تاریخچه خط و کتابت در ایران


تاریخچه خط و کتابت در ایران را در این مطلب بررسی می کنیم . از آنجا که تمدن بشر از زمانی شروع می شود که خط نمود عینی یافت و نخستین هنر انسان با خطوط و اشکال ساده بر روی ابزار کار – دیواره غارها و بعدها ظروف سنگی و سفالی دست ساخت ترسیم گردید […]

تاریخچه خط و کتابت در ایران را در این مطلب بررسی می کنیم . از آنجا که تمدن بشر از زمانی شروع می شود که خط نمود عینی یافت و نخستین هنر انسان با خطوط و اشکال ساده بر روی ابزار کار – دیواره غارها و بعدها ظروف سنگی و سفالی دست ساخت ترسیم گردید و مفهوم پیدا کرد و باعث ثبت اندیشه‌های ‌بشر شد. مطالعه این تصاویر سر آغاز جستجوی انسان برای دست یافتن به اندیشه‌های ‌گذشتگان و تحلیل شرایط محیط پیرامون آنها است. تصویر کم کم جای خود را به خطوط علامتی یا رمزی داد و هر علامتی نماینده مفهوم و تصویر خاصی شد. این مرحله را دوران اندیشه نگاری نیز نام نهاده‌اند.

تاریخچه خط و کتابت در ایران

با توجه به اینکه تا نوشتن، بشر مراحلی را پشت سر گذاشته است و در آغاز هر گونه نوشتار و علامت گذاری یا نقاشی به خاطر جنبه‌های ‌جادوئی و سحر بوده و نمودهای خارق‌العاده ذهن بشر با سحر و جادو پیوند خورده و سبب ترس و بیم او می‌شد از این رو انسان تا رسیدن به اندیشه نگاری و مفهوم، باید دوران بس طولانی را طی کرده باشد. بنابراین پژوهشگران سیر تکامل خط را به صورت زیر طبقه‌بندی می‌کنند:

خط تصویری (پکتوگرام گرافی)

خط تصویری شامل دو مرحله شکل نگاری و علامت گذاری است. در شکل نگاری مهمترین وقایع زندگی انسان به تصویر کشیده شد و نمونه آن را در غارهای اسپانیا، فرانسه، غارهای لرستان در ایران می‌بینیم. که از درون شکار و تعقیب گله‌ها و نحوه جسارت انسان در رویارویی با حیوانات تنومند نشان داده شده است.

تاریخچه خط و کتابت در ایران

در مرحله علامت گذاری که آن را خطوط رمزی نیز می‌گویند. بشر برای بیان منظور و مقاصد خود از اشکال به عنوان علامت مخصوص استفاده کرد. مثلا علامت خورشید نشانه روز. کبوتر علامت محبت و صلح. مار علامت برکت و به قولی علامت دشمنی… قلمداد می‌شده است و مصریان از این شیوه، خط هیروگلیف خود را به تکامل رساندند و در ۳۰۰۰ ق.م چنان استفاده گسترده‌ای ‌از آن به عمل آوردند که به خط مقدس تبدیل شد.

خط مفهوم نگار یا اندیشه نگار (ایدئو گرام)

در این خط از تصاویری استفاده کردند که برای بیان مطالب کوتاه کفایت می‌کرد و در این مرحله واژه را اساس خط قرار دادند و برای هر یک شکلی ساختند و از ترکیب آنها جمله را بدست آوردند.

خط هجایی (منقطع یا سیلابی)

در این خط به جای اینکه برای هر حرف علامتی منظور شود برای هر سیلاب علامتی جایگزین شده است. مثل با، بو، بی و در خطوط بابلی، سیلابی و سومری این روش متداول شد.این نوع خط مشکلات زیادی داشت و هجاهای هر زبان را تعداد زیادی علامت تشکیل می‌داد.

خط غیر هجائی یا الفبایی

این مرحله آخرین دوره تکامل خط است و بشر گام بلندی را به سوی تمدن بر می‌دارد. هر یک از صداها علامت خاص دارد و به دو شیوه فونیتیک و غیر فونیتیک مورد استفاده بوده است و گاهی مانند خط میخی پارسی قدیم (فارسی باستان) مخلوطی از الفبائی و هجایی می‌باشد در حالی که خط اوستائی کاملا الفبائی بوده است.

خط و کتابت در ایران

تاریخچه: محققین بر این عقیده‌اند که مردم فلات ایران در هزاره سوم ق.م با ارائه مطالب خود به خط میخی کهن همزمان با آغاز شهر نشینی و آغاز عصر فلز ( استفاده از برنز) وارد دوره تاریخی شدند. اما چگونه خط میخی وسیله‌ای ‌برای بیان اندیشه‌ها به شیوه تدوین شده و هماهنگ و عمومیت یافته در آمد، باید به هزاره‌های ‌قدیمی‌تری رجوع کرد.

در کتاب ایران از آغاز تا اسلام تحقیقات رمان گریشمن که از لحاظ بیان کلی مطالب و سیر تکون تمدن در سرزمین ایران معتبرترن پژوهش‌های ‌انجام یافته تلقی می‌شود و بسیاری از نظرات ابراز شده که بر اساس مطالعات، کاوش‌ها و مستندات باستان‌شناسی می‌باشد چنین آمده است:

″هنرمندان سفالگر کم و بیش نقش و نگارهائی را روی سفالینه‌های ‌خود به تصویر کشیدند. این هنرمندان در آغاز به رئالیسم تمایل داشتند و تصاویر مار، پلنگ، قوچ، لک لک و شترمرغ را با مهارت نشان می‌دادند و در آثار خود تعادل و نسبت‌ها را رعایت می‌کردند. ولی بعدها تنوع سبک بوجود آمد. به این ترتیب که دم جانوران را درازتر و شاخ‌ها بدون تناسب پهن و بزرگ شدند. هر چند بعدها بازگشتی به سوی رئالیسم صورت گرفت (اما این بار به جای آنکه رئالیسم ابتدائی باشد) به صورت رئالیسم نزدیک به ناتورالیسم و لبریز از حیات و جنبش بود… . در مدت بیش از هزار سال (که انسان مراحل زندگی غار نشینی و استقرار موقت و دایم) را پشت سر گذرانیده بود هرگز خود را در شیوه‌ای ‌که در آن مهارت یافته بود محدود نمی‌کرد بلکه هنر او تغییر شکل یافت و قدرت بقای آن به سرزمین‌های ‌دور و نزدیک سرایت کرد.″

به عقیده گریشمن: «ما نمی‌دانیم که این نقاشی‌ها انعکاسی از مناظر زندگی هنرمند است یا در این نقاشی‌ها میل به بیان مطلبی نهفته است و در حکم کتابت بوده است.» اما می‌دانیم در همین دوران یکی از اختراعات مهم بشری که از صنعت فلز کاری نیز مهم‌تر بود در بین‌النهرین شکل گرفت. فن کتابت برای ثبت و ضبط نتایج مشاهدات و وقایع بود. اگر این فن توسط بشر بوجود نیامده بود پیدایش علم امکان‌پذیر نبود.

کتابت و خط در حدود ۵ تا ۶ هزار سال پیش همزمان در مصر، بین‌النهرین، ایران، دره سند و سند قدم به عرصه وجود گذاشت. در کلیه مناطق یاد شده ابتدا علائم و نشانه‌های ‌تصویری یا علائم اندیشه نگار، یعنی تصویر واقعی اشیاء، سپس ساده کردن آنها و ترسیم آنها به صورت قراردادی، به طوری که از ذهنیت واقعی اشیاء دور نباشد یعنی علامت گرائی و سمبل گرائی و سرانجام نوعی علامت قابل قبول به صورت خط رواج پیدا کرد و عملا آغاز کتابت در تاریخ تمدن بشری شروع شد ( تاریخ اجتماعی ایران جلد اول، مرتضی راوندی)

بحث بسیار مهم در پیدایش خط که محققین آن را به مردمان ساکن در بین‌النهرین یعنی سومری‌ها نسبت می‌دهند حاوی دو نکته اساسی است:

١. اولا در زمانی که این اظهار نظر‌ها ابراز شده است اطلاعات دانشمندان بسیار اندک و محدود به فعالیت‌های ‌باستان‌شناسی انجام شده در بین‌النهرین می‌باشد و در آن زمان هیچ‌گونه تحقیقات علمی و کاوش‌های باستان‌شناسی در جنوب ایران و تمدن‌های عیلامی صورت نگرفته بود.

۲. بررسی‌های ‌قومی و نژادی نشان می‌دهد که قوم سومر که از حدود چهار هزار سال قبل از میلاد در جنوب عراق در اطراف رودخانه‌های ‌دجله و فرات زندگی می‌کردند و به لحاظ موقعیت جغرافیائی و حاصلخیزی زمین به برکت محصولات کشاورزی از یک رفاه نسبی برخوردار شدند و قدیمی‌ترین ‌تمدن بشری را بوجود آوردند، از سرزمین فعلی خوزستان ایران به این مناطق مهاجرت کرده‌اند. از آنجائی که همیشه مهاجرین با انگیزه‌های ‌خاص و اندیشه‌های ‌تازه از سرزمینی به سرزمینی دیگر می‌روند، موجب تغییر و تحول در وضع خود خواهند شد. این مهاجرین در حدود سال‌های ۳۵۰۰ تا ۳۰۰ ق.م اولین نمونه‌های ‌خط میخی را بوجود آوردند و چنین به نظر می‌رسد در اندک زمانی بین دویست تا سیصد سال این شیوه کتابت در منطقه بین‌النهرین بسط و توسعه پیدا کرد و سپس در تمدن‌های اطراف نیز گسترش یافت. خط در سومر مراحل مختلف را طی کرد و از خط تصویری و ایدئوگرام به صورت خط میخی علامتی در آمد و این نمونه‌ها در تمدن عیلام کهن نیز مشاهده شد.

جالب توجه این است که هر چند در روند متقابل مبادلات اقتصادی و تجاری بین جنوب ایران و تمدن‌های بین‌النهرین، خط و کتابت با تأثیر متقابل مورد استفاده اقوام ساکن در این مناطق بوده است، لیکن تحقیقات نشان می‌دهد که هر کدام از این مناطق بعدا برای خود راه مستقلی را پیموده‌اند، چنانچه هرگز نوشتار تصویری سومری در حوزه فرهنگ عیلام کهن یا پرتو عیلام (proto elamite) عیناً تقلید و اقتباس نشد. و اما سیر تکامل این خط را در دوره‌های ‌عیلام میانی و جدید بر روی لوحه‌های ‌گلی و اشیاء مشاهده می‌کنیم که از لحاظ متن و نگارش و زبان کاملا از خط بین‌النهرین متفاوت است. بنابراین قدیمی‌ترین ‌خط در ایران تحت عنوان خط پرتو عیلامی یا عیلام کهن، عیلام میانه و عیلام جدید مورد مطالعه قرار گرفته است. نمونه قابل توجه خط عیلامی کهن که هنوز به شکل میخی مستقل در نیامده است، بر روی یک لیوان نقره مکشوفه از مرودشت فارس (حدود ۲۸۰۰ ق.م) مشاهده می‌شود.

این لیوان نقره ۳/۱۹ سانتی ارتفاع و ۹ سانتی‌متر قطر دهانه دارد.

در موزه ملی ایران تعداد قابل توجهی لوحه گلی که در کاوش‌های ‌چغازنبیل، هفت تپه و شوش بدست آمده است نگهداری می‌شود. سعی می‌کنیم که نمونه‌هائی از این نوشته‌ها را از قدیمی‌ترین ‌دوره تا شروع خط آرامی و پهلوی ارائه نمائیم.

مهمترین سندی که از خط و کتابت ایران باستان از دوره هخامنشی باقیمانده است کتیبه بیستون می‌باشد.

این کتیبه از لحاظ نوشته شاخص‌ترین ‌اثر دوران پیشرفت خط و کتابت در دنیای باستان بشمار می‌رود. مکان این کتیبه بر بالای سراب بیستون یا بغستان عبادتگاه مقدس قرار گرفته و به صورت یک مکان مقدس مورد توجه بوده است. در کتاب اوژن فلاندن که در سال ۱۸۴۰ میلادی این مکان و اطراف آن به تصویر کشیده شده است بقایای ویرانه‌های ‌بزرگ در طرح گرافیکی ایشان دیده می‌شود. سنگ نبشته و حجاری‌های آن در زمان داریوش اول شاه هخامنشی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد بر بلندای صخره در معرض دید رهگذران مشرف بر جاده و راه قدیمی کنده کاری شده و تا سطح زمین اطراف حدود یکصد متر ارتفاع دارد و کاملا دور از دسترس است.

نوشته‌ها به سه زبان فارسی باستان عیلامی و بابلی به خط میخی در دویست سطر وقایع مصور زمان داریوش را توصیف می‌کند. در ازای سنگ نبشته ۲۲ متر، ارتفاع آن ۷ متر که در وسط آن ۵ ستون به خط فارسی باستان که مجموع متن پارسی باستان حدود پانصد و پانزده (۵۱۵) سطر می‌باشد. سمت چپ نوشته فارسی باستان شامل سه ستون نوشته به خط عیلامی و در سمت راست نقش‌ها و فارسی باستان در چهار بخش و نیز یک ستون نوشته به خط عیلامی که آسیب فراوان دیده و هر یک از آنها ۱۰/۲ سانتی‌متر بلندی و ۵/۱ متر درازا دارند. مجموع نوشته‌های ‌خط عیلامی ۶۵۰ سطر است و ترجمه متن فارسی باستان می‌باشد.

در پائین و بالای نوشته عیلامی متون بابلی کنده شده که شامل ۴۱ سطر و ترجمه قسمت‌هائی از متن پارسی باستان است، همه حروف میخی اندازه‌های ‌معینی دارند که از ۵/۳ سانتی‌متر تا هشت سانتی‌متر است. مجموعه سنگ نگاره بیستون به درازای ۴۸/۵ متر و بلندی ۰۴/۳ متر مراسم برگزاری سلطنت و ابراز تسلط و قدرت را القاء می‌کند.

از متن کتیبه چنین بر می‌آید: در زمانی که گئوماتای مغ خود را شاه نامید این عده از سران و شاهک‌های ‌مطیع داریوش به خیال این که حکومت مرکزی سقوط کرده است سر به شورش برداشته و خود را شاه خواندند. در کتیبه به ترتیب از این افراد نام برده شده است. « داریوش شاه گوید این ۹ شاه را من در این جنگ‌ها گرفتم. آنها دروغ گفتند. دروغ آنها را نافرمان کرد. این‌ها به مردم دروغ گفتند. پس اهورامزدا آنها را به دست من داد. آنچه خواست من بود با آنها کردم.»

سابقه نسخه برداری کتیبه بیستون و خواندن نوشته‌های ‌آن پس از « ژرژ فریدریش گروتفند» دانشمند آلمانی که توانست تعدادی از علامات آن را بدون اینکه معنی آنها را بداند کشف نماید، از سال ۱۸۳۵ میلادی و زمانی شروع شد که «راولینسون» مشاور نظامی فرماندار انگلیس در کرمانشاه در کشف این خط همت گماشت.

او که دو بند از کتیبه را نسخه برداری نموده بود توانست نام‌های ‌«آرشاما – آریا رامنا» و «چیش پیش» و هخامنش را بخواند و پس از آن بارها به مطالعه نشست و سپس در سال‌های ۱۸۴۴ و ۱۸۴۷ میلادی این کار را ادامه داد و کپی کاملی را تهیه نمود و نتیجه تحقیقات خود را در لندن به چاپ رسانید. او در این اثر خود به قواعد دستوری، ترجمه واژه‌ها به زبان لاتین و ترجمه آنها به زبان انگلیسی و مقایسه با واژه‌های ‌سانسکریت و اوستائی و پهلوی اشاره کرده است. او توانست تقریبا حروف پارسی را بخواند و سی و هفت علامت هجایی را تشخیص دهد.

در سال ۱۹۰۴ موزه بریتانیا «لئونارد ویلیام کینگ» و «رچینالد کمپ بل تامپس» را مأمور این کار کرد و آنها موفق شدند قسمت خوانده‌های ‌راولنیسون را اصلاح و تعداد بیشتری را بخوانند. در سال ۱۹۰۳ «جکسون» استاد دانشگاه کمبریج توانست به بالای صخره راه یابد و از آن عکس برداری نماید. در سال ۱۹۴۸ «جرج کامرون» دانشمند آمریکایی توانست از تمام کتیبه قالب‌گیری ‌‌نموده ،راه خواندن و اصلاح کلیه موارد نا معلوم را آشکار نماید. تکامل خط میخی در مرحله الفبائی یا غیر هجایی که آخرین مرحله تکامل خط در این دوره است در حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد توسط فنیقی‌ها بوجود آمده بود و به تدریج به صورت‌های مختلف به دیگر مناطق جهان انتشار یافت

خط در ایران بعد از خطوط تصویری و هجایی که مرحله آن به خط میخی انجامیده است خط پارسی باستان نامیده می‌شود. پارسی باستان زبان مردم پارس در روزگار هخامنشیان بوده است و خطی که این زبان را با آن می‌نوشتند «میخی» بود. الفبای پارسی باستان از الفبای اکدی و الفبای اکدی از الفبای سومری گرفته شده است. سومریان ابداع کننده خط میخی نبوده‌اند، بلکه آنها نیز این خط را از گروه‌های کهن میان دو رودی چون مردمان ″تل عبیه” با کناره رود فرات گرفته‌اند. خط میخی پارسی باستان از چپ به راست نوشته می‌شود. الفبای آن دارای ۳۶ حرف و هشت اندیشه نگار و دو وازه جدا کن است.

هر یک از الفبای آن دارای سه «مصوت» و یک «واکه» می‌باشد. (واکه به معنی صامت است). هر حرف که با واکه بیاید نشانه‌ی خط خاص خود است. وجود این واکه‌ها سبب شده است تا الفبای پارسی باستان را الفبای هجایی بنامند. همچنان که قبلا یادآوری شد و شرح آن آمد، مهم‌ترین ‌یادگار بر جای مانده از پارسی باستان سنگ نبشته سه زبانه داریوش در بیستون است. به نظر می‌رسد که خط میخی پارسی باستان برای هدف مشخص در نوشتن استفاده شده زیرا بیشتر نوشته‌های ‌به جا مانده از دوره هخامنشی با موضوعات اداری و حقوقی که از تخت جمشید، شوش، هفت تپه … بدست آمده‌اند گواه این موضوع است که خط ایلامی – هخامنشی همگانی بوده و این خط برای کاتبان نویسندگان مثل خط آرامی آشنا بوده است.

از این مرحله به بعد برای مطالعه خط و کتابت آشنایی با تنوع زبان‌ها و فرهنگ‌ها ضرورت دارد، زیرا هر یک از زبان‌ها به نوعی از اشکال خط گرایش پیدا کردند و شیوه مستقل خود را ارائه نمودند و با تغییر ساختاری به گروه خطوط پارسی میانه تبدیل گشت که برای روشن شدن موضوع به شرح مختصری از این دوران می‌پردازیم.

دانشمندان زبان‌های ایران باستان و زبان هندی کهن (سنسکریت) را خویشاوند می‌دانند و بین آنها پیوند ناگسستنی قایل هستند و بر پایه دگرگونی‌های ‌تاریخی زبان‌های ‌ایرانی را در دوره‌های ‌زیر طبقه‌بندی می‌کنند:

١. دوره باستان

٢. دوره میانه

٣. دوره نو

زبان‌های دوره باستان از «زبان ایرانی باستان» منشعب شده‌اند که دوره رواج آن را از (۷۰۰۰ – ۱۰۰۰ ق.م) دانسته‌اند.

از مهمترین شاخه‌های ‌این زبان اوستائی است یعنی زبانی که در کتاب دینی اوستا بکار رفته . پیوند زبان اوستائی با دیگر زبان‌های باستانی ایران از یک‌سو و پژوهش‌های ‌انجام یافته بر روی زبان‌های میانه شرق ایران نشان می‌دهد که خواستگاه زبان اوستایی را می‌توان در جاهایی مثل بلخ، مرو و خوارزم در آسیای میانه جستجو کرد. الفبائی که اوستا بدان نوشته شده است دین دبیری نام دارد. الفبای اوستا از راست به چپ نوشته می‌شد و از روی الفبای پهلوی ساخته شده است. خط کنونی اوستا دارای ۵۳ حرف است ولی در روزگار کهن دارای ۶۰ حرف بوده است.

دوره زبان ایرانی میانه از ۳۳۱ پیش از میلاد شروع شده و تا زمان یعقوب لیث صفار که در سال ۲۵۴ هجری زبان فارسی را در شرق ایران رسمی اعلام کرد تداوم داشته است.

زبان ایرانی میانه به دو گروه تقسیم می‌شوند:

۱. گروه غربی

۲. گروه شرقی

گروه غربی شامل زبان‌های پهلوی ساسانی شاخه جنوبی و پهلوی اشکانی شاخه شمالی و گروه شرقی شامل زبان‌های سغدی، سکایی، خوارزمی، بلخی.

خط پهلوی اشکانی کم و بیش در زمان شاهان ساسانی نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت. چنانچه نمونه جالبی از دوره ساسانی بر دیواره کعبه زردشت در نقش رستم بر جای مانده که به سه زبان پهلوی ساسانی پارتی و یونانی است. نگارش این کتیبه به پهلوی اشکانی ضمن اینکه عیناً متن ساسانی و یونانی را دارد نام دبیر نیز ذکر گردیده است و شامل ۳۰ سطر بر دیواره غربی است.

کتیبه پهلوی ساسانی دارای ۳۵ سطر بر دیوار شرقی است که از لحاظ شیوه نگارش و تدوین مطالب ارزش فوق‌العاده‌ای ‌دارد و شامل مقدمه در جهت معرفی شاپور و ذکر نسب او. شرح لشکرکشی‌های ‌شاپور علیه رومیان در زمان گردیانوس و فیلیپ و سومین لشکرکشی شاپور به روم و در پایان کتیبه به ساخت آتشکده‌هائی که شاپور آنها را ساخته است می‌پردازد و همواره بر این نکته تأکید دارد که این سرزمین به یاری یزدان بدست آمده است.

کتیبه خط یونانی نیز دارای ۷۰ سطر و بر دیواره جنوبی حک شده است.

پس به طور کلی می‌توان چنین نتیجه گرفت که خط فارسی پهلوی اشکانی و ساسانی و اوستائی «دین دبیره» از خط آرامی مشتق شده است. برای اطلاع بیشتر از مبانی این خطوط لازم است به ریشه خط آرامی نیز بپردازیم.

١. خط آرامی: به عقیده مورخان و محقیقن و زبان شناسان، آرامیان قبایل سامی نژاد و از نسل ″ارم بن سام″ بوده‌اند که در جنوب فلسطین و سواحل نهر اردن و بحرالمیت می‌زیسته‌اند و نام آنها در کتیبه‌های ‌آشوری آمده است و در قرآن نیز بنام عاد ارم ذکر شده است، و به قول مورخین اسلامی نبط یا نبط شام نیز از این دسته بوده‌اند.

آرامی‌ها از سده چهاردهم پیش از میلاد، کم کم نفوذ پیدا کرده و بعد از فنیقی‌ها تسلط خود را از راه بازرگانی بر نینوا و بابل گسترش دادند و به تدریج بر آشور و کلده نیز نفوذ پیدا کردند. در حدود سده دهم پیش از میلاد به هر جایی که قدم گذاشته خط و الفبای فنیقی را رواج دادند و تا زمان اقتدار شاهان هخامنشی ادامه داشته است. زیرا این نوع خط بر روی سکه‌های ‌محلی دوره هخامنشی و مهرها و مهرهای استوانه‌ای ‌و بسیاری از اشیاء مهم مرقوم گردیده است.

در موزه تخت جمشید اشیائی با خط آرامی متعلق به دوره هخامنشی موجود است. این خط از ۲۲ حرف ترکیب یافته است.

فرضیه‌ای ‌که بر اساس آن تمام خطوط موجود به استثنای خطوط چینی و ژاپنی و شرق دور از خط فنیقی گرفته شده است، فرضیه غالبی می‌باشد و معمولا این خطوط عبارتند از آرامی، عبری قدیم، یونانی، لاتین، سریانی، قبطی، عربی، حبشی، مسند، سانسکریت، پهلوی، ایغوری.

هر یک از این خطوط به چه نحوی از خط فنیقی گرفته شده‌اند، داستان طولانی دارد و موضوع پژوهش و تحقیق می‌باشد زیرا هر کدام زبان متفاوت دارند.

از خط آرامی شش نوع خط بوجود آمده است:

۱. هندی یا سانسکریت

٢. فارسی پهلوی

٣. عبری

۴. سریانی

۵. تمری

۶. نبطی

قدیمی‌ترین ‌خطی که از آرامی مشتق شده است، خط هندی سانسکریت است که کتاب‌های قدیم هندوان با این خط نوشته شده است.

در خصوص بررسی شاخه خط و زبان‌های گسترش یافته در بین‌النهرین و حتی پیدایش خط فنیقی که در همه این خطوط است، می‌توان گفت:

ریشه همه این خطوط یک نوع «اور گاتییک» از نوع خط غیر هجایی است که از نظر ظاهر به شکل میخی شباهت دارد. این خط دارای ۳۱ حروف بوده است.

۲. خط سینائی که در حدود ۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰ ق.م متداول و کاملا شبیه الفبای هیروگلیفی بوده است. این خط، مادر خط فنیقی است.

۳. خط فنیقی که از خط سینائی گرفته شده است ده‌ها خط عربی و شرقی از آن منشعب شده و در واقع منشاء همه خطوط بعدی است. سبطی‌ها و آرامی‌ها نیز خط خود را از فنیقی اقتباس کردند و بعدها از خط آرامی خط پهلوی و دیگر خطوط پدید آمد. خط فنیقی از ۲۲ حرف تشکیل شده و طریقه نوشتن آن از راست به چپ و از خط و زبان‌های متداول سال‌های ۱۵۰۰ ق.م بشمار می‌رود.

۴. خط سومری: سومری‌ها، واضع و مخترع خط میخی هستند. در حدود سال‌های ۳۲۰۰ ق.م برای خط تقریباً ۶۰۰ علامت شبیه میخ ابداع کردند که ابتدا به صورت نقش بود ولی اکدی‌ها آن را ساده‌تر کردند و آسوریان و عیلامی‌ها و بابلی‌ها این خط را از آنها اقتباس کردند، به طوری که در حدود ۱۸۰۰ ق.م. به همه طوایف سامی نژاد و سامی زبان سرایت کرد. خط میخی اولیه که مخلوطی از رمزی و صوتی بود به مرور ساده و به ۱۰۰ تا ۱۵۰ علامت تقلیل یافت. سوریان علاوه بر تغییر و تکمیل خط در علم هیأت و طب و نجوم نیز به پیشرفت‌های ‌قابل توجهی دست یافته بودند و به همین منظور حتی بعضی از محققین بر این عقیده‌اند که خط فنیقی باید از سومری مشتق شده باشد و دلیلشان هم این است که فنیقی‌ها روابط تجاری با آشور و بابل و کناره‌های ‌دریای مدیترانه داشته‌اند و از طرفی اشکال بعضی از حروف میخی و فنیقی به هم نزدیک است.

۵. خط سامی: سامی‌ها قومی بودند منسوب به سام بن نوح و سامی نژاد‌ها شعبه‌ها و شاخه‌هایی هستند که به عربی، عبرانی، سریانی و حبشی تکلم می‌کردند و از جمله این شعبات کنعانی‌ها، فنیقی‌ها، آشوری‌ها، کلدانی، عبری و آرامی را باید نام برد. کم کم با پیدایش تمدن‌های مصر، بابل و آشور و جبشه سامی نژاد‌ها بیشتر در سوریه و یمن ظاهر شدند و دولت سبا تجارت میان خاور دور و دریای سفید را در دست گرفت. در این حال الفباء و خط این مردمان از دو سو تطور و دگرگونی پیدا کرد. یکی الفبای سامی‌های ‌شمال یعنی کنعانیان که خط آنان را عبری – آرامی و خطوط آسیای صغیر نامیدند و دیگر الفبای سامی‌های ‌جنوب جزیرة العرب بودند و جنوبی‌ها خط مسند را که سبائیان ابداع کرده بودند دگرگون ساختند.

بعد از سقوط حکومت ساسانی و پذیرش دین اسلام در سرزمین ایران خط عربی به طور رسمی جایگزین خط و زبان‌های ‌موجود گردید.

خط عربی از لحاظ تاریخی پس از الفبای یونانی و ایتالیائی مورد بررسی قرار می‌گیرد، جوان‌ترن شاخه الفبای سامی بشمار می‌رود. این خط کمی پیش از ظهور اسلام شکل گرفته و مورد استفاده بوده است.

قدیمی‌ترین ‌نوشته عربی متعلق به قرن ششم میلادی به صورت کتیبه‌ای ‌بنام “ام الجمال” بدست ما رسیده است و سندی است بر اقتباس خط عربی از نبطی مشتق از آرامی.

از همخوانی و قرابت خطوط لحیانی، ثمودی و صفوی و نبطی می‌توان چنین استنباط کرد که این خطوط از خط مسند بوجود آمده‌اند و در خط عربی شاخه نبطی بوده است.

لازم به یادآوری می‌باشد که خط سبائی، لحیانی، ثمودی، حمیری، نبطی و صفوی زیر مجموعه خط مسند می‌باشند.

منبع : سایت هنریاب

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گردشگری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رابطه جنسی زیر دوش آب در حمام با همسر خوب است یا بد؟