(254)


(254)

الهی هرکسی بشکست دلم رادربلایش کن به آن دردی نداردهیچ درمان مبتلایش کن بسوزان آنچنان آتش بزد بر قلب محزونم نمابیچاره اش وانگه همان حالت رهایش کن بکن محتاج اورادرجهان برهرکس و ناکس هرآنشاعر:علی اصغر تقی پور تمیجانی


الهی هرکسی بشکست دلم رادربلایش
کن
به آن دردی نداردهیچ درمان مبتلایش
کن

بسوزان آنچنان آتش بزد بر قلب محزونم
نمابیچاره اش وانگه همان حالت رهایش کن

بکن محتاج اورادرجهان برهرکس و
ناکس
هرآن چیزی به اودادی بسوزان بی
نوایش کن

بزن طوری نداند از کجا کزدست کی خورده
به آن چوبی که باشد بیصدا هم آشنایش کن

بگیر از او همان حُسن جمالی را که بخشیدی
قشنگی را بگیر از صورتش انگشت نمایش کن

خُنَک کن این دلم را با بلایی بر سرش
آید
به آن راهی شما خودمصلحت دانی
فنایش کن

(خزان)باقلب پرمهرت جفاکاران مکن
نفرین
نشین برسجده گاهت بالبی خندان
دعایش کن

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صدای کوتوله برزیلی برای آموزش و سریع حرف زدن