هجران
عمری در کنج خلوت نشستیم,تا دلبری در خانه ی مارا زند , ما نشستیم و ندانستیم که شاید,رقیبان در دلبر ما را زند , عمری در پیچ و خم گیسویش به خود پیچیدیم و خمیدیم , باز ابرو خم نکردیم و با شور وشوق نازش...
عمری در کنج خلوت نشستیم,تا دلبری در خانه ی مارا زند ,
ما نشستیم و ندانستیم که شاید,رقیبان در دلبر ما را زند ,
عمری در پیچ و خم گیسویش به خود پیچیدیم و خمیدیم ,
باز ابرو خم نکردیم و با شور وشوق نازش کشیدیم,
هر چه هجر یار به دیری کشید,
مابه فال نیک کشیدیم ,
عاقبت هم هر چه کشیدیم از آن فال کشیدیم .
نه هم چو مجنون در دشت ناله کشیدیم ,
نه هم چو فرهاد بر کوه تیشه کشیدیم,
ما هر چه از این عشق کشیدیم,
با دل و سر و جان کشیدیم.
(آیدین هاشم نژاد)
(داغتکین)
ما نشستیم و ندانستیم که شاید,رقیبان در دلبر ما را زند ,
عمری در پیچ و خم گیسویش به خود پیچیدیم و خمیدیم ,
باز ابرو خم نکردیم و با شور وشوق نازش کشیدیم,
هر چه هجر یار به دیری کشید,
مابه فال نیک کشیدیم ,
عاقبت هم هر چه کشیدیم از آن فال کشیدیم .
نه هم چو مجنون در دشت ناله کشیدیم ,
نه هم چو فرهاد بر کوه تیشه کشیدیم,
ما هر چه از این عشق کشیدیم,
با دل و سر و جان کشیدیم.
(آیدین هاشم نژاد)
(داغتکین)