مناظره ی من و دشمن ( طنز )


مناظره ی من و دشمن  ( طنز )

باز هم این دشمن نابخرد بی مایه ی ناسازگار ساز دیگر کرد بر ما ، آشکارا در همین آغاز کار گفتمش ای دشمن خنگ عقب افتاده ی گردن کلفت ذرت و پرتی کرده ای و گفته ای تو حرف مفت ؟ گفتم او را دشمن خنگولشاعر:منصور قیدرپور

باز هم این دشمن نابخرد بی مایه ی ناسازگار
ساز دیگر کرد بر ما ، آشکارا در همین آغاز کار

گفتمش ای دشمن خنگ عقب افتاده ی گردن کلفت
ذرت و پرتی کرده ای و گفته ای تو حرف مفت ؟

گفتم او را دشمن خنگول بدبختی فتاده در سرت
راه دیگر کن ، کلاه از دیگری بردار، جان مادرت

گفت بازی را تو بس کن آب را زین بیش آلوده مکن
آب را گل کرده ای ماهی بگیری کار بیهوده مکن

گفت با نام من دشمن هر کاری که خواهی میکنی
زیر و رو بر ملت خود میکشی ، نام مرا بد میکنی؟

آنچنان ترسانده ای از نام دشمن ملت خود را نگو
همچنان که بچه را از آتش و لولو بترسانی عمو

گفتم او را بارها دست تو رو گشته به بدخواهی ما
تا کی آخر دشمنی های نهان را میکشانی سوی ما

گفت پول مردم خود را به نام من بچاپید و خلاص
این نباشد کاری از من خود مدیران تو کردند اختلاس

هر زمان گندی زدی و نام آنرا ثبت کردی پای من
پس چپاول ، دزدی اموال مردم باشد اینک کار من ؟

کاسپین بانکی گشایی اعتباری یا فرشته ، همزمان
پول مردم را تو بالا میکشی چون آب خوردن قهرمان

نام دشمن را هیولایی عجایب کرده ای ای ناقلا
هر کجا که کم میاری اسم دشمن میکنی تو برملا

خوب پنهان میکنی تو گند کاری خودت را پشت من
مه جبین در اختلاس و حقه بازی تو بگیر انگشت من

راستی گر من نباشم این کلکها را به کی نسبت دهی؟
دشمنی از غیب سازی حقه بازی را به او نسبت دهی؟

گفتمش حرف حسابت چیست جانا ، راستش را بگو
آنچه در سینه تو داری بی محابا بی خجالت باز گو

گفت من حرفی ندارم ، اندکی گفتم حقوقی از بشر
گر مراعاتش نمایی در جهان، از خود کنی تو دفع شر

پیش خود گفتم جوابی میدهم او را چنان دندان شکن
تا نباشد او دگر در کارهایش این چنین پیمان شکن

گفتم او را من بگیرم پس حقوقم را ز بانکی معتبر
این بود پس یک نمونه ، از مراعات حقوقی از بشر

دوم این باشد که حرفم را کنم راحت به آزادی بیان
اندر آن میدان آزادی نثارت میکنم هر ناسزایی را عیان

پس نگاهی کرد در من آنچنانی عاقلانه در سفیه
گفت : هوش و عقلم را به یابو کرده ای آخر شبیه

گفت با من دشمن تو در درون توست ، او من نیستم
تو درونت را زحیله وز بدیها صاف کن من کیستم؟

تو دروغ و دزدی و غارت گری را از درونت پاک کن
آن زمان تو ، هم فداکاری و عشق ملتی ادراک کن

دیدمش او را چه نیکو ، گر چه باشد دشمن دیرینه ام
پند او را من بگیرم با دل و جان در درون سینه ام

حرف حق پاسخ ندارد ، نازنینم باش اینک تو خموش
تو حقایق را پذیرا باش ،گر چه آید از دل دشمن بگوش




منصور قیدرپور امرداد 1398

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی