گهگاهی سراسر وجودم چنان از دوست داشتنت سرریز میشود
که فقط و فقط نزدیک شدن به تنت
و حتی نوشیدن بوسه ای ناقص از گیلاس لبانت قلب بیمارم را تسکین میدهد باوردارم که قرابت تنت واژه های شعرم را به وجد می آورد
وباغ های انگوررا به هرج و مرج و مؤاخذه میکشاند
کاش می دانستی درپس این بی قراری چه دوستت دارمهای ازته دلی گفته میشود اماهرگز به گوشت نمیرسد
پس تردیدنکن نزدیک تر بیا
بگزار گذرکنم از این التماس پراز تمنا وفاتح این نبرد تن به تن شوم .
لعیاقیاثی
که فقط و فقط نزدیک شدن به تنت
و حتی نوشیدن بوسه ای ناقص از گیلاس لبانت قلب بیمارم را تسکین میدهد باوردارم که قرابت تنت واژه های شعرم را به وجد می آورد
وباغ های انگوررا به هرج و مرج و مؤاخذه میکشاند
کاش می دانستی درپس این بی قراری چه دوستت دارمهای ازته دلی گفته میشود اماهرگز به گوشت نمیرسد
پس تردیدنکن نزدیک تر بیا
بگزار گذرکنم از این التماس پراز تمنا وفاتح این نبرد تن به تن شوم .
لعیاقیاثی