بی قرار


ماندم کنار حنجره ی رود بی قرار دریا نشان شدم, غزل آلود, بی قرار روییده در...
ماندم کنار حنجره ی رود بی قرار دریا نشان شدم, غزل آلود, بی قرار روییده در ادامه ی راهت, نگاه من چشم منـــی که آینه ام بود بی قرار تا یک نفر بیاید و باز آورد سلام تن می دهم به شعله ی نمرود بی...
ماندم کنار حنجره ی رود بی قرار
دریا نشان شدم, غزل آلود, بی قرار
روییده در ادامه ی راهت, نگاه من
چشم منـــی که آینه ام بود بی قرار
تا یک نفر بیاید و باز آورد سلام
تن می دهم به شعله ی نمرود بی قرار
بر وارثان باغ عطش خورده زمیــن
ایمان نشانده حنـــجر داود بی قرار
شوق مدام من همه از چشم های توست
از دست چشم تو غزل آلود بی قرار
تا یک نفس ببیند و خورشید بشکفد
تا صبح چشم پنجره وا بود بی قرار
مانــــدیم با شقایق و با فوج سارها
در انتــــــظار مهدی موعود بی قرار