خدا غم را آفرید/ نصرت را آفرید


خدا غم را آفرید/ نصرت را آفرید

«خدا غم را آفرید/ نصرت را آفرید» روایت مهدی اخوان‌لنگرودی از زندگی و اشعار نصرت رحمانی، شاعری نوگرا است که زندگی و اشعارش با غم گره خورده بود.

نصرت رحمانی دهم اسفند ۱۳۰۸ در تهران متولد شد. او که از همان ابتدا پیوند عمیقی میان شعر و زندگی ایجاد کرده بود در جوانی سرایش شعر را آغاز کرد و در همان سال‌ها مسئولیت انتخاب شعر در مجلات را بر عهده گرفت. رحمانی از شاعران نوگرا ایران به حساب می‎‌آید و به همین دلیل در دهه ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی جوانان زیادی حلقه طرفداران او را تشکیل می‌دادند. در میانسالی رشت را برای زندگی کردن برگزید و سرانجام ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در همین شهر، در نزدیکی مقبره میرزا کوچک‌خان برای همیشه آرام گرفت.

مهدی اخوان‌لنگرودی در کتاب «خدا غم را آفرید/ نصرت را آفرید» به اشعار این شاعر معاصر و نوگرای ایرانی پرداخته است. لنگرودی کتاب را به دو بخش کلی تقسیم کرده است. بخش اول به تفسیر اشعار نصرت رحمانی و همچنین کشف احوال او در طول زندگی از میان کلمات شعرهایش به همراه نگارش برخی خاطرات وی از زبان دیگران پرداخته است. بخش دوم کتاب نیز شامل گزینه اشعار رحمانی به انتخاب نویسنده است.

و آنگاه خدا شب را آفرید؛ غم را آفرید؛ نصرت را آفرید

مسیر زندگی رحمانی همواره با غم همراه بوده است. این تلخ‌کامی‌های کهنه در سراسر شعرهایش خودشان را نشان می‌دهند. پیدایش آن‌ها در اشعار از سر تفنن یا برای خودنمایی نیست، بلکه ریشه در دلخوشی‌های ندیده نصرت در طول زندگی چندین ساله‌اش دارد. نگارنده کتاب این غم و رنج همیشگی نصرت را این‌گونه توصیف می‌کند: «نصرت در این کوتاه‌مدت عمر که هنوز به بیست نرسیده است، در کوچه‌ها و خیابان‌های غمگین به ناگهان سوگ درختان محکم بن را به چشم می‌بیند. دو دلی او را آمیخته چه چیزها می‌کند که انتظارش نیست و این گونه تردد، او را به آن جایی می‌کشاند که نمی‌داند در کدام راستا و در کدامین سوی احساسات و عاطفه‌اش باید بایستد تا خودی بنماید که شعور عاطفی عشق او را به سوی شادی‌ها و خوشبختی‌های زودگذر سوق می‌دهند که در این پایکوبی‌های لحظه‌ای، به ناگهان، با دیدن و فرو ریختن آن همه سرو و شمشاد، در پیش او، در دنیای جادویی سخن‌ها، دستی به عاطفه آب می‌کشد تا جوانی‌اش از آتش بگوید...».

اخوان‌لنگرودی، اندیشه‌ها و اتفاقات زندگی نصرت را از دل اشعارش بیرون می‌کشد و خواننده را به تفکر عمیق‌تر درباره او وا می‌دارد. در بخشی از کتاب نویسنده با اشاره به همدردی مخاطب با رحمانی پس از خوانش اشعار وی، می‎‌گوید: «اندیشه نصرت و نشستن آن بر کاغذ، مثل جریان رودی است که انگار با زلالی‌اش، بر بستری از سنگ‌ها و شن‌های غم‌گرفته روزگاران جریان دارد. خواننده مانند خود نصرت، لحظه‌های درد، رنج، فراق و دوری را به تجربه می‌نشیند. یعنی خواننده هم مانند شاعر به سوختن و ساختن عادت می‌کند و به گونه‌ی او، به زمزمه‌ درونیش دل‌خوش می‌سازد.

نویسنده بخش اول کتاب را با تأکید بر اهمیت نصرت رحمانی در شعر فارسی به پایان می‌رساند. لنگرودی معتقد است که اندیشه و غم‌های نصرت برای همه انسان‌ها قابل درک است و او را ستاره‌ای معرفی می‌کند که برای هر دستی قابل لمس است. وی با اعتقاد بر این‌که وظیفه شاعر توضیح دادن درد است، می‌گوید: «رحمانی، این فریاد آتش گرفته، این به تمامی غم، همیشه آغازی برای ناگفته‌های درون خود دارد که آن‌ها را هیچگاه پایانی نیست».

شاعری با لباسی از مس و آتش در حال سوختن و شعله گرفتن

در بخش دوم، نویسنده گزینه اشعار رحمانی را جمع‌آوری و به چاپ رسانده است. «تاول ۱» که در ادامه می‌آید یکی از شعرهای مطرح این شاعر نوگراست.

من از تعهد شمشیر و قلب بیزارم.

نه از وقاحت تیغ برهنه‌ی تهمت.

نه از شماتت نفرت.

که گاهواره‌ی من تلخ‌تلخ می‌نالید:

ـ بخواب فرزندم،

به پشت پلک تو دشنام قرن لالائی‌ست.

بهانه در رگ من شیهه می‌کشید:

ـ نخواب.

زمان بیداری‌ست.

هنوز بیدارم

هنوز...

به گزارش ایسنا، کتاب «خدا غم را آفرید/ نصرت را آفرید» زندگی و شعر نصرت رحمانی به کوشش مهدی اخوان‌لنگرودی شاعر و نویسنده ایرانی نخستین بار در سال ۱۳۸۰ در مجموعه «چهره‌های شعر معاصر ایران» نشر ثالث به چاپ رسید و در سال ۱۳۹۲ تجدید چاپ شده است.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه خراسان رضوی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز