قلب سپاه


قلب سپاه

یک نشان از شورِ عشقَش می شناسد شاعری شوقِ باران در سحر از چشمِ خیسِ زائری در حرم، تصویرِ لرزانِ ضریحَش، اشک شد آه زان تیری که از عالم، نصیبِ مشک شد نوحه ای از نینوا در صحنِ دلْ صاحبْ عزاستشاعر:غزاله سابیزا

یک نشان از شورِ عشقَش می شناسد شاعری
شوقِ باران در سحر از چشمِ خیسِ زائری

در حرم، تصویرِ لرزانِ ضریحَش، اشک شد
آه زان تیری که از عالم، نصیبِ مشک شد

نوحه ای از نینوا در صحنِ دلْ صاحبْ عزاست ‌
بر نمی گردد برادر، شرمسارِ روی ماست

ای فرات از او خِجل! در خیمه ها، لبْ تشنه نیست
آب می نالد ز غم، این پیکرِ صد چاکِ کیست؟

پرچَمَت، تنها امیدِ مادری بی تاب بود
چون عَلَم، نوزاد هم از هُرمِ خون، سیراب بود

خواهری قامتْ خمیده، سروِ رعنا بر زمین
آسمانْ طاقت ندارد، دستِ سقّا بر زمین

کودکان، نامِ عمو را ذکرِ لب ها کرده اند
دیگر از کَرْبُ بَلا، آرامِ جان را برده اند

می رود چشم و چراغِ لشکَرم، قلبِ سپاه
ظلمِ شب پایان ندارد، روشنی رفته زِ ماه

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | قابی دیدنی از بازیگر زن پُرحاشیه در حرم امام رضا(ع)