یادداشت: دیشب اومدم، خوش اومدم!


بازیکنان دورگه/دوتابعیتی اگر درخشان باشند به ایران «خوش آمدند» اما اگر نتوانند مفید باشند می‌توان هنگام ریختن یک کاسه آب پشت سرشان گفت:«خوش آمدی!»

نگاهی به حضور بازیکنان دو تابعیتی در تیم ملی

احسان محمدی / داود عابدی با همان کت و شلوار مشکی همیشگی‌اش سر تمرین تیم ملی حاضر شد. هوای آفتابی، پیراهن‌های تمرین سفید تیم ملی با لوگوی «ایرانول» که آن روزها اسپانسر تیم بود و امیدواری ما برای صعود به جام جهانی همه نو نوار بود. او سراغ «فریدون زندی» رفت، بازیکنی که نام و فامیلی‌اش از بیشتر بازیکنان حاضر در اردو «ایرانی»تر بود اما دو رگه به شمار می‌رفت. عابدی بعد از حال و احوال معمول ایرانی و خیرمقدم به زندی از او پرسید کی به ایران آمده؟ زندی گفت: «دیشب اومدم، خوش اومدم!»

با آنکه کارلوس کی‌روش به عنوان صیاد بازیکنان دورگه ایرانی به شمار می‌رود اما اولین بازیکن دورگه‌ای که به تیم ملی ایران پیوست فریدون زندی بود. می‌گویند اولین بار یک خبرنگار اجتماعی-سیاسی اعلام تمایل او برای پیوستن به تیم ملی ایران را رسانه‌ای کرد. مذاکرات به ثمر رسید و بازیکن خوش استیل، با موهای لخت و رها شده روی صورت، یک پای چپ خلاق، قامت افراشته و زبان فارسی نیم‌بند به ترکیب سفیدپوشان ایران اضافه شد. بسیاری از هواداران قبل از آنکه حتی یک ضربه او به توپ را ببینند، عاشقش شدند. خوش تیپ و جذاب بود. ترکیب ایرانی-آلمانی وسوسه‌انگیزتر از آن بود که بشود مقابلش ایستاد.

یادداشت: دیشب اومدم، خوش اومدم!

اینکه زندی احساس کرد که به دلیل تراکم بازیکنان درجه یک شانس پوشیدن پیراهن تیم ملی آلمان در جام جهانی 2006 را ندارد قطعاً در این تصمیم موثر بود. او البته برای تیم زیر 21 ساله‌های آلمان بازی کرده بود اما حضور در تیم تحت مربیگری یورگن کلینزمن دشوار بود. البته در همین گام نخست باید بین بازیکنان دو رگه(که یکی از والدین آنها ایرانی هستند) و بازیکنان دوتابعیتی(بازیکنانی که پدر و مادر ایرانی دارند اما در خارج از ایران به دنیا آمده‌اند) تفاوت قائل شد. بعد از زندی، امیر شاپورزاده هم در دیدار مقابل عراق و زامبیا با لباس ایران به زمین رفت اما به همان سرعتی که آمد، رفت و خاطره شد. اما با انتصاب کی‌روش او انگار یک کارگروه ویژه رصد بازیکنان دو رگه/دوتابعیتی ایرانی تشکیل داد و تمام بازیکنانی که ژن ایرانی داشتند را شناسایی کرد. معتقد بود بازیکنانی که خارج از ایران بزرگ شده‌اند، ذهن تاکتیک‌پذیرتر دارند و اصول اولیه فوتبال را بهتر می‌دانند.

«رضا قوچان‌نژاد»، «اشکان دژاگه»، «مهرداد بیت‌آشور»، «دنیل داوری» و «امید نظری»، «آریا جسور هاسه‌گاوا»، «ویلیام سیروس آتشکده» و ... بازیکنانی بودند که از سوی کی‌روش دعوت شدند. دنیل داوری انگار زیادی اروپایی بود و با تیم جور نشد ولی اشکان دژاگه و قوچان‌نژاد به ستاره تبدیل شدند. مهرداد بیت‌آشور گرچه تلاش کرد اما هیچوقت منتقدان داخلی را راضی نکرد که شایستگی بیشتری از بازیکنان داخلی دارد.

دژاگه اما یک چهره متفاوت بود. پسری که سال 65 از پدر و مادری ایرانی و در تهران به دنیا آمده بود و در همه رده‌های سنی جز زیر 23 سال و بزرگسالان برای آلمان بازی کرده بود. او در سال ۲۰۰۹ با پیراهن شماره ۹ در بازی‌های زیر ۲۱ سال اروپا همراه با مانوئل نویر، سامی خدیرا و مسعود اوزیل برای آلمان بازی کرد و به قهرمانی رسید. اشکان دعوت کی‌روش را قبول کرد و به ایران آمد و در همان بازی اول مقابل قطر دو گل زد. 8 اسفند 90 او جایش را در قلب ایرانیان باز کرد. او با سیمای خاص و تتوهای بسیار آنقدر متمایز بود که مجبور شدند برایش لباسی مثل یقه اسکی سفارش دهند تا خالکوبی‌های روی دست و گردنش به چشم نیاید! او روی دست چپ‌اش چهره شاهزاده ایرانی – برگرفته از بازی کامپیوتری به همین نام- را خالکوبی کرده بود و باعث شد به همین نام هم گاهی معروف شود. بازیکنی جنگنده، خلاق، آماده برای ورود به هر درگیری که هافبک‌های مقابل را وادار به تسلیم می‌کرد. دژاگه بعد از پیوستن به تیم ملی مانند سایر دورگه‌ها تقریباً جایگاهش در باشگاه را از دست داد و به یک مارکوپولو تبدیل شد و سرانجام به تراکتور پیوست.

یادداشت: دیشب اومدم، خوش اومدم!

اما شاید هیچ بازیکنی مثل رضا قوچان‌نژاد به داد ما نرسید. بعضی از مردم کم حافظه‌اند و برخی بی‌اطلاع، اما ترکیب این دو معجون عجیبی است. امروز برخی می‌گویند ما با کارلوس کی‌روش «خیلی ساده و راحت» به جام جهانی صعود کردیم، اما آنها که کمی حافظه و اطلاعات دارند به خوبی به یاد می‌آورند که برای صعود به جام جهانی 2014 چه خون جگری خوردیم و چطور رضا قوچان‌نژاد به داد ما رسید. پسری که بلژیکی را با ته لهجه مشهدی صحبت می‌کند، حماسه‌ساز اولسان شد. گل‌های سه امتیازی او مقابل کره جنوبی و قطر اگر به ثمر نمی‌رسیدند ما صعود نمی‌کردیم. او تک گل ایران در جام جهانی 2014 مقابل بوسنی را هم به ثمر رساند و البته در جام جهانی 2018 نیمکت نشین محض بود و با دلخوری خداحافظی کرد و رفت.

یادداشت: دیشب اومدم، خوش اومدم!

پرونده بازیکنان دورگه/دوتابعیتی البته پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و مخالفان و موافقان سرسختی دارد اما اگر آنها که دعوت می‌شوند مثل گوچی و اشکان باشند بعید است کسی نقد داشته باشد ولی صرف «بازی کردن و بزرگ شدن در خارج» اگر ملاکی برای نیمکت نشین کردن بازیکن شایسته داخلی باشد یک ظلم آشکار است. اتفاقی که گاهی البته رخ داده است.

... آنها اگر درخشان باشند به ایران «خوش آمدند» اما اگر نتوانند مفید باشند می‌توان هنگام ریختن یک کاسه آب پشت سرشان گفت:«خوش آمدی!»

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه ورزشی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رابطه جنسی زیر دوش آب در حمام با همسر خوب است یا بد؟