( غوغا )


  ( غوغا )

امشب که شده غوغا ازسوی تو ای مه سا غمگینم و دلگیرم از غصه ی دامنگیر سیراب شدم سیرم هر اشک فروزنده ماتم زده بر شعرم ای کاش که این شبها می دید که می میرم وجدان فرو خفته غفلت زده رویا را فردا کهشاعر:افروز ابراهیمی( دیانا )

امشب که شده غوغا
ازسوی تو ای مه سا
غمگینم و دلگیرم
از غصه ی دامنگیر
سیراب شدم سیرم
هر اشک فروزنده
ماتم زده بر شعرم
ای کاش که این شبها
می دید که می میرم
وجدان فرو خفته
غفلت زده رویا را
فردا که برون آید
با آه بگو دیرم
پس کو دل بشکسته ؟
اینجا ! نکند آنجا
افسوس که این لیلا
دیگر نشود پیدا
زخمی شده در کنجی
تنها تر ازین تنها
چون قوی سپیدی ها
در برکه بمیرد تا
ثابت شودش بر او
پر سوزی بی پروا
امشب شده ام تنها
تا غرقه شود سودا
فریاد زند جغدی
با بغض من از آوا
امشب که نشد پیدا
از سوی افق مه سا
دلگیرم و دلگیرم
از غصه ی این قصه
می میرم و می میرم

سروده در سال ۱۳۸۵

افروز ابراهیمی
آبان ۹۸


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بهترین و زیباترین شعر درباره جشن خودکار برای کلاس سوم و چهارم ابتدایی