پستو !
نشستن در پستوها ! و حرف زدن ! ملالت می آورد باید از اسب پیاده شد و با مردم حرف زد ! امید به پاسبان ها و پایه های تخت نباید بست ! آن ها شکستنی هستند ! تاریخ پر از اتفاق هاست ! صبحگاهان...
نشستن در پستوها !
و حرف زدن !
ملالت می آورد
باید از اسب پیاده شد
و با مردم حرف زد !
امید به پاسبان ها و پایه های تخت
نباید بست !
آن ها شکستنی هستند !
تاریخ پر از اتفاق هاست !
صبحگاهان سری بدون تاج !
در دست سربازها می رقصد
نباید همیشه از یک مسیر رفت
همهی رودخانه ها به دریا نمی رسند
باید از خرگوش ها یاد گرفت
از یک مسیر نمی روند
احتمال شکار زیاد است
دین را نباید !
در ریش ها خلاصه کرد
خیلی از شهدا !
ریش و سبیل نداشتند
این بچههای پانزده سال !
برادران همان هایی هستند
که دیروز روی مین ها می رفتند
چه کسانی بین شان فاصله انداخت
باید در سال خرگوش !
مسیر را تغییر داد
و از راهی رفت
که فردای بهتری رقم بخورد !
و حرف زدن !
ملالت می آورد
باید از اسب پیاده شد
و با مردم حرف زد !
امید به پاسبان ها و پایه های تخت
نباید بست !
آن ها شکستنی هستند !
تاریخ پر از اتفاق هاست !
صبحگاهان سری بدون تاج !
در دست سربازها می رقصد
نباید همیشه از یک مسیر رفت
همهی رودخانه ها به دریا نمی رسند
باید از خرگوش ها یاد گرفت
از یک مسیر نمی روند
احتمال شکار زیاد است
دین را نباید !
در ریش ها خلاصه کرد
خیلی از شهدا !
ریش و سبیل نداشتند
این بچههای پانزده سال !
برادران همان هایی هستند
که دیروز روی مین ها می رفتند
چه کسانی بین شان فاصله انداخت
باید در سال خرگوش !
مسیر را تغییر داد
و از راهی رفت
که فردای بهتری رقم بخورد !