دچار


دچار

من از تمام دور جهان دور م دوباره در حوالی احساس ام خیانتی جانکاه به راه می افتد صبوری از دل من دیده اند ساغرها که تا همیشه ی بی اعتبار این دنیا امید کهنه به لب های محترم دارند من از...

من از تمام دور جهان دور م
دوباره در حوالی احساس ام
خیانتی جانکاه
به راه می افتد
صبوری از دل من دیده اند ساغرها
که تا همیشه ی بی اعتبار این دنیا
امید کهنه به لب های محترم دارند

من از حدوث حادثه ی آخرین نمی ترسم
تن ام هزار و یک سرطان نهفته تر دارد
جدا ی از همه ی دردهای مشهور ش
دل شکسته و تنهای ام
هنوز هم شب ها
به فکر کارهای بد و خوب اش
ستاره می چیند

پرنده های نفس گیری
درون بال هواپیما
شروع عشق بازی خود را
ترانه می خوانند
پرنده های ساده نمی دانند
تقاص بازی پر عشق شان
تمام پنجره ها را
به باد خواهد داد
شبیه حال خانه ی من , خورشید
از انتحار پنجره ها شاد است ...

دوباره این دل دیوانه را
کسی نمی بیند
نگاه گرم تو از دردها ی من
گریزان است
شیوع پرده های پر از دیوار
گلوی جغد شب آلود سینه ام را باز
به تیغ غم دادند
سکوت تیغه ی خون آلود
بریده دسته ی چاقو را
...
قرار مان این بود
که این دو چشم جراحت کشیده را با عشق
درون معبد آغوش ات
پناه خواهی داد
و من
پس از هزاره های وحشت و تنهایی
به اعتماد نفس های تو
بهار خواهم زیست
و گونه های پریشان ام
به بوسه زار لبان ات
دچار خواهد شد
...
(پس از تمامی آن مرگ های پی در پی)
من از میان شکوه شراره ی آتش
که از تن ات فوران می کرد
برای رقص پر از منظور
به پای خواهم خواست
قرار مان این بود ...
برای شنیدن نسخه صوتی شعر را بزنید یا برای دانلود را بزنید.



(82)...