بی وفایی


بی وفایی

الهی دیده ام تر شد زدست بی وفا یارم الهی بند دل وا شد زدست بی وفا یارم دوچشمم جاری از اشک است چون آن ابر بارانی سرم گم کرده سامان است زدست بی وفا یارم تنم سرشار زخم است و سرم محتاج یک مرهم دلمشاعر:علی دابشلیم

الهی دیده ام تر شد زدست بی وفا یارم
الهی بند دل وا شد زدست بی وفا یارم
دوچشمم جاری از اشک است چون آن ابر بارانی
سرم گم کرده سامان است زدست بی وفا یارم
تنم سرشار زخم است و سرم محتاج یک مرهم
دلم محنت سرایی شد زدست بی وفا یارم
سراپا گشته ام مست و دلم غمگین تر از اول
دگر مستی ندارد سود زدست بی وفا یارم
دگر در باغ یاد من گل امید نمی روید
دلم شد شوره زاری خشک زدست بی وفا یارم
الهی قامتم خم گشت مثال چوب چوگانی
الهی روز من شب شد زدست بی وفا یارم
در این عالم بسان مادر گم کرده طفلم من
الهی گشته ام حیران زدست بی وفا یارم
شده اندوه خورد من و با خواب قهر،قهر هستم
خور و خوابی نماند بر من زدست بی وفا یارم
دلم سرشار از امید بر سرم من فکرها داشتم
سرو دل هر دو بشکستند زدست بی وفا یارم
دگر در این سرا میلی به ماندن من ندارم
دلم ببریده از عالم زدست بی وفا یارم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لخته خون گوشتی شبیه جگر در پریودی چیست و چه علتی دارد‌؟ +‌روش درمان