غروب بود و خانه پر از التهاب بود
ایوان دچار عکس همان انتخاب بود
گلدان شکسته در نفس خیس شامگاه
گل مانده در سکوت اسف بار قاب بود
یک بار دیگر از همه ی کوچه سر زدم
آدم نبود و آدمی انگار در سراب بود
زنگار پنجره یادم نمی رود آری
این یادگار لحظه های من و اضطراب بود
چندین ترانه در صف ذهنم نشسته اند
انگور وار که در صف شوق شراب بود
بیرون نمی زند این التهاب از چشمم
آب از سرای دلم می جهید و خواب بود
روباه چشم تو ای دم سیاه بلا
گویی که مست همین سینه ی خراب بود
رویای سرگذشت تمام زمین من
چون حس خوب و خیالی به آب بود
رفت از نگاه تو آهوی سربلند
آه و هوا و هوس در تو باب بود
همراه همهمه های شب فریب
ایوان شناور آن ماه و تاب بود
مه در خیال غریبش نشانه داشت
دنبال بوی گندم و بوی گلاب بود
گویی به زلف پرستو فشانده عشق
عشقی ز جنس زلیخا که ناب بود..
ایوان دچار عکس همان انتخاب بود
گلدان شکسته در نفس خیس شامگاه
گل مانده در سکوت اسف بار قاب بود
یک بار دیگر از همه ی کوچه سر زدم
آدم نبود و آدمی انگار در سراب بود
زنگار پنجره یادم نمی رود آری
این یادگار لحظه های من و اضطراب بود
چندین ترانه در صف ذهنم نشسته اند
انگور وار که در صف شوق شراب بود
بیرون نمی زند این التهاب از چشمم
آب از سرای دلم می جهید و خواب بود
روباه چشم تو ای دم سیاه بلا
گویی که مست همین سینه ی خراب بود
رویای سرگذشت تمام زمین من
چون حس خوب و خیالی به آب بود
رفت از نگاه تو آهوی سربلند
آه و هوا و هوس در تو باب بود
همراه همهمه های شب فریب
ایوان شناور آن ماه و تاب بود
مه در خیال غریبش نشانه داشت
دنبال بوی گندم و بوی گلاب بود
گویی به زلف پرستو فشانده عشق
عشقی ز جنس زلیخا که ناب بود..