آمدم تا بارِ دیگر عشق را معنا کنم
عاشقی را در دلت شاید کمی پیدا کنم
آمدم تا نا امیدی را بگیرم از دلت
شاد بودن را امید این دل تنها کنم
غم اگر در سینه ات داری کمی با من بخند
تا دلت را فارغ از غم های این دنیا کنم
تا که بگشایم به رویت شادی و لبخند را
خنده ها را بر لبت زیباتر و گیرا کنم
زندگی ارزش ندارد با غمِ دنیا رود
دست بر دستم بده تا غصه را حاشا کنم
مهربانی کن دلت را از غم دنیا بگیر
تا که لبخند تو را همیشه پا بر جا کنم
شرط من این است،بر غمهای این دنیا بخند
تا که من بر راز این دنیا تو را بینا کنم
لحظهای بر حرف های من بیندش و بگو
واقعاً ارزش ندارد غصه را حاشا کنم!؟
عاشقی را در دلت شاید کمی پیدا کنم
آمدم تا نا امیدی را بگیرم از دلت
شاد بودن را امید این دل تنها کنم
غم اگر در سینه ات داری کمی با من بخند
تا دلت را فارغ از غم های این دنیا کنم
تا که بگشایم به رویت شادی و لبخند را
خنده ها را بر لبت زیباتر و گیرا کنم
زندگی ارزش ندارد با غمِ دنیا رود
دست بر دستم بده تا غصه را حاشا کنم
مهربانی کن دلت را از غم دنیا بگیر
تا که لبخند تو را همیشه پا بر جا کنم
شرط من این است،بر غمهای این دنیا بخند
تا که من بر راز این دنیا تو را بینا کنم
لحظهای بر حرف های من بیندش و بگو
واقعاً ارزش ندارد غصه را حاشا کنم!؟