قلب من می ریزد آن وقتی که می بینم تو را
آن زمان که زلف هایت را پریشان می کنی
عشق تو با تارو پود جان من آمیخته
جان من، عاشق شدم حالا چه فرمان می کنی؟
چشم ها را دوست دارم، چون همیشه صادقند
اشک هایت در خفا را از که پنهان می کنی
هر زمان دیدم تو را، با خویش می گفتم مدام
ماه من، حتی تو مه را پرتو افشان می کنی
دائم الخمر توام، بی هیچ جام و باده ای
با نگاهت، یک جهان را جز مستان می کنی
در نماز عشق در وقت قنوتم خوانده ام
"طاعتی من انت" تو حالا چه فرمان میکنی؟
طهورا جربان
آن زمان که زلف هایت را پریشان می کنی
عشق تو با تارو پود جان من آمیخته
جان من، عاشق شدم حالا چه فرمان می کنی؟
چشم ها را دوست دارم، چون همیشه صادقند
اشک هایت در خفا را از که پنهان می کنی
هر زمان دیدم تو را، با خویش می گفتم مدام
ماه من، حتی تو مه را پرتو افشان می کنی
دائم الخمر توام، بی هیچ جام و باده ای
با نگاهت، یک جهان را جز مستان می کنی
در نماز عشق در وقت قنوتم خوانده ام
"طاعتی من انت" تو حالا چه فرمان میکنی؟
طهورا جربان