(( گندم زار کودکی ))


(( گندم زار کودکی ))

کودکی بودم میانِ گندم زار می گشتم در پیِ معنیِ خدا گندمی را دیده بودم بر زمین مورچه ایی آن را کشید رویِ زمین خواست تا به لانه ایی آن را بَرد لانه اش کوچک تا آن را ببرد مورچه با دانه می گشت بر...

کودکی بودم میانِ گندم زار
می گشتم در پیِ معنیِ خدا
گندمی را دیده بودم بر زمین
مورچه ایی آن را کشید رویِ زمین
خواست تا به لانه ایی آن را بَرد
لانه اش کوچک تا آن را ببرد
مورچه با دانه می گشت بر زمین
چاره ایی پیدا نکرد رویِ زمین
در تلاشِ مورچه یِ دانه کشی
من تجلّیِ خدا را دیده ام
من تلاشِ مورچه ایی را دیده ام
مورچه دل سرد نشد در کار خود
دست کشیدن نبود در کار خود
من همان عشق خدا را دیده ام
در میانِ گندم زارها دیده ام
غافر در آن کودکی ها دیده است
عشقِ بی مثالِ معشوق دیده است
برکتِ خدایِ دل ها دیده است



آفَت