عزیزم


عزیزم

رخت زیبا و چشمانت چو الماسی درخشان است تو گویی در کلاس ما عزیزم ما تابان است به زلفش چون نگه کردم مرا در بند زلفش کرد چو زلف مشکی عشقم مرا قلبم پرشان است دو چشمش می کندجادو به ترفند می کشد ماشاعر:نادر اسکانی

رخت زیبا و چشمانت چو الماسی درخشان است
تو گویی در کلاس ما عزیزم ما تابان است
به زلفش چون نگه کردم مرا در بند زلفش کرد
چو زلف مشکی عشقم مرا قلبم پرشان است
دو چشمش می کندجادو به ترفند می کشد ما را
به عصر تلخ پاییزی دوقهوه در دو فنجان است
کمال عقل و دانش را به یغما می برد دلبر
که ازین حسن زیبایش،وجود عقل حیران است
سوالی دارمت یا رب،جوابی در خور آن ده
که عشقم از ملائک بود و یا ازجنس انسان است
دلم دائم دراین اتش چو ابراهیم نمی ترسد
که جاناا، نازنین من ،عزیزی از گلستان است
ندارد یک قصور حتی به ان سیمای تابانش
بگویم یک کلام بنده ،گلم بهتر زانسان است
و بلبل عاشقی زارست که هر سو می زند چه چه
خودش درآتش عشق و یکی یارش گلستان است...

شاعر:نادراسکانی"بلبل"
پاییز98




نفسِ سرکش