود بینم،که باشم بنده ات هردم مرا با دیگران پست،نمی باشد دگر کاری 2.بریزم باده در جامت بریزی عیش در حالم که من مهتر نمیبینم هزاران جاه از این خواری 3.بیاور جام خالی پیش که سر ریزمشاعر:عارف رجب زاده

۱.ز سر تا پای خود بینم،که باشم بنده ات هردم
مرا با دیگران پست،نمی باشد دگر کاری
۲.بریزم باده در جامت بریزی عیش در حالم
که من مهتر نمیبینم هزاران جاه از این خواری
۳.بیاور جام خالی پیش که سر ریزم ز این باده
هزاران جام بشکستی چه ارزش داردش جامی
۴.میان من و او دنیا،هزاران بار بی پایان
در این لحظه بخور باده ک بی ارزش بود جانی
۵.مسیحا گر نمیمیری،گناه من و یارم نیست
خودت چشم انتظاری دوست برای دیدن یاری
۶.ز شام تا سومعه یا رب هزاران فتنه در کار است
گرفتم جام بی باکی،خودت پر کن که مولایی
۷.اگر از پا بیوفتادم،بیاور جام باده را
منم آن عارف بیمار که در سر شور او داری
۸.ببین عارف کجاست یارت به راه خویش برو زاهد
هرآنچه گفتهای گفتی هر آنچه نه،برد بادی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


افشای راز توافق راهبردی عمان و امارات/ بلندپروازی عربی در میانه جنگ خاورمیانه