شعر اَخا ابالفضل(نوحه)


شعر اَخا ابالفضل(نوحه)

سقای تشنه لب آخر نیامد من از فراقش صبرم سر آمد عباس برایم تنها امیده آب آورد با دست بریده عباس امیر لشکرم بودی برادر تو غیرت روی زمین بودی دلاور اَخا ابالفضل(2) دیدی که اصغر خشکه زبانش بُغضشاعر:محمد پناهی

سقای تشنه لب آخر نیامد
من از فراقش صبرم سر آمد
عباس برایم تنها امیده
آب آورد با دست بریده
عباس امیر لشکرم بودی برادر
تو غیرت روی زمین بودی دلاور
اَخا ابالفضل(۲)
دیدی که اصغر خشکه زبانش
بُغض رقیه،اشک روانش
آتش گرفتی ای کوه غیرت
داری زِ روی زینب خجالت
عباس امیر لشکرم بودی برادر
تو غیرت روی زمین بودی دلاور
اَخا ابالفضل(۲)
مشک را گرفتی بر شانه ی خود
گفتی برادر آب آورم زود
آماده ی رزم و جانفشانی
ماه مُنیرم تو در جنانی
عباس امیر لشکرم بودی برادر
تو غیرت روی زمین بودی دلاور
اَخا ابالفضل(۲)
عباس تو تمثیلی از وفایی
اسطوره ی عشق، مرد خدایی
گفتی برادر تنها نمانی
تا زنده هستم تو در امانی
عباس امیر لشکرم بودی برادر
تو غیرت روی زمین بودی دلاور
اَخا ابالفضل(۲)
عباس بیا که چشم انتظارم
آبی نخواهم از تو نگارم
رفتی فداییِ من بگردی
شرمنده از روی من نگردی
عباس امیر لشکرم بودی برادر
تو غیرت روی زمین بودی دلاور
اَخا ابالفضل(۲)

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


وقتی نمک شرکت کننده بیشتر از مهران مدیری/همه از خنده رفتند روی هوا + فیلم