مرا بنویس
مرا برکهنه دیوار زمان بنویس
مرا بر ابرهای رهگذر در باد...
ـ به لوح دوردست کهکشان بنویس ـ
شبی که ماه در گهواره ی
جنبان خود خواب است
و هرسو هرطرف،
خیس از نم باران مهتاب است...
ـ میان خلوت پندارـ
مرا آنقدر در آغوش خود بفشار
که تا عطر تو گیرد، کهنه تن پوشم ـ
حرامم باد اگر بعد از تو در بزمی
شراب از ساغر، گلچهره ای نوشم ـ
میان جنگلی همسایه با دریا
برایم کلبه ای می ساز
در ابعاد تنهایی
که تنها تا ابد، من باشم و
طرح خیال انگیزچشمانت
و گر دریا برآشوبد
و تندر بر سریر آسمان کوبد
به دست مهر با هم
قایقی سازیم
و درآبش بیندازیم و
رانیمش
به سوی پرنیان ِابر پوش
ناب نیلی فام دریایی
کز آن دور است ناپاکی
و اطرافش خلیجی نیلگون پیداست
که در آن،
پای ننهاده ست هرگز آدم خاکی
و پیش ازآنکه من
برساقه ی خشک
درختی پیر و صد ساله
کنار نام خود
نام تو بنویسم
تو ناگه، بانگ برداری...
مرا بنویس
مرا بر این درخت نیمه جان بنویس
مرا بر سطر سطر دفتر تاریخ...
به لوح زرد و زرین زمان بنویس.
خرداد ۹۶
مرا برکهنه دیوار زمان بنویس
مرا بر ابرهای رهگذر در باد...
ـ به لوح دوردست کهکشان بنویس ـ
شبی که ماه در گهواره ی
جنبان خود خواب است
و هرسو هرطرف،
خیس از نم باران مهتاب است...
ـ میان خلوت پندارـ
مرا آنقدر در آغوش خود بفشار
که تا عطر تو گیرد، کهنه تن پوشم ـ
حرامم باد اگر بعد از تو در بزمی
شراب از ساغر، گلچهره ای نوشم ـ
میان جنگلی همسایه با دریا
برایم کلبه ای می ساز
در ابعاد تنهایی
که تنها تا ابد، من باشم و
طرح خیال انگیزچشمانت
و گر دریا برآشوبد
و تندر بر سریر آسمان کوبد
به دست مهر با هم
قایقی سازیم
و درآبش بیندازیم و
رانیمش
به سوی پرنیان ِابر پوش
ناب نیلی فام دریایی
کز آن دور است ناپاکی
و اطرافش خلیجی نیلگون پیداست
که در آن،
پای ننهاده ست هرگز آدم خاکی
و پیش ازآنکه من
برساقه ی خشک
درختی پیر و صد ساله
کنار نام خود
نام تو بنویسم
تو ناگه، بانگ برداری...
مرا بنویس
مرا بر این درخت نیمه جان بنویس
مرا بر سطر سطر دفتر تاریخ...
به لوح زرد و زرین زمان بنویس.
خرداد ۹۶