تفنگِ سرپُر


تفنگِ سرپُر

من به سخنانِ خودم اعتقاد دارم چون رمّه هایِ وحشی را در جنگل هایِ آمازون دیده ام چون بوقلمون ها را می شناسم چون دوستی هایِ رایج ، مُفتش هم گران است چون داستان سازی پولی ست چون سادگی ها درشاعر:محمدرضا جعفری



من به سخنانِ خودم اعتقاد دارم
چون رمّه هایِ وحشی را در جنگل هایِ آمازون دیده ام
چون بوقلمون ها را می شناسم
چون دوستی هایِ رایج ، مُفتش هم گران است
چون داستان سازی پولی ست
چون سادگی ها در معرضِ عوام هایِ بدبخت جا پیدا کرده اند
چون نگینِ درخشانِ هویّت ، مسئله ساز شده است
چون پنج قاره ی قدیم به هفت قاره تغییر نام پیدا کرده است
چون دزدی ها ، کلان تر از آدم ها ست
چون مصیبت بارترین ها را بر سرِ بدبخت ها باید دید !

حالا قبول می کنی ؟!

حالا قبول می کنی که حقّ دارم فریاد بزنم ؟
حالا قبول می کنی که عصبانیّتم کاملاً بر حقّ و جدّی ست ؟
حالا قبول می کنی که تجارت و تقسیمِ اموال ، صوری ست ؟
حالا قبول می کنی که زورِ بازوهایِ مقدّس ، خدشه دار شده ست ؟
حالا قبول می کنی که مردها با زن ها برابرند ؟
حالا قبول می کنی که به انفجاری دیگر نیاز داریم ؟

من در هر لباسی حرفِ حقّ را می زنم !
چون از هر رقّاصی نمی ترسم
چون نگذاشته ام قامتم با دستِ هر آدمکی درو شود
چون برف بازی را بهتر از هر کسی بلدم
چون قیاس ها را با ضرب هایِ قیمتی و گران بدست آورده ام !

باید نفس هایم را در این لحظات ببینید
تا باور کنید که من بخاطر چه گمشده ای
و برایِ چه آرمانی
اینگونه سخنانم را از تفنگِ سرپُرم شلّیک می کنم !

پس ای تیزبین !
حالا که نمی خواهی بینی
خوب بخوان
و خوب بدان
و خوب هم به دوستانِ خوبت بگو
تا در این عرصه ِ مرموز
آدم به حساب بیائی
............... نه حمّالِ هر مالی !



م جعفری

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید