آینه وصف جمال ست ؛ کمال را چگونه ؟


آینه وصف جمال ست ؛ کمال را چگونه ؟

پرسیدم : آینه وصف جمال ست ! کمالم را چگونه ؟ پرسیدم : آینه توصیف جاه ست ! مرامم را چگونه ؟گفتند : کمالت را از جانان بپرسیم مرامت را از مردم بجوییم گفتم : وز لقب بگسسته ام به نسب وابسته ام بهشاعر:فرحناز ویلاتاج

پرسیدم :
آینه وصف جمال ست ! کمالم را چگونه ؟
پرسیدم :
آینه توصیف جاه ست ! مرامم را چگونه ؟گفتند : کمالت را از جانان بپرسیم
مرامت را از مردم بجوییم

گفتم :
وز لقب بگسسته ام
به نسب وابسته ام
به کمال کوشیده ام
اینگونه ام ! شایسته است ؟

وز لقب بگذشته ام
به قدر بنشسته ام (فتح به قاف و دال : قضا وقدر )
به صلاح دل داده ام
اینگونه ام شایسته است ؟

گفتند :
خلق را لقب بیچاره کرد
بیچاره سبب را با خویش بیگانه کرد
(سبب و نسب )

بیگانه شد با درد و رنج مردمان
در و رنج خویش را با هوس چاره کرد

چاره اش مردمی را زار کرد
زار مردم درخلق بیداد کرد

بیداد ! جان مردم بر لب گرفت
لب گشودند ! لیک کاشانشان آتش گرفت

آتش گرفت وز برق خشم ؛ چشم شان
چشم شان ! جای پنداری ؛ بیداری جا گرفت

بیداری شان ! صبحی دگر آغاز کرد
آغازی دگر ! دربی دگر باز کرد

باز کرد درب کمال و صلاح و زیستی
بیچاره ! آنکه کرد در مرام ، غیر ز بهزیستی
fa_vila

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


16 شعر در مورد معلم کلاس اول؛ اشعاری زیبا و خواندنی