صفات زن


صفات زن

دلم می خواهد ز زن گویم صفاتی که این گوهر صدف را قدر دانی که روز آئینه هست وشب چراغی وجودش روزوشب چون چلچراغی به شب چون شمع می سوزدبدانی چه قدر ، قدر گل بی خار دانی درون زندگی زن ریـشه شاعر:محمد چاکرالحسینی


دلم می خواهد ز زن گویم صفاتی
که این گوهر صدف را قدر دانی

که روز آئینه هست وشب چراغی
وجودش روزوشب چون چلچراغی

به شب چون شمع می سوزدبدانی
چه قدر ، قدر گل بی خار دانی

درون زندگی زن ریـشه دارد
چـنان شیری به خانه بیشه دارد

همه هستی تمرکز کرده در زن
تو مردی لاف کمتر زن تو بر زن

گه و بی گه بآئینه نظر کن
نشاط وجسم و جان را تاز ه ترکن

طراوت ده وجودت با وجودش
نه اخم بر چهره وبنشسته دورش

زن خوب مرحم است و،مـرحم درد
زن خوب گرکه داری نیست غم ودرد

زن اخمو به چهره داره صد درد
خودش رنجور و نفرت داره از مرد

اگر زن خوب و مرد قدرش نداند
که کفر نعمت است این کفر بیارد

نه در بندش اسیر، نه دور باشد
زعشقش روز وشب درشور باشد

خلاصه در خلاصه گفتم از زن
که توصیفی زگل نیست کاراز من

زنان چون شبنم گل با طـراوت
که تزئین کردن گل،گل را خسارت

زنان هم رنگ وهم بوی گل هستند
گل و بلبل به گل پا بـست هستند

زنان چون ابرباران خیز ظریف اند
به آهی مثل باران اشک ریزند

زنان در زندگی با مرد شریکند
اگر باشند چو گل پروانه ریزند

خلاصه زن اساس زندگی هست
که مرد وزن بهم هستند پا بست

زن خوب مایه خیر است وخیرات
حجابش گوید از هر طرز آداب

اگر دیدی که فرزندی ادب داشت
گل و بلبل به حال هم خبر داشت

اگر فرصت کم و گـفتم کلامی
فرشته است زن چرا قدرش ندانی

چه گوید چاکر از وصف فرشته
که قرآن وصف زنها را نوشته




چشمه امید