آرام و نجیب و با وقار آمده برف
چون یاس سفید و بس خمار آمده برف
بی حرف و حدیث و هم نوا با « راحم»
پیغمبر فصل نوبهار ، آمده برف
...
با عشوه کشیده چادر ناز سفید
بر دوش تمام تپه ، با عشق و نوید
این دلبر برف «راحما»،خوشحال است
یا مانده اسیر قصه ی دید و ندید؟
...
می آمد. و چشم ما براندازش کرد
در یک شب عاشقانه اما بس سرد
چون بوی گل و هوای باران، این برف
«راحم»، نشنیده قصه ی شاخه و درد