تو از کدام تباری؟
چه روزها که من این جا
نشسته ام که بیایی
نیامدی و نکردی
به این فتاده نگاهی
هوای شهر گرفته است
دریغ می کند انگار
که قطره قطره ببارد
ترانه های بهاری
نه های و هوی و غریوی
نه پایکوبی و بزمی
دلم ز غصه گرفته است
بگو ! تو کی به در آیی ؟
هزار ساله شرابی!
ورای وهم و خیالی!
تو از کدام تباری ؟
که در قبیله ی مایی ؟
مرا هزار درد هست و نه درمان
تو مرهمی بنه ای دوست
به دل، که عین شفایی
مرا به چشم های تو سوگتد
که جان به دست بگیرم
اگر ز پرده درایی
چه روزها که من این جا
نشسته ام که بیایی
نیامدی و نکردی
به این فتاده نگاهی
هوای شهر گرفته است
دریغ می کند انگار
که قطره قطره ببارد
ترانه های بهاری
نه های و هوی و غریوی
نه پایکوبی و بزمی
دلم ز غصه گرفته است
بگو ! تو کی به در آیی ؟
هزار ساله شرابی!
ورای وهم و خیالی!
تو از کدام تباری ؟
که در قبیله ی مایی ؟
مرا هزار درد هست و نه درمان
تو مرهمی بنه ای دوست
به دل، که عین شفایی
مرا به چشم های تو سوگتد
که جان به دست بگیرم
اگر ز پرده درایی