دمنوش نگاهت


دمنوش نگاهت

دمنوش نگاهت قل و زنجیر دو چشم است خوش حال کسی بود که این سلسله بشکست تشویش و دلاشوبه و پیمانه و باده عهدی که میان دل و من محکمه ها بست سودای تو با ثانیه ها دست به هم داد شد زندگیم صرف فراموشیشاعر:محمد جلائی

دمنوش نگاهت قل و زنجیر دو چشم است
خوش حال کسی بود که این سلسله بشکست

تشویش و دلاشوبه و پیمانه و باده
عهدی که میان دل و من محکمه ها بست

سودای تو با ثانیه ها دست به هم داد
شد زندگیم صرف فراموشی و سر مست

تدبیر ندارم، همه جا عقل و دل و هوش
افتاده به دام دل و یک کوچه ی بن بست

تقصیر ندارم که فقط چهره ی ماهت
تم پرده ی بیداری و خوابم شده و هست

آوارگی و خانه خرابی و سرابی
شد زندگیم خاطره ها، یاد تو پا بست

جولان بده و پاره کن از بند دلم، بند
این صبر و قراری که به تاریخ تو پیوست





محمد جلائی
25/مرداد/99 *** بی واژه ....



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صفر تا صد عروسی های فریبا نادری + عکس مراسم های ازدواج خانم بازیگر !