گیسوانش را به باد داده بود
دست هایش را به رودخانه ای خروشان
پاهایش را در بیابانی جا گذاشته بود
و گوش هایش را در یک سالن اپرا
لب هایش را به درخت انار در میانه راه سپرده بود
و چشم هایش را به بلندترین درخت چنار
حنجره اش را کنار گنجشکان رها کرده بود
و قلبش را ....
به یاد نداشت کجا گم کرده است...
دختر عاشق.
دست هایش را به رودخانه ای خروشان
پاهایش را در بیابانی جا گذاشته بود
و گوش هایش را در یک سالن اپرا
لب هایش را به درخت انار در میانه راه سپرده بود
و چشم هایش را به بلندترین درخت چنار
حنجره اش را کنار گنجشکان رها کرده بود
و قلبش را ....
به یاد نداشت کجا گم کرده است...
دختر عاشق.