یادت در دلم روشن میشود
تو در من طلوع میکنی
آب میشود, تمام یخهایی وجودم
خنده بر لبم می نشیند و
گل از گلم می شکفد
و اینگونه روزهای من شروع میشوند
و ادامه می یابند
مادامی که عشق هست
و نفسم جاریست
تا وقتی حافظه ام دچار نسیان، نشده
تو هر روز و هر ثانیه
از افق بی پایان اندیشه هایم
طلوع میکنی
ترا غروبی نیست
که همیشه می تابی
که همیشه،
به گوشه گوشه های تاریک دلم
نور می پاشی
با تو هیچ سایه ی نمی ماند
با تو زندگی
همیشه زیباست...
تو در من طلوع میکنی
آب میشود, تمام یخهایی وجودم
خنده بر لبم می نشیند و
گل از گلم می شکفد
و اینگونه روزهای من شروع میشوند
و ادامه می یابند
مادامی که عشق هست
و نفسم جاریست
تا وقتی حافظه ام دچار نسیان، نشده
تو هر روز و هر ثانیه
از افق بی پایان اندیشه هایم
طلوع میکنی
ترا غروبی نیست
که همیشه می تابی
که همیشه،
به گوشه گوشه های تاریک دلم
نور می پاشی
با تو هیچ سایه ی نمی ماند
با تو زندگی
همیشه زیباست...