بوی ته سیگار میدهد این سمت
بوی جنازه
الکل را
استکان را
مردهشور ببرد این روزها را
روزنامهها را
جاسیگار را خودم میبرم
مردهشور بقیه را
من را
او را
هو را
هوهو را
هوا سنگین است
- به سلامتی!-
بقیه را
مردهشور را
هوس یک نخ سیگار
حلقه حلقه ابرهای سمی را
را را
مفعول بیواسطه
- را-
روزنامهها را
عمود را
افق را
بقیه را
- به سلامتی-
سیگار را بر میدارم
باید مراقب راه پله
مراقب خودم
زمینی که میچرخد
نمیگذارد درست راه بروم
میروم
نمیروم
میروم
نمیروم
میروم رفته باشم
نباشم
بروم
نروم
زمین نمیگذارد
باید مراقب بقیه
حتی دکمههای پیرهن را
حتی "را" را
بیواسطه مینشیند
نمینشیند نیمکت را
تمام زمین را
بوی سیگار
بوی جنازه میدهد این سمت
اگر به خانهی من آمدی
ماسک بیاور
جاسیگار را خودم
الکل را هم
با هم
به سلامتی هم
بقیه هم "را" بیاور
"را" را
زمین از حرکت ایستاده است
کسی در راهپله راه نمیرود
استکانها را قسمت نمیکند
و مرگ در جاسیگاری شاید
و مرگ در هوایی که سنگین است
هو
هو هو
زمین پر میشود از حشره
حشره میشود من
من شاخکهایم را تکان میدهم
از دیوار بالا میروم
از لامپ میپرم
از اولین شکاف
با اولین حشرهای که برخورد کردم
سلام میکنم
قول میدهم حشرهی خوبی باشم
کسی از من نترسد
قول میدهم سمت روزنامه نروم
و قول میدهم بقیه را
را را را
زمین به حرکت افتاد
نئونها به حرکت افتادند
آدم ها
سرفهها
سیاه سرفهها را
در روزنامه پیچیدند
به ساعتهاشان نگاه کردند
با چشمهای پُف کرده
همه
همهمه
- ساکت!-
میخواهد شروع بِشَوَد کنفرانسها
خبرها
اتفاقها
در گوشهای اما
زمین میلرزد
کسی بطریها را به هم میزند
استکانها را
را را
رارا را
سیگاری روشن میشود
و پایین میرود زمین
هر لحظه نزدیکتر میشود
پله
پله
بالا میآورد
تمام زمین را
یارا
یارو را
هو را
هوهو را
هوا ماه است!
ما روی روزنامه نشستهایم
داریم خبرهای کنفرانس را
داریم بقیه را
حشرات رد میشوند
و هوا ماه است.
(نوشهر/ پاییز ۱۳۸۵)